فارسی
پنجشنبه 01 آذر 1403 - الخميس 18 جمادى الاول 1446
قرآن کریم مفاتیح الجنان نهج البلاغه صحیفه سجادیه



فراز 1 از دعای 42 ( قرآنی که به صورت نور فرستاده شده )

اللَّهُمَّ إِنَّكَ أَعَنْتَنِي عَلَى خَتْمِ كِتَابِكَ الَّذِي أَنْزَلْتَهُ نُوراً ، وَ جَعَلْتَهُ مُهَيْمِناً عَلَى كُلِّ كِتَابٍ أَنْزَلْتَهُ ، وَ فَضَّلْتَهُ عَلَى كُلِّ حَدِيثٍ قَصَصْتَهُ.
بارالها! مرا به توفيق ختم قرآن يارى كردى، و قرآنى كه به عنوان نور (براى هدايت مردم) فرو فرستادى، و آن را بر ديگر كتب آسمانى هيمنه و سيطره بخشيدى (و بر درستى كلام وحى شاهد صادق گرفتى) و بر هر سخن ديگرى- كه حكايت كرده‌اى-فزونيش دادى؛

حقيقت قرآن‌

در آن زمان كه ميدان حيات انسان از همه طرف دستخوش حملات ويرانگر اميال و غرايز حيوانى و شهوات شيطانى شده بود، و بر اثر آن حملات و طوفان‌ها ساختمان كرامت و فضيلت از ريشه و بنيان رو به ويرانى مى‌رفت، در آن زمان كه بر سطح كره خاك گروهى زورگو و عده‌اى مفت خور و معدودى شكم پرست و شهوتران، انسان و انسانيّت را به بردگى و بندگى برده بودند، و به دست و پاى انديشه و روح و قلب انسان زنجير سنگين و غل هلاك كننده اسارت نهاده بودند، در آن زمان كه تمام محصولات مادى و معنوى جامعه انسانى در خدمت طاغيان و ياغيان و قلدران و استعمارگران و مستكبران و استثمارچيان بود، و انسان از انسانيّت و ابتدايى‌ترين حقوق خويش در محروميّت و ممنوعيّت به سر مى‌برد.

در آن زمان كه ستون‌هاى درستى شكسته بود و مكتب زندگى هوا و هواپرستى بود، و خواب سنگين غفلت، بشريّت را از جاده انسانيّت بيرون برده بود، در آن‌ زمان كه عوارض جهل و نادانى در تمام شؤون زندگى سايه داشت، و عمق فاجعه در حدى بود كه تصورش امكان ندارد، وجود مقدس حضرت حق عزّوجلّ از باب لطف و رأفت و عنايت و رحمت، براى نجات انسان و انسانيّت شخصيتى بزرگ و وجودى سترگ و انسانى فرزانه، كه جامع تمام كمالات انسانى بود و بال و پر دانشش به جهان ملك و ملكوت گسترده بود به نام محمّد (صلى الله عليه و آله) را مبعوث به رسالت كرد، تا غبار تمام بدبختى‌ها و آلودگى‌ها را از دامن حيات انسان پاك كند و آدمى را به كمالاتى كه لايق اوست، برساند.

خداوند عزيز براى پيشرفت انسان در تمام امور مادى و معنوى، و جهت تداوم رسالت تا صبح قيامت كتابى همچون قرآن بر قلب پيامبرش نازل كرد، تا به وسيله آن سعادت ابدى انسان در دنيا و آخرت تأمين شود.


ظاهر قرآن‌

كتاب خدا از نظر فصاحت و بلاغت، و استعمال الفاظ و كلمات، و تركيب جملات، و سبك آيات، و تعداد سوره‌ها و نظام بندىِ واقعيت‌هايى كه در آن است در رأس تمام حقايق آفرينش است.

اين شكل و ترتيب، و اين نظمى كه در قرآن است، و اين‌كه تمام جنّ و انس را دعوت مى‌كند اگر شكى در اين كتاب داريد كه از جانب حق است يك سوره مانند آن را بياوريد، و تا كنون چنين اتفاقى نيفتاده و بعد از اين هم نخواهد افتاد، نشان دهنده اين معناست كه معمار و مهندس بناى اين ساختمان فقط خداست، و در اين بناى محكم و استوار آنچه بايد به كار رود به كار رفته، و از چنان قوت و قدرت و توان و سطوتى برخوردار است كه تا قيامت دست تطاول ايام از دامنش كوتاه است.

آنچه امروز در دست تمام مسلمانان است، همان است كه در طول بيست و سه سال براى آزادى انسان و رشد و كمالش به رسول حق (صلى الله عليه و آله) نازل شده و تدوينش به‌ همين صورتى كه امروز موجود است به دستور حق انجام گرفته و احدى را در آن دخالت نبوده، تنها كارى كه نسبت به قرآن پس از رسول خدا (صلى الله عليه و آله) انجام گرفته اعراب گذارى آيات اين منبع عظيم است آنهم براى اين‌كه عوام مردم و آنان كه از علم و دانش بالا بى‌بهره‌اند، بتوانند آن را به صورت صحيح قرائت كنند.

آن كه قائل به تحريف قرآن است، قلبش از نور خالى و دلش از كتاب حق به دور است. شيعه دوازده امامى از عامى و عالم، بر اين اعتقاد است كه قرآنى كه اكنون در دست مسلمانان جهان است بدون يك نقطه كم و زياد، همان قرآن زمان رسول خداست، و اگر چنين نبود حجت حق بر همگان تمام نبود، تمام بودن حجت خداوند بر بندگانش تا روز قيامت در گرو همين حقيقت است.

﴿ذلِكَ الْكِتابُ لا رَيْبَ فيهِ﴾«1»

در [وحى بودن و حقّانيّت‌] اين كتابِ [با عظمت‌] هيچ شكّى نيست.

رسول حق (صلى الله عليه و آله) فرمود:

قرآن ظاهرش شگفت‌انگيز است.«2»


باطن قرآن‌

قرآن مجيد گرچه از نظر تعداد حروف و كلمات و آيات و نقطه‌ها و زير و زبرها و سوره‌ها داراى حدود است، و شماره‌هاى تمام برنامه‌هاى ظاهريش را مفسران در تفاسير خود معيّن كرده‌اند.«3» ولى معانى و مفاهيم كتاب به اين جهت كه تجلّى علم حق است، آن چنان داراى گستردگى و وسعت است، كه جز عقل معصوم به عمق‌ معناى آيات نرسد.

عقول جزئيه گاهى از يك آيه آن چنان مطالبى مى‌فهمند كه ديگران را به حيرت مى‌نشانند، چه رسد به مفاهيمى كه معصوم از قرآن درك مى‌كند!

اين كوه استوار كوهى است كه مردان علم و عقل به قلّه‌اش نرسيده‌اند.

اين درياى عميق دريايى است كه شناوران مجهز به ابزار معنوى به عمقش دست نيافته‌اند.

اين شجره طيّبه حقيقتى است كه ريشه در زمين و شاخ و برگ در تمام هستى دارد.

رسول حق (صلى الله عليه و آله) درباره‌اش فرمود:

باطنش عميق است، غرائبش كهنه نشود، و عجائبش شمرده نگردد.«4»

تاكنون هيچ مفسرى ادعا نكرده كه به كشف تمام حقايق كتاب الهى موفّق شده، تمام مفسران تا به امروز همانند آنانى هستند كه تا لب دريا آمده و از بيرون امواج ظاهرش را مشاهده مى‌كنند، و هنوز به شناورى در آن توفيق نيافته‌اند تا ببينند در دل اين بحر بى‌پايان و عمق اين اقيانوس شگفت‌انگيز چه عجايبى نهفته است.


حكايتى در تفسير قرآن‌

در كتاب پر قيمت «حقايق الاصول» مرجع بزرگ حضرت آيت‌اللَّه العظمى حكيم- رضوان اللَّه تعالى عليه- به نقل از بعض اعاظم است كه با سيّد اسماعيل صدر و حاجى نورى صاحب «مستدرك الوسائل» و سيد حسن صدر كه از بزرگان مراجع شيعه است خدمت آخوند ملا فتحعلى سلطان آبادى براى درس تفسير رفتند.

آن مرد بزرگ كه داراى قلب ملكوتى و نفس عرشى بود تفسير آيه شريفه‌ ﴿حَبَّبَ إِلَيْكُمُ الْإِيمَانَ﴾«5» از سوره مباركه حجرات را شروع كرد.

شب اول توضيح و تفسير آيه براى آنان عجيب آمد كه قبل از آن چنين چيزى به نظر آنان نرسيده بود و در تفاسير به آن اشاره نشده بود. ديگر وقت رفتند گفتارى غير گفتار روز قبل داشت، تا سى جلسه كه هر جلسه همان آيه را بهتر و كامل‌تر از قبل تفسير كرد!«6»

اين برداشت يك عالم شيعه دوازده امامى است، چه رسد به برداشت معصوم كه داراى عقل كلّى است؟!

در آثار اسلامى آمده كه هر آيه قرآن داراى هفتاد معنا، و هر معنائى نيز داراى هفتاد شعبه است كه در حقيقت براى هر آيه چهار هزار و نهصد معنا البته در خور فهم عقول جزئيه است.

ضرب اين عدد در تمام آيات از نظر گستردگى معنا سر به عرش الهى مى‌زند، و چه بهتر كه بگوئيم: اين كتاب معجزه جاودانى رسول حق، و منبع علم خدا، و تجلّى وحى، و كتاب هدايت، و فروغ جاودانى، وچراغ پرنور ابدى، و مشعل فروزان الهى در راه حيات انسان است.


اسامى قرآن‌

نام‌هائى كه در اين سطور ملاحظه مى‌كنيد، هر يك در آيه‌اى يا آياتى به آن اشاره شده، و هر كدام دليل بر معنا يا معانى بلند و مفاهيم ملكوتى قرآن است.

قرآن، فرقان، كتاب، ذكر، تنزيل، حديث، موعظه، تذكره، حكم، ذكرى، حكمت، حكيم، مهيمن، شافى، هدى، هادى، صراط مستقيم، نور، رحمت، حبل، روح، قصص، حق، بيان، تبيان، بصائر، فصل، عصمت، مبارك، نجوم، مجيد، عزيز، كريم، عظيم، سراج، منير، بشير، نذير، عجب، قيّم، مبين، نعمت، علىّ.«7»


وظيفه مسلمانان نسبت به قرآن‌

وظيفه فرد فرد مسلمانان، وظيفه فرد فرد مؤمنان، نسبت به كتاب خدا و ثقل اكبر الهى وظيفه‌اى بس سنگين و مسئوليتى فوق العاده عظيم است. بدون شك در روز قيامت در دادگاه عدل هر مسلمانى نسبت به كتاب حق مورد بازپرسى و سؤال قرار خواهد گرفت، چنانكه آيات قرآن و روايات بر اين مسئله دلالت واضح دارند.

براى مسلمانان نسبت به كتاب الهى سه وظيفه مهم است:

1- قرائت قرآن‌

2- فهم قرآن‌

3- عمل به قرآن‌

فراگيرى قرائت قرآن، و فهم مفاهيم آيات الهى، و عمل به كتاب عزيز حق، باعث سعادت دنيا و آخرت، و موجب سربلندى مسلمين نسبت به ساير ملل عالم است.

اكتفاى به قرائت قرآن هيچ كس و هيچ جامعه‌اى را به جائى نمى‌رساند، اين فهم قرآن و عمل به دستورهاى الهى است كه مرده را زنده، و بى جان را جاندار، و تاريك را نورانى مى‌نمايد.

قرآن مى‌فرمايد:

﴿فَاقْرَءُوا مَا تَيَسَّرَ مِنَ الْقُرْآنِ ۚ عَلِمَ أَنْ سَيَكُونُ مِنْكُمْ مَرْضَىٰ ۙ وَآخَرُونَ يَضْرِبُونَ فِي الْأَرْضِ يَبْتَغُونَ مِنْ فَضْلِ اللَّهِ ۙ وَآخَرُونَ يُقَاتِلُونَ فِي سَبِيلِ اللَّهِ ۖ فَاقْرَءُوا مَا تَيَسَّرَ مِنْهُ﴾«8»

بنابراين آنچه را از قرآن براى شما ميسر است بخوانيد. او مى‌داند كه به زودى برخى از شما بيمار مى‌شوند، و گروهى براى به دست آوردن رزق و روزى خدا در زمين سفر مى‌كنند، و بعضى در راه خدا مى‌جنگند؛ پس آنچه را از آن ميسّر است بخوانيد.

بدون شك دستور به قرائت قرآن براى فراگيرى مفاهيم آن و خودسازى و تربيت و پرورش ايمان و تقواست.

در سوره بقره آمده:

﴿الَّذِينَ آتَيْنَاهُمُ الْكِتَابَ يَتْلُونَهُ حَقَّ تِلَاوَتِهِ أُولَٰئِكَ يُؤْمِنُونَ بِهِ ۗ وَمَنْ يَكْفُرْ بِهِ فَأُولَٰئِكَ هُمُ الْخَاسِرُونَ﴾«9»

كسانى كه كتاب آسمانى به آنان عطا كرده‌ايم، آن را به طورى كه شايسته آن است قرائت مى‌كنند [و آن قرائت نمودن با تدبر و به قصد عمل است‌] اهل ايمان به آن [كتاب‌] هستند و كسانى كه به آن كفر مى‌ورزند فقط آنان زيانكارند.

راغب اصفهانى در توضيح «تلو» و مشتقّات آن مطالبى را ذكر مى‌كند كه آن مطالب محصولى از آيات كتاب خداست، و از آن مطالب، لزوم قرائت قرآن و وجوب فهم آن و عمل به دستورهاى الهى استفاده مى‌شود و مى‌گويد:

تلاوت، عامل ايمان و تحقق اعتقاد پاك در قلب و اخلاق حسنه در نفس و عمل صالح در اعضاى آدمى است.«10»

تلاوت كننده قرآن در قيامت به چهار بهره بالايى خواهد رسيد:

1- عزّت بى ذلّت‌

2- غناى بى فقر

3- علم بى‌جهل

‌ 4- حيات بى موت‌

رسول خدا و ائمه طاهرين (عليهم السلام) در دويست و شصت و هشت سالى كه بين مردم بودند، همّت خود را صرف تعليم قرائت و فهم آيات و زمينه سازى براى عمل به قرآن مجيد نمودند.


دورنمائى از حقايق قرآن‌

آن مدرسه‌اى كه سفيران الهى يعنى پيامبران بزرگ حق براى تربيت انسان به مقتضاى فطرت و عقل و وجدان بنا كردند، رسول با كرامت اسلام به وسيله ارائه قرآن مجيد تكميل كرد.

قرآن، مردم را به بهترين زندگى و برترين تمدّن و خلاصه به راه اقوم و آراسته شدن به حقايق و معارف دعوت كرد، و علاج افسردگى عقل را در رجوع به آيات الهى دانست.

قرآن مجيد، براى انسان حرّيّت و آزادى فكر به ارمغان آورد، و بشر را از قيد خرافات و اوهام كه همچون زنجير گران، آنان را از همه جهت بسته و از رشد بازداشته بود نجات داد، و ايشان را از اين بند مهلك خلاص نمود، تا روز به روز به ترقّى و تعالى و تكامل خود بيفزايد و در مسير طبيعى سير به سوى كمال قرار گيرد.

قرآن، آنچه به خير انسان است تعليم داد، و هر چه براى وى ضرر داشت او را به آن آگاهى داد و اعلام كرد: اعمال خير مايه شادكامى و بهبود و اصلاح جامعه و علّت رسيدن به حق و فضيلت، و اعمال ناپسند موجب بدبختى و تباهى و گرفتارى در دنيا و آخرت و هلاكت ابدى است.

قرآن كريم، مردم را در تمام امور اعم از مادى و معنوى به تفكّر و تعمق دعوت‌ كرد، و راه تقليد كوركورانه را راه ضلالت و جاده شيطان دانست، و در اين زمينه مردم را به سير در حقايق تشويق نمود، و رشد دادن عقل و انديشه را بر آنان واجب كرد.

قرآن كريم، درب دانش را به روى همگان گشود و جهل و بى خبرى را مايه ذلّت و تيره روزى دانست، و تعليم و تعلّم را در رأس فرائض و واجبات قرار داد فاصله بين فهميده و نفهم را فاصله بين حق و باطل و نور و ظلمت و حيات و مرگ دانست.

قرآن مجيد، درس استقلال و آزادى به انسان آموخت و بر وى واجب كرد كه طوق بندگى و بردگى غير حق را از گردن حيات خود باز كند و جز در برابر حضرت رب و مالك حقيقى و وجود مستجمع جميع صفات كمال، سر فرود نياورد.

قرآن مجيد، تكيه بر شرافت نژادى و حسب و نسب را كه عامل ظلم و ستم و زور و قلدرى است مردود دانست و سپيد را بر سياه و سياه را بر سپيد، و عرب را بر عجم و عجم را بر عرب، جز به تقوا امتياز نداد.

قرآن عزيز، بين تمام افراد از هر نژاد و رنگ به شرط ايمان، طرح برادرى و دوستى انداخت و همگان را به اتحاد و اتفاق و صدق و صفا و صميميت و حقيقت دعوت كرد، و از تمام مردم خواست كه در تمام شؤون حيات پشتيبان و يار يكديگر باشند.


هماهنگى قرآن با ابعاد وجود انسان‌

تنها كتابى كه در پهنه آفرينش با تمام ابعاد وجود انسان هماهنگ است قرآن مجيد مى‌باشد.

با اندك دقتى در ابعاد وجود انسان، و معارف قرآن و نظام عالى اين كتاب مسئله را به صورت يك امر بديهى و حقيقت مسلّم مى‌بينيد.

اما ابعاد وجود انسان:

1- يكى از ابعاد وجود انسان ميل به تجسس و كاوش و شناسايى است، انسان مى‌خواهد از محيط اطراف و مجاورش آگاه شود، يعنى شناخت طبيعت و كاينات بخشى از وجود آدمى است، انسان نمى‌تواند مانند حيوانات ناآگاه به دنيا آيد و ناآگاه بميرد، و از كنار شگفتى‌هاى جهان و طبيعت بى‌تفاوت بگذرد، اين قسمت از وجود انسان را مى‌توان بُعد جهان‌شناسى ناميد.

2- هر انسانى مى‌خواهد براى خود مبدأ فكرى بسازد و زندگى خود را بر مبناى جهان بينى خاص خود بنا نهد، بنابراين مرحله دوم وجود انسان جهان بينى يا تبيين جهان بر اساس بينشى است كه از جهان دارد.

3- از آن‌جا كه انسان يك موجود اجتماعى است، از جامعه، طبقات، اصناف و اقشار اجتماعى و اوضاع سياسى نمى‌تواند خود را دور نگهدارد و در مقابل جريانات حاكم بى تفاوت باشد، بنابراين نياز سوم، نياز اجتماعى- سياسى است.

4- تأثير جوامع گذشته روى انسان‌هاى معاصر، يكى ديگر از ابعاد وجود انسان است، بنابراين انسان نياز به تاريخ و فلسفه تاريخ دارد و مسئله تاريخ يكى ديگر از ابعاد وجود انسان را تشكيل مى‌دهد.

5- رفتار و سلوك اخلاقى، نقش مؤثّرى در حيات و رفاه انسان ايفا مى‌كند، از اين رو نبايد از نقش سوء خلق و بدى تربيت انسان‌ها نيز غافل ماند.

6- مسائل مادى و اقتصادى اگر در رأس نباشد محققاً نقش بسزائى در زندگى انسان دارد، از اينرو بُعد ديگر وجود انسان را اقتصاد و مسئله توليد و توزيع ثروت تشكيل مى‌دهد.

7- ميل به پرستش و اطاعت و عبوديت از نيروى مافوق چيزى است كه نهاد هر انسان را به خود مشغول داشته است، آثار پرستش انسان‌هاى قديم را از ابنيه تاريخى و آثار حجّارى‌ها و خطوط و نقوش باستانى آنها مى‌توان به دست آورد.

جاى شگفتى است كه وقتى قرآن را به عنوان كتاب زندگى بخوانيم و تدبر كنيم‌ خواهيم ديد نام سوره‌هاى قرآن كه معرّف محتويات آن است به طور دقيق با مسائل و محتويات زندگى انسان و ابعاد مختلف وجودى او منطبق است.


تعداد و نام‌هاى سوره‌هاى قرآن‌

«قرآن داراى 114 سوره است و به اضافه نام‌هاى مكررى كه برخى از آنها دارد مانند سوره توبه (زكات) جمعاً داراى 120 نام است كه با نسبت دقيق و مضبوط، آنها را به اين صورت رده‌بندى مى‌كنيم.

1- بيشتر نام سوره‌هاى قرآن در رابطه با طبيعت و كاينات يعنى جهان‌شناسى است. اين نام‌ها بازگو كننده محتويات اين سوره‌هاست.

بقره، فيل، زنبور عسل، مورچه، عنكبوت، نور، خورشيد، ماه، ستاره، دود (گاز)، آهن، شب، روز روشن، صبحگاهان، رعد، زلزله، انسان، جنّ، خون بسته (علق)، انجير، مردم، اسبان نفس زن، روزگار، شهر (مكّه) و غيره كه همه نام 31 سوره را تشكيل مى‌دهند.

2- سپس نام‌هاى متناسب با موضوع جهان بينى مطرح مى‌شود. به طور دقيق نسبت سوره‌هايى كه به اين نام در قرآن مجيد آمده در درجه دوم قرار دارد به اين شرح:

اعراف، قيامت، قارعه، واقعه، حاقّه، نازعات، غاشيه، قدر، فرشته، حشر، مرسلات، تكوير، انفطار، انشقاق و غيره. شماره اين سوره‌ها به 29 سوره مى‌رسد.

3- در درجه سوم سوره‌هايى قرار دارد كه از جامعه و طبقات اجتماعى و سياسى نام خود را برگزيده است از قبيل: احزاب، مؤمنون، شورى، زنان، صف، رزمندگان، شعرا، فتح، منافقون، روم، مردم و غيره. رقم نام اين سوره‌ها به 27 مى‌رسد.

4- سوره‌هايى است كه نام مسائل تاريخى و يا فلسفه تاريخ را حمل مى‌كند از اين نمونه است:

آل عمران، انبيا، يونس، هود، يوسف، ابراهيم، نوح، مريم، سبا، محمّد (صلى الله عليه و آله)، لقمان، حجر، بنى اسرائيل، كهف، قصص، احقاف، قريش و غيره. رقم اينها 17 سوره است.

5- سوره‌هايى كه از مسائل اخلاقى و طرز سلوك و رفتار انسانى بحث مى‌كند، و با اين نام‌ها معرفى مى‌شوند: حجرات، عبس، همزه، مطفّفين، ماعون، تحريم و رقم آنها 6 سوره است.

6- سوره‌هايى كه از مسائل مادى و اقتصادى سخن مى‌گويد، و با نام‌هاى: انفال، زكات (توبه)، مائده، تكاثر، انعام شناخته مى‌شوند، و اينها 5 سوره‌اند.

7- سوره‌هايى كه از پرستش و شعائر دينى سخن گفته و نام عبادت دارد مانند:

حج و سجده كه تنها همين دو سوره‌اند و اين كمترين رقم از رده‌هاى تقسيمى ما را تشكيل مى‌دهد، حال آن كه مسائل مربوط به كاينات و طبيعت، مسائل جهان‌بينى و سياست، و تاريخ و اقتصاد و اخلاق به مراتب بيشتر از مسائل مربوط به عبادت و ممنوعيت‌ها و احكام دينى است.

ما مى‌خواهيم با اين ديدگاه قرآن را به عنوان بزرگ‌ترين كتاب زندگى انسان، و الهام بخش مترقى‌ترين درس‌هاى جهاندارى، سياست، اقتصاد، تاريخ، و جامعه‌شناسى معرفى كنيم و بيش از پيش بدان روى آوريم تا بتوانيم وارثان زمين و پيمايندگان راه زندگى در جهان امروز باشيم«11»


نور بودن قرآن‌

اصطلاح نور در رابطه با قرآن مجيد، واقعيتى است كه در آيات كتاب حق به آن اشاره شده است.

آرى، قرآن مجيد نور عقل، نور وجدان، نور اخلاق، نور زندگى، نور جامعه، نور دنيا و نور آخرت انسان است.

بدون اين نور به دست آوردن زندگى صحيح، و حيات طيّبه براى احدى امكان ندارد. حيات بدون قرآن ظلمت محض، و دنياى بدون قرآن تاريكى مطلق، و آخرت منهاى قرآن جز سَموم و حَميم و تاريكى عذاب دهنده، چيزى نيست.

﴿يَا أَيُّهَا النَّاسُ قَدْ جَاءَكُمْ بُرْهَانٌ مِنْ رَبِّكُمْ وَأَنْزَلْنَا إِلَيْكُمْ نُورًا مُبِينًا﴾«12»

اى مردم! يقيناً از سوى پروردگارتان براى شما برهان [و دليلى چون پيامبر و معجزاتش‌] آمد؛ و نور روشنگرى [مانند قرآن‌] به سوى شما نازل كرديم.

﴿قَدْ جاءَكُمْ مِنَ اللَّهِ نُورٌ وَ كِتابٌ مُبينٌ﴾«13»

بى‌ترديد از سوى خدا براى شما نور و كتابى روشنگر آمده است.


مهيمن بودن قرآن‌

لفظ مُهَيْمِن در سوره مباركه مائده آمده است:

﴿وَ أَنْزَلْنَا إِلَيْكَ الْكِتَابَ بِالْحَقِّ مُصَدِّقًا لِمَا بَيْنَ يَدَيْهِ مِنَ الْكِتَابِ وَ مُهَيْمِنًا عَلَيْهِ﴾«14»

و ما اين كتاب [قرآن‌] را به‌درستى و راستى به سوى تو نازل كرديم در حالى كه تصديق كننده كتاب‌هاى پيش از خود و نگهبان و گواه بر [حقّانيّت همه‌] آنان است.

در اين آيه اشاره به موقعيت قرآن بعد از ذكر كتب پيشين انبيا شده است.

مهيمن در اصل به معنى چيزى است كه حافظ و شاهد و مراقب و امين و نگاهدارى كننده چيزى بوده باشد، و از آن‌جا كه قرآن در حفظ و نگهدارى اصول كتاب‌هاى آسمانى پيشين مراقبت كامل دارد و آنها را تكميل مى‌كند لفظ مهيمن بر آن اطلاق كرده است.


قرآن برترين سخن‌

كلام، كلام حق است، تجلّى علم و حكمت و نور بى‌نهايت در بى‌نهايت است.

كلام حق حاوى مسائل و اخبار و حكايات امم گذشته است، كه بدين وسيله هر گمراهى هدايت مى‌شود، و هر دردمندى به درمان مى‌رسد، و هر فقيرى به غنا دست مى‌يابد.

كلام خالق هستى، و پديدآورنده بالا و پستى، و نقّاش نقش شگفت‌انگيز آفرينش است.

كلام مهر و محبّت، عشق و عاطفه، حق و حقيقت، عدل و انصاف، درستى و راستى، صدق و صداقت، و دوستى و كرامت است.

دريائى از واقعيت، بحرى بى‌پايان، اقيانوسى بى ساحل، نورى جاودانى، ضيايى هميشگى، و حقيقتى ثابت و استوار است.

آنچه بندگان تا روز قيامت نسبت به آن نيازمندند در اين كلام است. اين كلام به پاكيزه‌ترين لفظ و در نيكوترين اسلوب و در بهترين شكل و ترتيب بيان شده است.

﴿اللَّهُ نَزَّلَ أَحْسَنَ الْحَدِيثِ﴾«15»

خدا نيكوترين سخن را نازل كرد.

بوى مشكى در جهان افكنده‌اى‌

مشك را در لامكان افكنده‌اى‌

صد هزاران غلغله زين بوى مشك‌

در زمين و آسمان افكنده‌اى‌

از شعاع نور و نار خويشتن‌

آتشى در عقل و جان افكنده‌اى‌

از كمال لعل جان‌افزاى خويش‌

شورشى در بحر و كان افكنده‌اى‌

تو نهادى قاعده عاشق كشى‌

در دل عاشق كُشان افكنده‌اى‌

هم شكار و هم شكارى گير را

زير اين دام گران افكنده‌اى‌

پُر دلان را همچو دل بشكسته‌اى‌

بى دلان را در فغان افكنده‌اى‌

جان سلطان زادگان را بنده‌وار

پيش عقل پاسبان افكنده‌اى‌

(مولوى)

______________________________

(1)- بقره (2): 2.

(2)- الكافى: 2/ 599، حديث 2؛ وسائل الشيعة: 6/ 171، باب 3، حديث 7657.

(3)- تفسير روض الجنان و روح الجنان، ابوالفتوح رازى: به تعداد حروف و كلمات و آيات هر سوره اشاره كرده است.

(4)- الكافى: 2/ 599، حديث 2؛ وسائل الشيعة: 6/ 171، باب 3، حديث 7657.

(5)- حجرات (49): 7.

(6)- حقايق الأصول: 95.

(7)- تفسير روض الجنان و روح الجنان، ابوالفتوح رازى: 1/ 8.

(8)- مزّمّل (73): 20.

(9)- بقره (2): 121.

(10)- مفردات ألفاظ القرآن، راغب اصفهانى: 167

(11)- دائرة المعارف قرآن كريم: 3/ 76.

(12)- نساء (4): 174.

(13)- مائده (5): 15.

(14)- مائده (5): 48.

(15)- زمر (39): 23.


انتخاب شرح:
- حسین انصاریان - محمد رضا آشتیاني - محمد جعفر امامی - محمد بن سلیمان تنکابنی - محمد علي مدرسی چهاردهی - بدیع الزمان قهپائی - سید عليخان حسينی حسنی مدنی شيرازی - سید علیخان حسينی حسنی مدنی شيرازی - سید محمد باقر حسينی (داماد) - سید محمد باقر موسوی حسينی شيرازی - سید محمد حسین فضل الله - سید محمد شيرازی - سید نعمة الله جزائری - عباس علی موسوی - محمد جواد مغنیه - محمد دارابی - نبیل شعبان
پر بازدید ترین مطالب سال
پر بازدید ترین مطالب ماه
پر بازدید ترین مطالب روز



گزارش خطا  

^