كه حال پارساها اين چنين است
اطاعت بر خداوند مبين است
و اما جان عصيان كار نادان
به بيداى ضلالت هست حيران
گناه تو روا دارد به دنيا
بود بيچاره و بدبخت و رسوا
تو دست انتقامت آنچنان را
ز لطف و عفو پنهان دارى آن را
و تعجيلى ندارى بر عقوبت
كه تا او باز گردد از ضلولت
و بر درگاه تو آرد انابت
زبان را او گشايد بهر توبت
خداوندا از اين فرد گنهكار
همان لحظه به زشتيش ز كردار
كه بر كيفر عذابى بد سزاوار
و اين تو اى خداى حى غفار
عذابش را به واپس زين خطايى
مدرى پردهاش دارى ابايى