آگاهى انسان از هويّت خويش؛ شناخت او از اسرار آفرينش هستى و خداشناسى را در پى دارد.
خداوند سبحان تمام مراحل آفرينش آدمى را زير نظر خود اداره فرموده است:
و يقيناً ما انسان را از [عصاره و] چكيدهاى از گِل آفريديم،* سپس آن را نطفهاى در قرارگاهى استوار [چون رحم مادر] قرار داديم.* آن گاه آن نطفه را علقه گردانديم، پس آن علقه را به صورت پارهگوشتى درآورديم، پس آن پارهگوشت را استخوانهايى ساختيم و بر استخوانها گوشت پوشانديم، سپس او را با آفرينشى ديگر پديد آورديم؛ پس هميشه سودمند و بابركت است خدا كه نيكوترين آفرينندگان است.
شما را از يك تن آفريد، سپس همسرش را از او پديد آورد، و از چهارپايان [شتر و گاو و گوسفند و بز به اعتبار يك نر و يك ماده] هشت زوج آفريد، شما را در شكمهاى مادرانتان آفرينشى پس از آفرينشى ديگر در ميان تاريكىهاى سه گانه [شكم و رحم و مشيمه] به وجود آورد. اين است خدا پروردگار شما كه فرمانروايى [مطلق بر همه هستى] ويژه اوست، معبودى جز او نيست، پس چگونه شما را از حق بازمىگردانند؟
مطالبى كه از اين گونه آيات، استفاده مىشود عبارتند از:
1- آفرينش هستى و موجودات از خداوند هميشگى و پيوسته است.
2- محدوديّت به اشياى مخصوصى ندارد.
3- تنوّع و گوناگونى در آن نامحدود است.
4- از سادهترين چيزها مهمترين را مىسازد.
5- مواد اوليه او از خود اوست.
6- در آفريدن از الگويى تقليد نمىكند.
7- پشيمانى و ترديد در كار او راه ندارد.
8- بر اساس رحمت و عزّت مىآفريند.
9- ساختههاى او هدفدار و با فايده است.
10- آفريده او با نظام هستى هماهنگ است.
«تكامل تدريجى بشر از حكمتها و امتيازاتى برخوردار است كه مرحوم علّامه طباطبايى در بحث تجرّد نفس، تفاوت اساسى پيدايش روح و جسم را در هويت سنخى آن دو مىداند و مىنويسد:
﴿وَ نَفَخَ فِيهِ مِن رُّوحِهِ﴾
و از روح خود در وى دميد.
و در جاى ديگر فرموده است:
و از تو درباره روح مىپرسند، بگو: روح از امر پروردگار من است.
در اين آيه روح را از سنخ و نوع امر خود معرّفى مىكند و سپس در جاى ديگر امر را معرّفى كرده و مىفرمايد:
شأن او اين است كه چون پديد آمدن چيزى را اراده كند، فقط به آن مىگويد: باش، پس بىدرنگ موجود مىشود.* بنابراين [از هر عيب و نقصى] منزّه است خدايى كه مالكيّت و فرمانروايى همه چيز به دست اوست.
در اين آيه مىفرمايد كه روح از عالم ملكوت و همان كلمه كُنْ وجودى است.
در جاى ديگر امر را چنين وصف مىفرمايد:
و فرمان ما جز فرمان واحدى نيست كه مانند يك چشم بر هم زدن است.
تعبير﴿كَلَمْحِ بِالْبَصَرِ﴾ مانند: يك چشم بر هم زدن مىرساند كه امر با همان حكم كُن موجودى است كه يكباره به وجود مىآيد نه به تدريج، بنابراين هنگام وجود يافتن احتياج به شرايط و قيودى مانند زمان و مكان ندارد.
از اين جا روشن مىشود: امر، كه روح هم از آن جمله است، موجودى غيرجسمانى و غيرمادى است. چون يكى از قوانين حاكم بر موجودات مادّى و جسمانى اين است كه به تدريج هستى مىيابند و مقيّد به زمان و مكان مىباشند.
بنابراين روح انسان مادّى و جسمانى نيست، هر چند به پيكر مادّى و جسمانى به گونهاى وابسته است.
آياتى وجود دارد كه از چگونگى اين وابستگى پرده برمىدارد، مانند آيه:
شما را از زمين آفريديم، و به آن باز مىگردانيم، و بار ديگر از آن بيرونتان مىآوريم.
و آيه:
انسان را از گلى خشكيده مانند سفال آفريد.
و آيه:
سپس نسل او را از چكيدهاى از آب پست و بىمقدار قرار داد.
و آيه:
و يقيناً ما انسان را از [عصاره و] چكيدهاى از گِل آفريديم،* سپس آن را نطفهاى در قرارگاهى استوار [چون رحم مادر] قرار داديم.* آن گاه آن نطفه را علقه گردانديم، پس آن علقه را به صورت پارهگوشتى درآورديم، پس آن پارهگوشت را استخوانهايى ساختيم و بر استخوانها گوشت پوشانديم، سپس او را با آفرينشى ديگر پديد آورديم؛ پس هميشه سودمند و بابركت است خدا كه نيكوترين آفرينندگان است.
همه اين آيات نشان مىدهد كه انسان در ابتدا يك جسم طبيعى است كه صورتها و شكلهاى گوناگونى يكى پس از ديگرى به او دست مىدهد و سپس خداوند اين جسم جامد خاموش را به موجودى داراى شعور و اراده تبديل مىكند كه كارهايى مانند: شعور و اراده و انديشيدن و دخل و تصرّف در پديدهها و تدبير امور عالم از قبيل جابجايى و تبديل و تغيير و ... و ديگر افعالى كه از اجسام و پديدههاى جسمانى سر نمىزند؛ انجام مىدهد. پس نه اين امور جسمانى است و نه فاعل آنها از جسمانيات است
حضرت على (عليه السلام) در مراتب پيدايش آدميزاد تا كردار او مىفرمايد:
يا اين انسانى كه خداوند او را در تاريكىهاى رحم، و غلاف پوشاننده بدين صورت ايجاد كرد: نطفه ريخته شده، و خون بسته صورتبندى نشده، و جنين در رحم و طفل شيرخوار، و كودك و نوجوان، آن گاه براى او قلبى حافظ، و زبانى گويا، و چشمى بينا قرار داد، تا بفهمد و پند گيرد، و از گناه خوددارى نمايد. ولى چون به حدّ كمال رسيد، و قامتش آراسته شد، به حال غرور و كبر از مدار حق گريخت، و بىباك و گمراه گشت، با دلْوِ هوا و هوس آب كشيد، براى رسيدن به دنيا كوشش بسيار كرد، در هر لذّت و خوشى گام نهاد، هر چه به نظرش رسيد عمل كرد، احتمال اينكه به بلا و ناكامى دچار شود نداد، و از هيچ گناهى پروا نكرد، پس در غفلت و گمراهى عمرش را تمام كرد، و مدّتى اندك در گناهان خود به سر برد، در برابر نعمتهاى خدادادى سودى عايد خود ننمود، و به آنچه واجب بود اعتنا نكرد.
در خطبه ديگر، از راز آفرينش و توحيد حق پرده برداشته و مىفرمايد:
در حالى كه جنين بودى در شكم مادر جنبش داشتى، نه سخنى را مىتوانستى بگويى، و نه صدايى را مىشنيدى. آن گاه از قرار گاهت به سرايى آورده شدى كه آن را نديده بودى، و راههاى سودش را نمىشناختى. چه كسى تو را در كشيدن غذا از سينه مادرت هدايت كرد؟ و چه كسى تو را به هنگام نياز به آنچه نيازمند و طالب آن بودى آشنا نمود؟ هيهات! آن كه از توصيف موجودى كه دارنده شكل و اعضا و اندام است ناتوان است از توصيف خالقش ناتوانتر، و از درك آفريننده از طريق حدود و اندازههاى مخلوقات دورتر است.
گروهى از زنادقه
حضرت رضا (عليه السلام) فرمود:
من وقتى به جسم خود نگريستم، ديدم كه نمىتوانم در قد و پهناى آن كم و زياد كنم و بدىها را از آن دور سازم و سود و منفعتى به آن برسانم، دريافتم كه اين ساختمان، معمارى دارد پس به وجود او اقرار كردم.
______________________________
(3)- برگرفته از تفسير نور: 8/ 86- 87، ذيل آيه 14 سوره مؤمنون.
(12)- تفسير الميزان: 1/ 350، ذيل آيه 154 سوره توبه.
(16)- بحار الأنوار: 3/ 36، باب 3، حديث 12؛ التوحيد: 251؛ الإحتجاج، شيخ طبرسى: 2/ 396.