استخاره به معناى توسّل و دعا است. استخاره به معناى رو آوردن به پيشگاه حق و درخواست تحقق خير در انجام امر از حضرت حق است.
استخاره توكّل به خدا در جميع امور، و اقرار به جهل به مصالح خويش نزد حق و واگذارى تمام جهات زندگى به دست رحمت اوست، و طلب خير براى امر دنيا و آخرت از حضرت حق است.
اصل استخاره در اكثر روايات معتبره به اين معناست كه انسان از استبداد به رأى در تمام امورش كه روزنهاى براى تسلط شيطان است، و از اعتماد به نظر و عقل خودش بدون رعايت نظر اهل بصيرت و انديشه در امان بماند، كه استبداد به رأى و تنها به نظر و عقل خود تكيه كردن، عين ضلالت، و افتادن در مسير شقاوت، و زمينه سازى براى انواع شرور و ضرر و زيان است.
اين گونه استخاره بنابر روايات و عمل اولياى خدا از طريق دعا، يا باز كردن قرآن البته با رعايت شرايط لازم، يا تسبيح يا قرعه يا مشورت با پاكان، عملى مستحب است و در مجموع داراى نتيجه مثبت است. اما فال گرفتن و رمّالى براى درك خير، كارى نامشروع و عملى خلاف عقل و منطق، و محل كسب مال براى تنبلان و تن پروران است.
حضرت صادق (عليه السلام) فرمود:
هرگاه يكى از شما اراده كارى كرد، با احدى قبل از حضرت حق مشورت نكند، ابتداى مشورت خود را با پروردگار قرار دهد. عرضه داشتند: مشاوره با خداوند چگونه است؟ فرمود: به صورت دعا از حضرت حق بخواهد كه آنچه خير اوست پيش آورد، سپس با اهلش مشورت كند، كه هر كس از خداوند خير بخواهد حضرت محبوب خيرش را بر زبان هر كه از خلقش بخواهد جارى كند.
پس حقيقت استخاره گدايى و درخواست خير از خداوند است، و چون اكرم الاكرمين كسى را از درگاهش نااميد نمىكند و استجابت اين گونه دعا را جارى شدن خير به وقت مشورت بر زبان غير براى دعا كننده قرار مىدهد.
امام صادق (عليه السلام) مىفرمايد:
حضرت صادق (عليه السلام) مىفرمايد:
عبداللَّه بن يعفور مىگويد: از حضرت صادق (عليه السلام) در باب استخاره شنيدم:
خدا را به عظمت و بزرگى ياد كن، و او را سپاس بگو، سپس بر محمّد و آلش درود فرست آنگاه بگو:
خداوندا! از تو درخواست مىكنم كه داناى پنهان و آشكارى، رحمتت بىاندازه و مهربانىات هميشگى است و تو عالم و داناى به غيب و پنهان هستى. مشورت و از خدا به خاطر رحمت بىانتهايش طلب خير مىكنم.
در مقدمه دعاى سى و سوم «صحيفه سجاديه» فيضالاسلام آمده است كه شيخ مفيد فرموده است:
شايسته نيست كسى كه از خداى تعالى استخاره مىنمايد در چيزى باشد كه او را از آن نهى كرده يا بر او واجب نموده است، استخاره در امر مباح و چيزى است كه روا باشد، مانند رفتن به يكى از دو مجلس كه جمع بين هر دو ممكن نباشد.
از جمله آداب كسى كه استخاره مىكند آن است كه ظاهر و باطن و آشكار و نهان او پاك و پاكيزه باشد، ظاهر او از نجاسات ظاهرى و باطنش از شك و دودلى.
امام صادق (عليه السلام) مىفرمايد:
از مجموع روايات و گفتار بزرگان استفاده مىشود كه استخاره بر چهار نوع است:
1- استخاره به دعا
2- استخاره به قرآن
3- استخاره به رقاع
4- استخاره به تسبيح
جابر بن عبداللَّه مىگويد: رسول خدا (صلى الله عليه و آله) استخاره را به ما آموخت چنانكه سورهاى از قرآن را آموخت، و مىفرمود:
هرگاه يكى از شما قصد كارى كند دو ركعت نماز غير از نماز واجب بجا آورد سپس بگويد:
الهى! من از تو به دانائيت خير و نيكى درخواست مىكنم، و به توانائيت مىخواهم كه خير را بهره من گردانى، و احسان بزرگ تو را مىطلبم زيرا تو توانائى و من ناتوانم، و تو مىدانى و من نمىدانم، و تو به نهانىها عالِمى، بار خدايا! اگر مىدانى اين كار در دين و زندگى و پايان كارم براى من خير و نيكى است پس آن را برايم مقدّر و آسان و مبارك و نيكو گردان. و اگر مىدانى اين كار در دين و زندگى و پايان كارم براى من شرّ و بدى است پس آن را از من و مرا از آن دور فرما، و آنچه كه خير من است برايم مقدّر كن، سپس مرا به آن خشنود نما.
اين مرحله از استخاره در حقيقت دعا و درخواست از حضرت ربّ العزّه براى گشايش كار و پيشگيرى از ضرر با كمك رحمت اوست.
استخاره به قرآن به فرموده حضرت صادق (عليه السلام) بدين صورت است.
هرگاه خواستى از كتاب عزيز استخاره كنى پس از بسماللَّه الرحمن الرحيم بگو:
بار خدايا! اگر در قضا و قدر توست كه بر پيروان آل محمّد (صلى الله عليه و آله) به فرج ولىّ و حجّتت بر خلقت منّت گذارده خير و نيكى بخشى، پس آيهاى از كتاب خود را براى ما بيرون آور كه آن را بر منّت نهادن تو دليل آوريم.
حضرت مىفرمايد: سپس قرآن را مىگشايى و شش ورق مىشمارى و از ورق هفتم شش سطر، و آنچه در آن است مىانديشى.
امام صادق (عليه السلام) فرمود: استخاره به رقاع به اين نحو است: روى سه قطعه كاغذ بنويس:
و روى سه قطعه ديگر بنويس:
آنگاه هر شش قطعه را زير جانماز بگذار، سپس دو ركعت نماز بجاى آور، چون از نماز فارغ شدى به سجده برو و صد مرتبه بگو:
پس بنشين و بگو:
آنگاه شش قطعه را با دست خود مخلوط كن و تك تك بردار اگر سه مرتبه پشت سر هم «افعل» آمد آن كار را انجام بده، و اگر سه بار پشت سر هم «لا تفعل» آمد آن را ترك كن، و اگر يكى افعل بود و ديگرى لاتفعل وقتى قطعهها به پنج رسيد به آنچه كه در آن اكثريت دارد عمل كن و ششمين كاغذ را رها نموده توجّه مكن.
حضرت صادق (عليه السلام) در باب استخاره با تسبيح فرمود:
«يك بار سوره حمد را، و سه بار توحيد را بخوان، و پانزده مرتبه صلوات فرست آنگاه بگو:
بار خدايا! به حق حسين و جد و پدر و مادر و برادر و امامان از فرزندان او، از تو مىخواهم كه بر محمّد و آلش درود فرستى، و براى من در اين تسبيح خير و نيكى قرار دهى، و آنچه را كه در دين و دنيا براى من شايستهتر است مقدّر فرمائى.
بار خدايا! اگر كارى را كه تصميم دارم در دين و دنيايم و هم اكنون و پس از اين براى من شايسته است مرا به آن امر كن و اگر نه نهى فرما، زيرا تو بر هر چيز توانايى.
سپس يك مشت از تسبيح را مىگيرى و مىشمارى و مىگوئى:
پس اگر دانه آخر سبحان اللَّه بود در بجا آوردن و نياوردن آن كار مختارى، و اگر الحمدللَّه بود آن امر است، بجاى آور، و اگر لاالهالّا اللَّه بود نهى است، آن را بجا نياور
گر پذيرى تو زمن جان چه شود
كار بر من كنى آسان چه شود
دل زمن بردى و جان شد مشتاق
گر فداى تو شود جان چه شود
برقع از روى چو مه برگيرى
تا شوم واله و حيران چه شود
از گلستان رخ و زلف تو من
گر بچينم گل و ريحان چه شود
گر دهان را به سخن بگشائى
تا برم قند فراوان چه شود
ساقى چشم تو گر باده دهد
تا خرد مست شود زان چه شود
فكنى زان لب شيرين شورى
در نهاد شكر ستان چه شود
گره از زلف اگر بگشائى
تا شود خلق پريشان چه شود
سر فيض ار بودت تا از تو
شودش كار بسامان چه شود
بنوازى تو اگر مورى را
تا شود رشك سليمان چه شود
______________________________
(1)- بحار الأنوار: 88/ 252، باب 6، حديث 1؛ فتح الابواب: 137.
(2)- بحار الأنوار: 88/ 253، باب 6، ذيل حديث 4؛ مكارم الأخلاق: 318.
(3)- بحار الأنوار: 88/ 252، باب 6، حديث 3؛ مستدرك الوسائل: 6/ 256، باب 4، حديث 6815.
(4)- بحار الأنوار: 88/ 256، باب 7، حديث 1؛ فتح الابواب: 255.
(5)- بحار الأنوار: 88/ 262، باب 7، ذيل حديث 14؛ وسائل الشيعة: 8/ 66، باب 1، حديث 10100.
(6)- بحار الأنوار: 88/ 265، باب 7، ذيل حديث 18؛ مستدرك الوسائل: 6/ 236، باب 1، حديث 6795.
(7)- بحار الأنوار: 88/ 246، باب 4، ذيل حديث 5؛ مستدرك الوسائل: 6/ 260، باب 5، حديث 6821.
(8)- بحار الأنوار: 88/ 228، باب 2، ذيل حديث 4؛ فتح الابواب: 155.
(9)- بحار الأنوار: 88/ 250، باب 5، حديث 5؛ مستدرك الوسائل: 6/ 246، باب 7، حديث 6828.