بزرگان دين در بحث تكامل انسان از نظر روحى و اخلاقى، به مسئله تدريج و گام به گام اعتقاد دارند. يعنى سقوط و فرود همانند صعود و فراز، مرحله به مرحله صورت مىگيرد؛ زيرا آدمى همان طور كه به آهستگى از اوّلين درجه حركت نموده و به آخرين درجه رشد و كمال مىرسد. در پستى و ذلّت هم مانند فواره آب از گناهان كوچكى به سوى جنايات بزرگى قدم برداشته و رفته رفته گستاخ و بىحيا مىگردد، تا آن كه به حدّ كفر محض رسيده و شيطان هم از او برائت جسته و از حال بد او متنفّر و گريزان است.
خداوند داستان منافقان كه كافران از اهل كتاب را، با وعدههاى دروغ فريفتند به حكايت فريب شيطان تشبيه مىفرمايد:
[داستان منافقان كه كافران از اهل كتاب را با وعدههاى دروغ فريفتند] چون داستان شيطان است كه به انسان گفت: كافر شو. هنگامى كه كافر شد، گفت:من از تو بيزارم، من از خدا كه پروردگار جهانيان است، مىترسم.
پس از آن كه انسان فريب شيطان مكّار را خورد در جستجوى واسطه يا پناهگاهى است تا او را در آغوش رحمت گيرد، ولى هيچ راهى جز بازگشت به سوى خدا نمىيابد؛ زيرا وجودِ بىنهايت براى موجودى جاى ديگرى نمىگذارد، بلكه اگر انسان از بىنهايت فرار كند بايد به خود او پناه ببرد و اگر پنهان هم مىگردد باز در پناه حقيقت بىانتها قرار دارد. آثار رسوب به جا مانده از گناه در قلب، گاه خطرناكتر از اصل گناه است؛ زيرا عصيان جاى خود را آلوده مىكند و نظافت و طهارت نفس را كه سبب پيوند انسانى به عالم ربوبى است از جان و دل جدا مىكند، اندك اندك علاقه او را به عبادت و پرستش حق كمرنگ نموده و سپس بىاهميّت مىسازد.
در حديث معراج خطاب به پيامبر گرامى (صلى الله عليه و آله) آمده است:
فضل بن شاذان در حكمت مسائلى كه از محضر على بن موسى الرضا (عليه السلام) گرد آورده است، مىنگارد:
اگر پرسشگرى بپرسد: چرا مردم خدا را عبادت مىكنند؟ امام در جواب فرموده است: چون ياد خدا را فراموش نكنند و آداب او را وانگذارند و از دستورها و زجرهاى او غافل نشوند؛ زيرا درستى و پايدارى آنان در دين است، اگر بدون مراسم عبادى به حال خود رها شوند، پس از مدتى دلهايشان سخت و سنگ مىشد.
اگر گفته شود براى چه مردم به نماز مأمور شدند؟ امام در جواب فرموده است:
براى اين كه نماز اقرار به ربوبيّت حق تعالى است و اين مصلحت عمومى گسترده است؛ زيرا در آن همتايى و همانندى او برداشته شده است و بنده با كمال خاكسارى و فروتنى و اعتراف به بندگى و تقاضاى عفو از گناهان گذشته ايستاده و هر روز پيشانى بر خاك گذارده تا ياد خدا نموده و فراموشش نكرده؛ و به اين وسيله، حالت خشوع و خوف و خوارى خود را در برابر پروردگار نشان داده است.
علاوه؛ در اين مراسم بندگى و نيايش، از خداى منّان درخواست دين و دنيا نموده و از ساحت او تقاضاى زياد آنها كرده است. و از او خواستار تنفّر از فساد مىشود. و اينكه بنده هر روز و شب اين عبادت را با اين مصلحتها بايد بجا آورد تا مدير و آفريننده خود را فراموش نكند كه در نتيجه به ستمگرى و گردنكشى بپردازد.و اساس ايستادن به پيشگاه پروردگار، سبب مىشود بنده از گناهان بيزار گشته و بين او و اقسام فساد، مانع پيدا شود.
حضرت على (عليه السلام) مىفرمايد:
هر گاه خداوند بنده را دوست بدارد، نيكويى عبادت را به دل او اندازد.
برترى مرتبه بزرگواران، نيكويى عبادت است.
پرستش خالص اين است كه مردى اميد نداشته باشد مگر از پروردگارش و نترسد مگر از گناه خود.
در صحف ادريس (عليه السلام) آمده است:
آنگاه كه وارد نماز شديد، ذهن و فكرتان را متوجّه آن سازيد و خدا را با دلى پاك و آسوده بخوانيد و با فروتنى و خوارى و فرمانبردارى و ترس، مصلحتها و بهرههاى خود را بخواهيد و هر گاه ركوع و سجود كرديد افكار دنيوى و خيالات بد و ناشايست و كردارهاى زشت و انديشه مكر و خدعه و حرامخوارى و تجاوز و دشمنى و كينهها را از خود دور سازيد و همه اينها را از ميان خود به دور افكنيد.
حضرت على (عليه السلام) مىفرمايد كه رسول گرامى اسلام (صلى الله عليه و آله) در خطبهاى به ما فرمود:
بد بندهاى است آن بندهاى كه براى عبادت آفريده شده، امّا دنيا او را از آخرت غافل كرده است، به خواهشهاى زودگذر دنيوى دست يافته و در عاقبت بدبخت شده است.
على بن ابراهيم در تفسير خويش، پرسشهايى را كه از امير المومنين (عليه السلام) درباره آيات قرآن پرسيدهاند آورده است كه حضرت على (عليه السلام) درباره آيه:
بخوان و نماز را برپا دار، يقيناً نماز از كارهاى زشت، و كارهاى ناپسند باز مىدارد.
فرمود:
هر كس نمازش او را از كارهاى زشت باز ندارد؛ چيزى به غير از دورى خدا نصيب او نمىگردد.
______________________________
(2)- بحار الأنوار: 74/ 30، باب 2، حديث 6؛ إرشاد القلوب، ديلمى: 1/ 205.
(3)- بحار الأنوار: 6/ 63، باب 23، فصل 1، حديث 1؛ عيون أخبار الرضا (عليه السلام): 2/ 103، حديث 1.
(4)- غرر الحكم: 198، حديث 3935.
(5)- غرر الحكم: 199، حديث 3937.
(6)- غرر الحكم: 199، حديث 3945.
(7)- بحار الأنوار: 81/ 253، باب 16، حديث 49؛ سعد السعود: 40.
(8)- بحار الأنوار: 74/ 137، باب 6، حديث 47؛ النوادر، راوندى: 22.
(10)- تفسير القمى: 2/ 150، ذيل آيه 45 سوره عنكبوت؛ بحار الأنوار: 81/ 263، باب 16، حديث 65.