آيين مقدس اسلام كه جامع تمام حقايق ظاهرى و باطنى است، در باب حقوق انسان محكمترين و زندهترين مسائل را دارد.
حق پدر و مادر بر اولاد، حق اولاد بر پدر و مادر، حق شوهر بر زن، و حق زن بر شوهر، حق اقوام، حق دولت، حق جامعه، حقوق اقليتهاى مذهبى، حق خداوند، حق انبيا، حق امامان، حق معلمان و غيره.
اسلام به اين نكته توجّه داده كه عدم رعايت حقّى كه غير بر عهده انسان دارد، معصيت و گاهى موجب عذاب الهى است.
در قسمت اوّل اين دعا اشارهاى به اين معنا شده كه يارى مظلوم واجب، و شكر نيكوكار و قبول عذر بد كردار، و رفع حاجت نيازمند، و اداى حقّ مؤمن، و پوشاندن عيب ديگران، لازم است و بىتوجّهى به اين مسائل از شأن مؤمن دور، و در صورت كوتاهى از اين حقوق، توبه و بازگشت واجب است.
مسأله حقشناسى از جايگاه و ديدگاههاى گوناگون عقلى و اخلاقى و اجتماعى محلّ توجّه خداوند متعال و سيره عملى معصومان (عليهم السلام) و دانشمندان بوده است؛ زيرا پروردگار حكيم از راه برقرارى حقوق خود و ديگر موجودات به شكل هستى، نظم و انضباط مىبخشد بنابراين براى اجراى حقوق و حدود اهميّت و تأكيد فراوان فرموده است.
اميرمؤمنان على (عليه السلام) در خطبه صفين مىفرمايد:
آن گاه خداوند از حقوق خود حقوقى را بر بعض مردم نسبت به بعض ديگر واجب گرداند، و آن حقوق را در جهات و حالات با هم برابر قرار داد و بعضى را در برابر بعضى ديگر واجب نمود، و بعضى واجب نگردد مگر به انجام حقّى كه در برابر آن است. و بزرگترين چيزى كه از اين حقوق واجب فرمود حق حاكم بر رعيّت، و حقّ رعيّت بر حاكم است، اين فريضهاى است كه خداوند براى هر يك نسبت به ديگرى واجب نموده، و اين حقوق را موجب برقرارى الفت، و ارجمندى دينشان قرار داد.
لكن از جمله حقوق واجب خدا بر بندگان اين است كه به اندازه طاقت خود به خيرخواهى يكديگر برخيزند، و در كمك به هم براى اقامه حقّ در بين خود اقدام كنند. و هيچ كس- گرچه منزلتش در حق عظيم باشد، و فضيلتش در دين بر ديگران پيشى داشته باشد،- چنان نيست كه در اداى حقّى كه خدا بر او واجب كرده محتاج به كمك نباشد، و هيچ كس- گر چه او را كوچك شمارند، و در ديده حقير ببينند- كمتر از آن نيست كه در اداى حقّ به ديگران كمك كند و يا از سوى ديگران كمك شود.
از اين رو خداوند حقوق را وسيله فرمانبرى و پاداش و عزّت و كرامت بخشيدن به انسان قرار داده است و اگر چنين نبود، هيچ موجودى بر حقّ و حقيقت نبوده و هيچ سنگى بر روى سنگى بند نمىگشت.
امام على (عليه السلام) مىفرمايد:
برترين بخشش، رساندن حقها به اهل آنهاست.
و نيز فرمود:
حق را از براى كسى كه بشناسد آن را، از شما كوچك باشد يا بزرگ؛ پست مرتبه باشد يا بلند مرتبه، بشناسيد.
و نيز فرمود:
در برداشتن بندگان خدا، احكام خداوند را، اجراى حقوق است و همه لطف است.
و نيز فرمود:
خداوند سبحان حقوق مردم را پيش روى حقوق خود گردانيد پس هر كه حقوق بندگان خدا را رعايت كند، اين كار به رعايت كردن حقوق خدا بيانجامد.
امام صادق (عليه السلام) مىفرمايد:
خداوند به چيزى برتر از أداى حق مؤمن عبادت نشده است.
و نيز فرمود:
رها كردن حقها خوارى است و مرد چنان نيازمند مىشود كه در راه كسب آن به دروغ روى مىآورد.
و نيز فرمود:
شادى در سه چيز است: در وفادارى، و رعايت حقوق و ايستادگى در برابر سختىهاى زمانه.
و نيز فرمود:
هر كه دين خدا را ارج نهد، براى حقوق برادران خود نيز ارزش و بزرگى بخواهد؛ و هر كه دين خدا را سبك بشمارد به برادران خود نيز اهميّت ندهد.
از مضمون روايات در زمينه اداى حقوق چنين برمىآيد كه:
كوتاهى در أداى هر حقّى از مؤمن؛ شايسته نيست چون نگه داشتن حقّ ديگران بر ذمّه خويش، از كمبود ايمان به روز قيامت و يا غفلت از ارزشمند بودن آنهاست، به ويژه اعتماد به نفس بسيار، او را مغرور مىسازد و حقوق را ضايع مىكند.
در دانش روانشناسى، بحثى را با عنوان «اعتماد به نفس» مطرح مىكنند كه به اصطلاح روانشناسان براى تقويت روحيّه متزلزل و سست بنيه انسان و براى استحكام و پايدارى قلب و اعصاب توصيه مىشود. ولى در نگرش روانشناسى اخلاقى و عرفان دينى چنين برداشتى مردود و نادرست است، زيرا نتيجهاى به غير از خودبينى و بزرگ منشى و ريا كارى و هزاران جنايت و خيانت ندارد.
اهل عرفان و معرفت و در صدر آنان معصومان (عليهم السلام) و اولياى الهى، هيچ پديدهاى را بدون حقّ و حقيقت نمىدانند.
حضرت حقّ تعالى به رسول خويش مىفرمايد:
اين است خدا، پروردگار حقيقى شما، بنابراين بعد از حق چيزى جز گمراهى و ضلالت وجود دارد؟ پس چگونه شما را از حق بازمىگردانند؟* اينگونه فرمان قاطعانه پروردگارت درباره فاسقان محقّق و ثابت شد كه اينان [به سبب گناه و لجاجت] ايمان نمىآورند.
انسان فطرتى حقگرا دارد و ميان حق و باطل راهى ديگر نيست، بلكه هر چه حقّ نبود، باطل است و بىطرفى و گمراهى مردود است.
به اين جهت مولاى حق پرستان، حقيقتى را در خطبه معروف به ديباج بيان مىفرمايد كه:
پس هر انديشهاى كه بوى جدايى و شرك و دوگانگى با حق را برساند، به گمراهى و دامن شيطان مىكشاند، از اين رو به جاى «اعتماد به نفس» كه واژه دينى نيست بايد «اعتماد به حق» بيان شود. اعتماد به حق تعالى و حقيقت آفريدگار بهترين و كاملترين جايگزين حقيقى براى درمان ناراحتىهاى روحى و روانى و بر طرف كردن كاستىها و سستىهاى اخلاقى و اجتماعى مسلمانان است.
در دنياى امروز كه از لحاظ دانش و تكنيك و صنعت و فرهنگ پيشرفت بسيار شگرفى كرده است؛ متأسفانه انسان از جهت اخلاق و فضيلتهاى انسانى فروكش نموده است. آثار و نشانههايى از علاقه به معنويّت و عبوديّت و پرهيز از زرق و برق دنيايى در برخى انسانها در گوشه و كنار جهان ديده مىشود كه بايد براى ترويج آثار حقيقى و حقوقى اسلام از سرچشمه زلال رسالت پيامبران (عليهم السلام) و امامت معصومان (عليهم السلام) فيض ببريم.
از جمله آثار مبارك رساله حقوق امام على بن الحسين زين العابدين (عليه السلام) است كه بعضى از دانشمندان فرزانه آنها را گردآورى نموده و در كتاب مستقلى به نام «رسالة الحقوق» با شرح و تفسير كلام امام سجّاد (عليه السلام) انتشار يافته است.
در اين مجموعه گهربار حدود پنجاه حق از حقوق انسانى براى مسلمانان برشمرده شده كه ابوحمزه ثمالى از امام سجّاد (عليه السلام) نقل كرده است و به حق و انصاف، حقوق ما را در زندگى روشن مىنمايد.
حسن بن شعبه حرانى در كتاب تحف العقول بابى را با عنوان «رسالته (عليه السلام) المعروفة برسالة الحقوق» اختصاص داده است كه در آغاز آن، حضرت سجّاد (عليه السلام) فرموده است:
«بدان كه خداى عز و جل را بر تو حقوقى است كه تو را در بر گرفتهاند، در هر حركتى كه انجام مىدهى، يا سكون و آرامشى كه برمىگزينى يا حالتى كه در آن واقع شوى يا جايگاه و مقامى كه احراز مىكنى يا عضوى كه دگرگون كنى يا ابزارى كه به كارگيرى. پس بزرگترين حقوق خداوند بر تو حقوقى است كه از حقّ خودش كه ريشه و منشأ همه حقها است بر تو، براى خودش واجب كرده است. سپس آن حقوقى كه خداى عز و جل براى خودت با در نظر گرفتن تفاوت اندامها و اعضا از فرق سر تا كف پايت بر تو فرض كرده است.
سپس حضرت حقوقى را به طور چكيده برمىشمرند و در پايان رساله آورده است:
«اين پنجاه حق است كه تو را در برگرفته، در هيچ موقعيتى از زندگى نمىتوانى خود را از احاطه اين حقوق خارج كنى، رعايت اينها و كوشش در مورد اداى آنها بر تو واجب است. و بايد از خداى بزرگ كه مدح و ستايش او شكوهمند و باعظمت است درخواست كمك كنى تا در اداى اين حقوق توفيق يابى.»
______________________________
(3)- غرر الحكم: 381، حديث 8643.
(4)- غرر الحكم: 436، حديث 9978.
(5)- غرر الحكم: 341، حديث 7809.
(6)- غرر الحكم: 480، حديث 11039.
(7)- الكافى: 2/ 170، حديث 4؛ بحار الأنوار: 71/ 243، باب 15، حديث 42.
(8)- بحار الأنوار: 75/ 242، باب 23، ذيل حديث 108؛ تحف العقول: 360.
(9)- بحار الأنوار: 75/ 237، باب 32، ذيل حديث 107؛ تحف العقول: 323.
(10)- بحار الأنوار: 71/ 287، باب 20، ذيل حديث 13؛ مشكاة الأنوار: 186.
(12)- بحار الأنوار: 74/ 295، باب 14، حديث 2؛ تحف العقول: 152.