فارسی
پنجشنبه 01 آذر 1403 - الخميس 18 جمادى الاول 1446
قرآن کریم مفاتیح الجنان نهج البلاغه صحیفه سجادیه



فراز 16 از دعای 32 ( اعتراف به گناه )

اللَّهُمَّ إِنَّكَ أَمَرْتَنِي فَتَرَكْتُ ، وَ نَهَيْتَنِي فَرَكِبْتُ ، وَ سَوَّلَ لِيَ الْخَطَاءَ خَاطِرُ السُّوءِ فَفَرَّطْتُ .
بار خدايا تو مرا (به كار نيك) فرمان دادى (فرمانت را) بجا نياوردم، و مرا (از كار زشت) نهى كرده بازداشتى من (آن را) بجا آوردم، و انديشه‌ى بد خطاء و نادرستى را براى من آراست پس (در انجام فرمانت) تقصير و كوتاهى كردم‌

نقش عبادت در مهار گناه‌

بزرگان دين در بحث تكامل انسان از نظر روحى و اخلاقى، به مسئله تدريج و گام به گام اعتقاد دارند. يعنى سقوط و فرود همانند صعود و فراز، مرحله به مرحله صورت مى‌گيرد؛ زيرا آدمى همان طور كه به آهستگى از اوّلين درجه حركت نموده و به آخرين درجه رشد و كمال مى‌رسد. در پستى و ذلّت هم مانند فواره آب از گناهان كوچكى به سوى جنايات بزرگى قدم برداشته و رفته رفته گستاخ و بى‌حيا مى‌گردد، تا آن كه به حدّ كفر محض رسيده و شيطان هم از او برائت جسته و از حال بد او متنفّر و گريزان است.

خداوند داستان منافقان كه كافران از اهل كتاب را، با وعده‌هاى دروغ فريفتند به حكايت فريب شيطان تشبيه مى‌فرمايد:

﴿كَمَثَلِ الشَّيْطَانِ إِذْ قَالَ لِلْإِنْسَانِ اكْفُرْ فَلَمَّا كَفَرَ قَالَ إِنِّي بَرِيءٌ مِنْكَ إِنِّي أَخَافُ اللَّهَ رَبَّ الْعَالَمِينَ﴾«1»

[داستان منافقان كه كافران از اهل كتاب را با وعده‌هاى دروغ فريفتند] چون داستان شيطان است كه به انسان گفت: كافر شو. هنگامى كه كافر شد، گفت:من از تو بيزارم، من از خدا كه پروردگار جهانيان است، مى‌ترسم.

پس از آن كه انسان فريب شيطان مكّار را خورد در جستجوى واسطه يا پناهگاهى است تا او را در آغوش رحمت گيرد، ولى هيچ راهى جز بازگشت به سوى خدا نمى‌يابد؛ زيرا وجودِ بى‌نهايت براى موجودى جاى ديگرى نمى‌گذارد، بلكه اگر انسان از بى‌نهايت فرار كند بايد به خود او پناه ببرد و اگر پنهان هم مى‌گردد باز در پناه حقيقت بى‌انتها قرار دارد. آثار رسوب به جا مانده از گناه در قلب، گاه خطرناك‌تر از اصل گناه است؛ زيرا عصيان جاى خود را آلوده مى‌كند و نظافت و طهارت نفس را كه سبب پيوند انسانى به عالم ربوبى است از جان و دل جدا مى‌كند، اندك اندك علاقه او را به عبادت و پرستش حق كمرنگ نموده و سپس بى‌اهميّت مى‌سازد.

در حديث معراج خطاب به پيامبر گرامى (صلى الله عليه و آله) آمده است:

اى احمد! آيا مى‌دانى كه بنده چه وقت مرا پرستش مى‌كند؟ عرض كرد: نه، اى پروردگار! فرمود: هر گاه هفت خصلت در او فراهم آيد: پارسايى كه جلوگير او از حرام‌ها شود و سكوتى كه او را از سخنان بيهوده باز دارد و ترسى كه هر روز بر گريه او بيفزايد و شرمى كه در خلوت و تنهايى از من داشته باشد و خوردن به اندازه ضرورتِ دنيا را ناخوش دارد؛ چون من آن را ناخوش دارم و نيكان را دوست بدارد به خاطر آن كه من آنان را دوست مى‌دارم.«2»

فضل بن شاذان در حكمت مسائلى كه از محضر على بن موسى الرضا (عليه السلام) گرد آورده است، مى‌نگارد:

اگر پرسشگرى بپرسد: چرا مردم خدا را عبادت مى‌كنند؟ امام در جواب فرموده است: چون ياد خدا را فراموش نكنند و آداب او را وانگذارند و از دستورها و زجرهاى او غافل نشوند؛ زيرا درستى و پايدارى آنان در دين است، اگر بدون مراسم عبادى به حال خود رها شوند، پس از مدتى دل‌هايشان سخت و سنگ مى‌شد.

اگر گفته شود براى چه مردم به نماز مأمور شدند؟ امام در جواب فرموده است:

براى اين كه نماز اقرار به ربوبيّت حق تعالى است و اين مصلحت عمومى گسترده است؛ زيرا در آن همتايى و همانندى او برداشته شده است و بنده با كمال خاكسارى و فروتنى و اعتراف به بندگى و تقاضاى عفو از گناهان گذشته ايستاده و هر روز پيشانى بر خاك گذارده تا ياد خدا نموده و فراموشش نكرده؛ و به اين وسيله، حالت خشوع و خوف و خوارى خود را در برابر پروردگار نشان داده است.

علاوه؛ در اين مراسم بندگى و نيايش، از خداى منّان درخواست دين و دنيا نموده و از ساحت او تقاضاى زياد آنها كرده است. و از او خواستار تنفّر از فساد مى‌شود. و اينكه بنده هر روز و شب اين عبادت را با اين مصلحت‌ها بايد بجا آورد تا مدير و آفريننده خود را فراموش نكند كه در نتيجه به ستمگرى و گردنكشى بپردازد.و اساس ايستادن به پيشگاه پروردگار، سبب مى‌شود بنده از گناهان بيزار گشته و بين او و اقسام فساد، مانع پيدا شود.«3»


نقش عبادت در روايات‌

حضرت على (عليه السلام) مى‌فرمايد:

إِذا أَحَبَّ اللَّهُ عَبْداً أَلْهَمَهُ حُسْنَ الْعِبادَةِ.«4»

هر گاه خداوند بنده را دوست بدارد، نيكويى عبادت را به دل او اندازد.

فَضِيلَةُ السَّادَةِ حُسْنُ الْعِبادَةِ.«5»

برترى مرتبه بزرگواران، نيكويى عبادت است.

الْعِبادَةُ الْخالِصَةُ أَنْ لايَرْجُوَ الرَّجُلُ إِلَّا رَبَّهُ وَ لايَخافَ إِلَّا ذَنْبَهُ.«6»

پرستش خالص اين است كه مردى اميد نداشته باشد مگر از پروردگارش و نترسد مگر از گناه خود.

در صحف ادريس (عليه السلام) آمده است:

إِذا دَخَلْتُمْ فى‌ الصَّلاةِ فَاصْرِفُوا لَهَا خَواطِرَكُم وَ أَفْكارَكُمْ وَ ادْعُوا اللَّهَ دُعاءً طاهِراً مُتَفَرِّغاً وَ سَلُوهُ مَصالِحَكُم وَ مَنافِعَكُم بِخُضُوعٍ وَ خُشُوعٍ وَ طاعَةٍ وَ اسْتِكانَةٍ وَ إِذا رَكَعْتُمْ وَ سَجَدْتُمْ فَأَبْعِدُوا عَنْ نُفُوسِكُم أَفْكارَ الدُّنْيا وَ هَواجِسِ السُّوءِ وَ أَفْعالَ الشَّرِّ وَ اعْتِقادَ الْمَكْرِ وَ مَأْكِلَ السُّحْتِ وَالْعُدْوانِ وَ الْأَحْقادِ وَ اطْرَحُوا بَيْنَكُمْ ذلِكَ كُلَّهُ ...«7»

آنگاه كه وارد نماز شديد، ذهن و فكرتان را متوجّه آن سازيد و خدا را با دلى پاك و آسوده بخوانيد و با فروتنى و خوارى و فرمانبردارى و ترس، مصلحت‌ها و بهره‌هاى خود را بخواهيد و هر گاه ركوع و سجود كرديد افكار دنيوى و خيالات بد و ناشايست و كردارهاى زشت و انديشه مكر و خدعه و حرام‌خوارى و تجاوز و دشمنى و كينه‌ها را از خود دور سازيد و همه اينها را از ميان خود به دور افكنيد.

حضرت على (عليه السلام) مى‌فرمايد كه رسول گرامى اسلام (صلى الله عليه و آله) در خطبه‌اى به ما فرمود:

بِئْسَ الْعَبْدُ عَبْدٌ خُلِقَ لِلْعِبادَةِ فَأَلْهَتْهُ الْعاجِلَةُ عَنْ الْأَجِلَةِ، فازَ بِالرَّغْبَةِ الْعاجِلَةِ وَ شَقِىَ بِالْعاقِبَةِ.«8»

بد بنده‌اى است آن بنده‌اى كه براى عبادت آفريده شده، امّا دنيا او را از آخرت غافل كرده است، به خواهش‌هاى زودگذر دنيوى دست يافته و در عاقبت بدبخت شده است.

على بن ابراهيم در تفسير خويش، پرسش‌هايى را كه از امير المومنين (عليه السلام) درباره آيات قرآن پرسيده‌اند آورده است كه حضرت على (عليه السلام) درباره آيه:

﴿وَ أَقِمِ الصَّلَاةَ ۖ إِنَّ الصَّلَاةَ تَنْهَىٰ عَنِ الْفَحْشَاءِ وَالْمُنْكَرِ﴾«9»

بخوان و نماز را برپا دار، يقيناً نماز از كارهاى زشت، و كارهاى ناپسند باز مى‌دارد.

فرمود:

مَنْ لَمْ تَنْهَهُ الصَّلاةُ عَنِ الْفَحْشاءِ وَ الْمُنْكَرِ لَمْ يَزْدَدْ مِنَ اللَّهِ إِلَّا بُعْداً.«10»

هر كس نمازش او را از كارهاى زشت باز ندارد؛ چيزى به غير از دورى خدا نصيب او نمى‌گردد.

______________________________

(1)- حشر (59): 16.

(2)- بحار الأنوار: 74/ 30، باب 2، حديث 6؛ إرشاد القلوب، ديلمى: 1/ 205.

(3)- بحار الأنوار: 6/ 63، باب 23، فصل 1، حديث 1؛ عيون أخبار الرضا (عليه السلام): 2/ 103، حديث 1.

(4)- غرر الحكم: 198، حديث 3935.

(5)- غرر الحكم: 199، حديث 3937.

(6)- غرر الحكم: 199، حديث 3945.

(7)- بحار الأنوار: 81/ 253، باب 16، حديث 49؛ سعد السعود: 40.

(8)- بحار الأنوار: 74/ 137، باب 6، حديث 47؛ النوادر، راوندى: 22.

(9)- عنكبوت (29): 45.

(10)- تفسير القمى: 2/ 150، ذيل آيه 45 سوره عنكبوت؛ بحار الأنوار: 81/ 263، باب 16، حديث 65.


انتخاب شرح:
- حسین انصاریان - محمد رضا آشتیاني - محمد جعفر امامی - محمد بن سلیمان تنکابنی - محمد علي مدرسی چهاردهی - بدیع الزمان قهپائی - سید عليخان حسينی حسنی مدنی شيرازی - سید علیخان حسينی حسنی مدنی شيرازی - سید محمد باقر حسينی (داماد) - سید محمد باقر موسوی حسينی شيرازی - سید محمد حسین فضل الله - سید محمد شيرازی - سید نعمة الله جزائری - عباس علی موسوی - محمد جواد مغنیه - محمد دارابی - نبیل شعبان
پر بازدید ترین مطالب سال
پر بازدید ترین مطالب ماه
پر بازدید ترین مطالب روز



گزارش خطا  

^