تو ما را آفريدى مهربانى
بزرگى خالقى روزى رسانى
ز ناشايستهها بر آن كه كردم
مكن كيفر مكن از خويش طردم
در اعمالم به نامه از سياهى
ببينى هر چه رايى در تباهى
مگيرى سخت بر من از فضايح
مدر رازم ز پرده بر قبايح
اگر يابندهاى چون من به غفلت
عدالت را به اجرا در حكومت
عليه من رسد حكيمم به دستم
كه بىچون و چرا محكوم هستم
ندارم طاقتى من آنچنان را
كه انصاف ترا برتابم آن را
و جز فضل و كرم نبود پناهى
ز غفرانت اميدم يا الهى
به چشم ديگران اسرار ما را
ميفكن آفتابى كار ما را
استاد انصاریان این فراز را همراه با فراز قبل شرح کرده اند، برای مشاهده لطفا «اینجا» را کلیک کنید.