فارسی
چهارشنبه 07 آذر 1403 - الاربعاء 24 جمادى الاول 1446
قرآن کریم مفاتیح الجنان نهج البلاغه صحیفه سجادیه



فراز 13 از دعای 39 ( امید گناهکاران به بخشش الهی )

فَأَمَّا أَنْتَ يَا إِلَهِي فَأَهْلٌ أَنْ لَا يَغْتَرَّ بِكَ الصِّدِّيقُونَ ، وَ لَا يَيْأَسَ مِنْكَ الُْمجْرِمُونَ ، لِأَنَّكَ الرَّبُّ الْعَظِيمُ الَّذِي لَا يَمْنَعُ أَحَداً فَضْلَهُ ، وَ لَا يَسْتَقْصِي مِنْ أَحَدٍ حَقَّهُ .
اما تو اى پروردگار سزاوار آنى كه ايمن و فريفته نشوند از مكر تو يا صديقان و مخلصان جرات نمايند و از رحمت تو گناهكاران نااميد نباشند زيرا تو پروردگار عظيمى كه هيچ كس از فضل و كرم تو محروم نمى‌گردد و اگر فضل و كرم تو نباشد هيچ كس نجات نمى‌يابد،

اميد به خدا و دورى از غرور

غرور از صفات رذيله نفس است كه سرچشمه بسيارى از آفت‌ها و شرارت‌هاست.

در لغت ريشه غُرُور از كلمه غَرَّ به معناى شكاف زمين و جوى باريك و تيزى شمشير و چين و چروك لباس است؛ امّا در اصطلاح به نيرنگ و فريب بيهوده و پوچ‌ گفته مى‌شود كه با خودپسندى و خودبينى همراه است. در حقيقت امرى براى فريفتن و گول زدن با اميدوارى بيهوده در جريان باشد كه داراى ابزار و زمينه‌هاى فريبنده است.

صاحب مفردات الفاظ القرآن در اين باره مى‌نويسد:

فَالغَرُورُ: كُلُّ ما يَغُرُّ الْإِنْسانَ مِنْ مالٍ وَ جاهٍ وَ شَهْوَةٍ وَ شَيْطانٍ وَ قَدْ فُسِّرَ بِالشَّيطانِ إِذْ هُوَ أَخْبَثُ الغارِّينَ وَ بِالدُّنْيا لِما قِيلَ: الدُّنْيا تَغُرُّ وَ تَضُرُّ وَ تَمُرُّ.«1»

پس غرور؛ هر چه كه انسان را مى‌فريبد از مال و مقام و خواهش و شيطان و گاهى به اهريمن رانده شده تعبير شده كه او پليدترين فريبندگان است و گاهى به دنيا؛ زيرا گفته شده كه دنيا مى‌فريبد و زيان مى‌رساند و مى‌گذرد.


غرور در روايات‌

حضرت على (عليه السلام) در اين باره مى‌فرمايد:

جِماعُ الْغُرُورِ فِى الإِسْتِنامَةِ إِلى‌ الْعَدُوِّ.«2»

اعتماد كردن به دشمن، جامع فريب است.

و نيز فرمود:

كَفَىَ بِالْمَرْءِ غُرُوراً أَنْ يَثِقَ بِكُلِّ ما تُسَوِّلُ لَهُ نَفْسُهُ.«3»

در فريب خوردگى آدمى همين بس كه به هر آنچه نفس در نظرش بيارايد اعتماد كند.

و در گفتارى ديگر فرمود:

سُكْرُ الْغَفْلَةِ وَ الْغُرُورِ أَبْعَدُ إِفاقَةً مِنْ سُكْرِ الْخُمُورِ.«4»

مستى غفلت و فريب ديرتر از مستى شراب‌ها به بهبودى و تندرستى مى‌انجامد.

و نيز فرمود:

لايُلْفَى الْعاقِلُ مَغْرُورَاً.«5»

خردمند، فريب خورده و بالنده به خويش، يافت نشود.

امام زين العابدين (عليه السلام) در سفارش‌هاى گهربار خويش مى‌فرمايد:

رُبَّ مَغْرُورٍ مَفْتُونٍ يُصْبِحُ لاهِياً ضاحِكاً يَأْكُلُ وَ يَشْرَبُ وَ هُوَ لايَدْرِى لَعَلَّهُ قَدْ سَبَقتْ لَهُ مِنَ اللَّهِ سَخَطَةٌ يَصْلَى بِها نارَ جَهَنَّمَ.«6»

اى بسا شخص غافل فريفته‌اى كه روز خود را به هوسرانى و خنده و خوردن و آشاميدن مى‌گذارند، بى‌خبر از آن كه شايد خشمى از خداوند او را فراگرفته باشد كه بدان در آتش دوزخ افكنده شود.

امام صادق (عليه السلام) مى‌فرمايد:

مَنْ وَثِقَ بِثَلاثَةٍ كانَ مَغْرُوراً: مَنْ صَدَّقَ بِما لايَكُونُ وَ رَكِنَ إِلى‌ مَنْ لايَثِقُ بِهِ وَ طَمَعَ فيما لايَمْلِكُ.«7»

هر كسى به سه چيز اعتماد كند، فريب خورده است:كسى كه آنچه را شدنى نيست، باور كند و به كسى كه بدو اعتماد ندارد، تكيه‌ كند و در آنچه مالك آن نيست، چشم طمع بندد.


غرور در كلام غزالى‌

ابوحامد غزالى در حقيقت نكوهش غرور مى‌نويسد:

«هر چه درباره ارزش دانش و معرفت و نكوهش جهل و نادانى گفته شده دليل بر نكوهيدگى غرور مى‌شود؛ زيرا غرور يكى از انواع جهل است؛ چون جهل عبارت از اين است كه انسان به چيزى برخلاف آنچه در عالم واقع هست باور داشته باشد. و غرور نيز همان جهل است. ولى هر جهلى غرور نيست، بلكه غرور مستلزم وجود دو چيز است: يكى آنچه انسان فريفته آن مى‌شود و ديگر عامل فريبنده است.

بنابراين، اگر مجهول مورد اعتقاد ما، چيزى باشد كه با هوس و خواهش نفس سازگار باشد و عامل جهل هم يك شبهه و خيال نادرست باشد و ما گمان كنيم كه آن دليل است. حال آن كه در عالم واقع چنين نباشد، جهل برگرفته از اين امر، غرور نام دارد.

پس غرور، عبارت است از اعتماد و تكيه كردن نفس به آنچه مطابق هوا و هوس باشد و طبيعت آدمى به خاطر شبهه افكنى و فريب شيطان به آن گرايش يابد. با توجه به اين برداشت، كسى كه بر اثر يك شبهه نادرست، معتقد باشد كه در دنيا يا در آخرت از خير و خوبى برخوردار است. چنين كسى مغرور و فريب خورده است.

بيشتر مردم خيال مى‌كنند كه آدمهاى خوبى هستند، در صورتى كه در اين پندار خويش دچار خطا هستند. پس بيشتر مردم مغرور و فريب خورده‌اند؛ گرچه كه انواع غرور آنها متفاوت است و درجاتشان در اين مورد فرق مى‌كند و غرور و فريب خوردگى بعضى روشنتر و شديدتر از ديگران مى‌باشد«8»


غرور در كلام ملااحمد نراقى‌

صاحب كتاب معراج السعادة، اهل غرور و غفلت را به چند گروه دسته‌بندى نموده است، كه در اينجا به چكيده‌اى از آنها اشاره مى‌شود:

«1- گروه كفّار و صاحبان مذاهب فاسد كه شيطان آنان را به غفلت و تكبّر انداخته و با شبهات بى‌پايه آنها از راه حق بيرون كرده است. و آنان خود را حق‌دار مى‌پندارند.

2- گروه فساق و معصيت‌كاران كه برخى از آنان گمان مى‌كنند دنيا نقد و آخرت نسيه است با فرورفتن در شهوات و لذّت‌هاى دنيايى نفس و جان خويش را دچار مرض روحى مى‌كنند.

برخى از آنان گمان مى‌كنند لذّت‌هاى دنيايى امرى يقينى است ولى لذّت‌هاى آخرتى احتمالى و حدسى است و انسان عاقل امر يقينى را به اميد امر احتمالى رها نمى‌كند. اينان در حقيقت مسأله معاد را انكار مى‌كنند و از زمره كفّار محسوب مى‌شوند و خداوند درباره آنان مى‌فرمايد:

﴿الَّذِينَ اتَّخَذُوا دِينَهُمْ لَهْوًا وَ لَعِبًا وَغَرَّتْهُمُ الْحَيَاةُ الدُّنْيَا ۚ فَالْيَوْمَ نَنْسَاهُمْ كَمَا نَسُوا لِقَاءَ يَوْمِهِمْ هَٰذَا وَ مَا كَانُوا بِآيَاتِنَا يَجْحَدُونَ﴾«9»

آنان كه دينشان را سرگرمى و بازى گرفتند و زندگى دنيا آنان را فريفت، پس ما امروز از ياد مى‌بريمشان، همان گونه كه آنان ديدار امروزشان را از ياد بردند وهمواره آيات ما را انكار مى‌كردند.

برخى از آنان مغرور به الطاف بى‌نهايت الهى شده، چون كه خداوند فرموده است:

﴿وَ غَرَّتْكُمُ الْأَمَانِيُّ حَتَّىٰ جَاءَ أَمْرُ اللَّهِ وَغَرَّكُمْ بِاللَّهِ الْغَرُورُ﴾«10»

و آرزوها [ى دور و دراز و بى پايه،] شما را فريفت، تا فرمان خدا [به نابودى شما] در رسيد و [شيطان‌] فريبنده، شما را فريب داد.

دنيا به آنان روى كرده و از نعمت‌هاى زيادى بهره‌مند شده‌اند و بسيارى از مؤمنان فقير و دردمند را مى‌بينند و مى‌گويند: خداوند به ما لطف و مرحمتى كرده و لطف او به ما بيشتر بوده، پس در آخرت هم ما با احسان و مرتبه برترى برخوردار هستيم اما خيالى باطل است؛ زيرا زيادى مال و فرزند و فراوانى نعمت دنيايى و رفاه مادى دليل بر بزرگى مقام و برترى شخصيتى نيست، بلكه دامى بر شيطان و آزمودن ظرفيّت آنهاست.

خداوند منّان درباره آنان مى‌فرمايد:

﴿وَ لَا يَحْسَبَنَّ الَّذِينَ كَفَرُوا أَنَّمَا نُمْلِي لَهُمْ خَيْرٌ لِأَنْفُسِهِمْ ۚ إِنَّمَا نُمْلِي لَهُمْ لِيَزْدَادُوا إِثْمًا ۚ وَلَهُمْ عَذَابٌ مُهِينٌ﴾«11»

و كسانى كه كافر شدند، گمان نكنند مهلتى كه به آنان مى‌دهيم به سودشان خواهد بود، جز اين نيست كه مهلتشان مى‌دهيم تا بر گناه خود بيفزايند، و براى آنان عذابى خوار كننده است.

﴿أَيَحْسَبُونَ أَنَّمَا نُمِدُّهُمْ بِهِ مِنْ مَالٍ وَبَنِينَ * نُسَارِعُ لَهُمْ فِي الْخَيْرَاتِ ۚ بَلْ لَا يَشْعُرُونَ﴾«12»

آيا گمان مى‌كنند افزونى و گسترشى كه به سبب مال و اولاد به آنان مى‌دهيم، * در حقيقت مى‌خواهيم در عطا كردن خيرات به آنان شتاب ورزيم؟ [چنين نيست‌] بلكه [آنان‌] درك نمى‌كنند [كه ما مى‌خواهيم با افزونى مال و اولاد، در تفرقه، طغيان، گمراهى و تيره‌بختى بيشترى فرو روند.] به هر حال خداوند همه درهاى آسمان را بر روى آنان باز مى‌كند و آنها شاد و سرگرم به دنيا مى‌شوند و ناگهان بى‌خبر با بلا و كيفرها حالشان گرفته مى‌شود.

برخى از آنان را شيطان با اميد به رحمت خداوند فريب داده است؛ با اينكه مى‌گويند خدا ارحم الراحمين است؛ گناه عاصيان در ساحل درياى رحمت او جايى ندارد و نااميدى از كرم را ناپسند و اميد به رحمت حق را نيكو مى‌دانند و شيطان هم آنان را با اين پندار سطحى و خيالى فريفته و به ستم عصيان وادار مى‌سازد.

خداوند هم در برابر كردار پوشالى آنان كه به دروغ ادّعاى طلب رحمت و غفران الهى را مى‌كنند، مى‌فرمايد:

﴿كُلُّ نَفْسٍ بِمَا كَسَبَتْ رَهِينَةٌ * إِلَّآ أَصْحبَ الْيَمِينِ﴾«13»

هر كسى در گرو دست‌آورده‌هاى خويش است،* مگر سعادتمندان.

زيرا اعتماد مغرورانه به رحمت و گذشت حق با اعمال ناشايسته و ضدّ اخلاق ناسازگار است، برخى از آنان با فريب شيطان، بعضى از اعمال نامشروع را عبادت پنداشته‌اند و انتظار آمرزش دارند بلكه خود را آمرزيده مى‌پندارند، مانند ستمگرانى كه با ستم و زور مالى را از مردم مى‌گيرند و به فقيران و مساجد كمك كرده و يا وقف مى‌كنند.

برخى از آنان گناهان زيادى مرتكب مى‌شوند و اطاعت بسيارى را از دست مى‌دهند وليكن همه را فراموش مى‌كنند و يك طاعت ويژه را نگه داشته و با آن بر خدا منّت مى‌گذارند و خود را آمرزيده مطلق مى‌دانند، مانند اينكه مسجدى يا پلى‌ مى‌سازد و يا حج مى‌رود و مهمانى مفصّل برپا مى‌كند، ولى در اداى حقوق خداوند كوتاهى مى‌كند.

3- گروه دانشمندان و خردمندان كه عمر خود را صرف علوم و اختلافات فكرى و علمى مى‌كنند، ولى عقايد حقه را مطرح نمى‌كنند، از بيشتر دانش‌ها آگاهند ولى در معرفت خدا گمراهند، آنان با طرح شبهات و پندارهاى ساختگى با اعتقادات مردم بازى مى‌كنند با اين خيال فاسد مغرور و از علوم دينى كه سرچشمه سعادت دنيوى و اخروى است، بازمانده و در تهذيب اخلاق و اصلاح نفس نمى‌كوشند و در برابر هجمه‌هاى فراگير به دين و بدعت‌ها سكوت اختيار مى‌كنند و در نظام‌هاى شيطانى و دولت‌هاى كفر جانب حق را نمى‌گيرند. پس به دانسته‌هاى خود مغرورانه مى‌نگرند.

4- گروه خطيبان و واعظان كه از احوال نفس و صفات آن از خوف و رجا و توكّل و رضا و صبر و شكر و ... سخن مى‌رانند و انتظار تحوّل درونى از عموم مردم دارند، در حالى كه خود از صفات ظاهرى پيشرفتى ندارند. چه بسا مطالبى خلاف واقع و قصّه‌هاى ساختگى براى خوشايند دل مردم مى‌بافند، ولى بدون شكّ اينان از شياطين انس هستند و خود گمراهند و ديگران را هم گمراه مى‌كنند.

5- گروه اهل عبادت و رياضت كه در مواظبت بر اجراى عبادت و مستحبّات و طهارت بسيار دقّت و وسواس به خرج مى‌دهند تا نظر پروردگار را به دست آورند اما چون پاى مال و شكم كه به ميان مى‌آيد به هر دليلى آن را حلال و مباح نشان مى‌دهند، گاهى در لباس و خوراك و مسكن به اندك چيزى قناعت مى‌كنند و گمان مى‌كنند كه در زهد و دورى از دنيا به مرتبه كمال رسيده‌اند ولى دلشان از حبّ رياست و شهرت در آفاق و انفس پر شده است. اينان به گستردگى عمل‌هاى عبادى مغرور مى‌شوند و از مسائل پيرامون و آثار بر جا مانده، غافل مى‌شوند.

6- گروه اهل تصوّف و درويشان كه با رفتار و كردار زاهدانه، به درويشى و گدايى‌ در بين مردم مى‌پردازند و با قيافه‌هاى عجيب و غريب و اذكار و اوراد و ابزار و آلات مخصوصى به جذب و دوستى با خلق، روزگار مى‌گذارنند.

اينان مى‌پندارند كه با اين حركات تارك دنيا و درويش مى‌شوند و به درجات اهل توحيد وعرفان ترقّى مى‌كنند و داخل صف زاهدان و دوستان خدا مى‌گردند و گاهى عبادت و مناجات را كنار مى‌گذارند و مى‌گويند: نفس ما به تكامل رسيده است و ديگران محتاج طاعتند.

و مرتبه خود را از پيامبران و اولياى الهى بالاتر مى‌برند و صاحب مرام و مذهب جديد و مدعى الوهيّت و نبوّت و امامت و كشف و شهود و عرفان نو و ... مى‌گردند.

حكايت اين طائفه بسى اندوهناك است. اين گروه در نزد خدا و ارباب يقين و بصيرت از احمقان و جاهلانند و از آنچه به غرور ادّعا مى‌كنند، از حق دورتر مى‌گردند.

7- گروه حاكمان و سلاطين كه داراى حكم و دستورند و مدّعى عدالت و داورى به حق در ميان مردمند و در حكومت و سلوك اجتماعى خود را داراى مقام و منصب خدمتگزارى و نيكنامى مى‌پندارند و از مردم توقّع مدح و ستايش و عدالت منشى و دادگرى دارند ولى در عمل با رشوه‌گيرى و چاپلوسى همفكران و تضييع حق مردم با سلطه شيطانى خود كسب قدرت مى‌كنند. اينان خودخواهانه فريفته قدرت و مقام پوشالى و اهريمنى شده‌اند و آخرت خويش را نابود ساخته‌اند.

8- گروه ثروتمندان و مال داران كه به واسطه مال و ثروت مادّى ديده حقيقت و بصيرت آنان پوشيده مانده و كثافت‌هاى دنيوى در نظرشان اهميّت دارد. اين دسته مكنت مالى را نتيجه تقرّب به خدا مى‌دانند و خود را بر فقرا ترجيح مى‌دهند. مال را مايه مباهات و افتخار مى‌دانند و فقر و تنگدستى را عامل بدبختى مى‌پندارند؛ پس غرور، آنان را از مرتبه و منزلت در نزد خداوند پايين آورده و در زمره ابلهان و كافران‌ قرار مى‌گيرند«14»

بنابراين مؤمنان و متّقيان حقيقى از صفات فوق منزّه‌اند و به درگاه خداوند كمال عشق و اميد را دارند.

اى بگفته در دلم اسرارها

وى براى بنده پخته كارها

اى خيالت غمگسار سينه‌ها

اى جمالت رونق گلزارها

اى كف چون بحر گوهر دادِ تو

از كف پايم بكنده خارها

اى ببخشيده بسى سرها عوض‌

چون دهند از بهر تو دستارها

خود چه باشد هر دو عالم پيش تو

دانه‌اى افتاده از انبارها

آفتاب فضل عالم پرورت‌

كرده بر هر ذره‌اى ايثارها

چاره‌اى نبود جز از بيچارگى‌

گر چه حيله مى‌كنيم و چارها

(مولوى)

______________________________

(1)- مفردات ألفاظ القرآن، راغب اصفهانى: مادّه غرر.

(2)- غرر الحكم: 311، حديث 7174.

(3)- غرر الحكم: 311، حديث 7177.

(4)- غرر الحكم: 266، حديث 5750.

(5)- غرر الحكم: 311، حديث 7183.

(6)- بحار الأنوار: 75/ 140، باب 21، ذيل حديث 3؛ تحف العقول: 282.

(7)- بحار الأنوار: 75/ 232، باب 23، ذيل حديث 107؛ تحف العقول: 319.

(8)- احياء علوم الدين: 3/ 465 (كتاب ذم الغرور)؛ المحجة البيضاء: 6/ 292.

(9)- اعراف (7): 51.

(10)- حديد (57): 14.

(11)- آل عمران (3): 178.

(12)- مؤمنون (23): 55- 56.

(13)- مدّثّر (74): 38- 39.

(14)- معراج السعادة، ملا احمد نراقى: 492- 513، صفت بيست و سوم: غرور.


انتخاب شرح:
- حسین انصاریان - محمد رضا آشتیاني - محمد جعفر امامی - محمد بن سلیمان تنکابنی - محمد علي مدرسی چهاردهی - بدیع الزمان قهپائی - سید عليخان حسينی حسنی مدنی شيرازی - سید علیخان حسينی حسنی مدنی شيرازی - سید محمد باقر حسينی (داماد) - سید محمد باقر موسوی حسينی شيرازی - سید محمد حسین فضل الله - سید محمد شيرازی - سید نعمة الله جزائری - عباس علی موسوی - محمد جواد مغنیه - محمد دارابی - نبیل شعبان
پر بازدید ترین مطالب سال
پر بازدید ترین مطالب ماه
پر بازدید ترین مطالب روز



گزارش خطا  

^