انسان، علاوه بر جسم داراى جوهرى مجرد كه زنده و توانا و دانا و مختار است كه از اين حقيقت به نفس ناطقه يا روان تعبير مىشود و به عبارت ديگر وجودى كه مجموعهاى از روح و جسم با متعلّقات آنهاست. درباره ريشه واژه انسان از سوى اهل لغت و معرفت سه نظريه بيان شده است:
1- إنس: برخى معتقدند كه: انسان برگرفته از ماده إنس است كه در مقابل وحش و حيوان و چارپايان و موجودات بدون عقل و دانش و ادب به كار گرفته مىشود.و گاهى إنسىّ و إناس و أناسى هم در متون دينى در برابر جنّ و فرشته و شيطان و موجودات آسمانى به كار رفته است و در بيشتر آيات قرآنى و روايات اين معنا اراده شده است.
2- نسيان: برخى از اهل ادب و عرفان معتقدند: ماهيّت انسان به حسب خلقت او كه داراى نيروها و حواس گوناگون است و گاهى دچار غفلت و شبهه و فراموشى مىشود؛ از ماده نسيان است. زيرا موجودى از جنس آدم به خاطر آفرينش پيچيده و مرموزى كه دارد جريان گذشته خويش را، از ذهن و فكر و دانش كسبى خود از ياد مىبرد پس منكر تعهّد و تكاليفتش مىشود در حالى كه خلاف واقعيّت هم نيست.خداوند منّان پس از آفرينش آدم و حوا آنها را به امرى كوچك آزمايش نمود، ولى آنان در اوّلين مرحله از آن آزمون شكست خورده بيرون آمدند و پروردگار در حق آنان فرمود:
يقيناً پيش از اين به آدم سفارش كرديم [كه از ميوه آن درخت نخورد] پس فراموش كرد و عزمى استوار براى او نيافتيم.
از افلاطون نقل شده كه گفته است:
«آدميزاد را نشايد انسان خواند جز اين كه وى در علم و ادب انسان باشد.»
امام على (عليه السلام) در نامه خويش به مالك اشتر، اصالت حقيقى انسان را چنين ترسيم مىفرمايد:
مهربانى و محبّت و لطف به رعيّت را شعار قلب خود قرار ده، بر رعيّت همچون حيوان درنده مباش كه خوردن آنان را غنيمت دانى، كه رعيّت بر دو گروهند: يا برادر دينى تواند، يا انسانهايى مانند تو.
حضرت در سفارش ديگرى به محمد حنفيه چهره انسانى را به گونه روشنترى بيان مىفرمايد:
بدان كه انسانيّت مرد مسلمان به دو وجه است:
الف- انسانيّت در عرصه خانه و وطن خود كه عبارت است از تلاوت قرآن و همنشينى با دانشمندان و مطالعه احكام و علوم دينى و مواظبت بر نماز در جماعت.
ب- انسانيّت در سفر كه عبارت است از بذل كردن مال و توشه خود، به همسفران، كمتر مخالفت كردن با همراهان، و در همه حالات زياد به ياد خدا بودن.
انسان با هر چيزى كه همدم گردد؛ در آغاز شيفته او مىشود و سپس به خاطر علاقه زياد به او عشق مىورزد. اگر معشوق او مجازى باشد؛ به او لذّت جسمى و روانى زودگذرى دست مىدهد و شيطان در پديد آوردن چنين هوسى هنرمند است.
اما اگر آن معشوق حقيقى باشد؛ به او آرامش معنوى و روحى دست مىدهد و از الطاف خداوند به مؤمن اين است كه خلوتى براى انس با خودش و تلاوت كتاب وحى آسمانى فراهم مىسازد، كه هيچ لذّت و شيرينى بالاتر از انس با آنان نيست.
امير المؤمنين (عليه السلام) مولاى عارفان در وصف عاشقان خدا مىفرمايد:
بار خدايا، تو براى عاشقانت بهترين مونسى، و براى كفايتِ مهمّ آنان كه بر تو اعتماد نمايند از همه حاضرترى، آنان را كه در باطنشان مشاهده مىكنى، و به نهانشان آگاهى، و اندازه بيناييشان را مىدانى. بنابراين رازهايشان نزد تو معلوم است، و دلهايشان به جانب تو در غم و اندوه. اگر تنهايى آنان را به وحشت اندازد ياد تو مونسشان شود، و اگر مصائب به آنان هجوم آرد به تو پناه جويند، زيرا مىدانند زمام همه امور به دست تو، و سرچشمه تمام كارها در كف با كفايت فرمان توست.
بنابراين مأنوس بودن با خداوند و قرآن او، بسيارى از وحشتها و تنهايىها را كه زمينهساز توليد بيمارىهاى روانى و اجتماعى مىشود، از بين مىبرد، و امنيّت را در درون خانه و جامعه برقرار مىسازد.
رسول گرامى اسلام (صلى الله عليه و آله) مىفرمايد:
براى خانههايتان بهرهاى از قرآن بگيريد كه اگر در خانه قرآن قرائت شود قارى با خانوادهاش انس مىگيرد و بركتش فراوان شود و موجودات پنهان مؤمن در آن سكونت مىكنند و اگر در آن قرآن خوانده نشود با اهلش أنس نمىيابد و خيرش اندك مىگردد و شياطين نامرئى كافر در آن خانه ساكن مىشوند.
انس با قرآن آثار نيك بسيارى دارد كه از مهمترين آن كنترل هواى نفس است.
پيامبر خدا (صلى الله عليه و آله) در اين باره مىفرمايد:
قرآن، دست و پاى مؤمن را در برآوردن بسيارى از خواهشهاى نفسانى بسته است.
از فايدههاى بارز همدمى با قرآن كريم اين است كه: كسى كه با قرآن انس و محبّت مىورزد و به معانى و دستورهاى آن توجّه دقيق مىكند و آرام و شمرده قرائت مىكند، به يقين خطورات شيطانى و وسوسههاى او بر دل و جان نمىنشيند؛ زيرا به طور طبيعى هر چه را دل با آن مأنوس باشد و در عرصه ذهن بماند با او زندگى مىكند و كسى كه پيوسته با كتاب خدا همدم است و آيات رحمت و عزّت را به عمق جان مىفرستد، انسانِ تربيت يافتهاى شود كه هوسهاى ناپسند و كردار حيوانى از او سر نزند و از سخن باطل فريب نخورد و از اندرزها و موعظههاى آگاهانه بهره كافى گرفته براى سازندگى و كمال وجود خويش به كار گيرد.
و در پايان كوششها، براى كسب بسيارى از حقايقِ كتاب حق، قلب او آمادگى دريافت عجايب و انبوه اسرار نهفته در قرآن را پيدا مىكند و خود را عامل به فرامين كتاب و حامل امانت و وارث پيام سنگين حق به شمار خواهد آورد و اين چنين رسالتى تنها در دلهاى بزرگ و مردان عارفى چون معصومان (عليهم السلام) قرار مىگيرد.
از نمونههاى بارز سيره اولياى خداوند در انس شبانه با كلام حق، شيفتگى اباعبداللّه الحسين (عليه السلام) به قرآن در شب عاشورا است.
در مقتل آمده است راوى گفت: روز نهم محرّم امام حسين (عليه السلام) ملاحظه كرد كه دشمنان براى جنگيدن شتاب مىورزند و محاصره را تنگتر مىكنند و به پندها و اندرزها توجّه نمىكنند، به برادرش عباس (عليه السلام) فرمود: اگر مىتوانى نزد دشمنان برو و آنان را از جنگ با ما منصرف كن؛ اين كار را انجام بده؛ تا امشب براى پروردگارمان نماز و دعا و استغفار به جاى آوريم چرا كه خدا مىداند من نماز براى او و تلاوت آيات كتابش را و دعا و طلب مغفرت را دوست مىدارم. به اين منظور حضرت عباس (عليه السلام) به نزديك دشمن رفت و از آنان مهلت گرفت.
كثرت روايات و احاديثى كه از رسول الهى و امامان معصوم در رابطه با قرآن مجيد در معتبرترين كتب حديث نقل شده به اندازهاى است كه انديشمندان كتابهاى مستقلّى در اين زمينه فراهم كردهاند.
رسول خدا (صلى الله عليه و آله) فرمود:
به هنگامى كه فتنهها همچون پارههاى شب تار به شما حملهور شد، بر شما باد به قرآن، زيرا كه قرآن شفاعتش در پيشگاه حق قبول، و شكايتش مورد پذيرش است، آن كه قرآن را راهبرش قرار دهد قرآن او را به بهشت مىبرد، و هر كه اين منبع خير را پشت سر اندازد قرآن او را به جهنّم روانه سازد، و قرآن راهنماى به بهترين راههاست.
و آن حضرت فرمود:
قرآن برترين چيزها در تمام هستى، به غير خداست.
و نيز فرمود:
به حقيقت كه براى حامل قرآن سزاوار نيست كه گمان كند به احدى برتر از آنچه به او دادهاند عنايت شده، زيرا اگر تمام دنيا را مالك شود هر آينه قرآن از آن برتر است.
رسول حق (صلى الله عليه و آله) فرمود:
خداوند قلبى كه قرآن را در آن جاى داده عذاب نمىكند.
و نيز امام باقر (عليه السلام) فرمود:
به يقين قرآن صادقترين سخن و بهترين داستان است.
رسول خدا (صلى الله عليه و آله) فرمود:
به درستى كه اين قرآن نور مبين، ريسمان محكم، دستگيره مطمئن، درجه برتر، شفا دهندهترين داروها، فضيلت بزرگتر، و سعادت عُظْمى است.
آن كه از نورش طلب روشنائى كند به عنايت حق نورانى شود، و هر كه امورش را به آن ببندد خداوند حفظش كند، و هر كه متمسك به آن شود خداوند او را برهاند، و هر كه از احكامش جدايى نكند خداوند به او رفعت دهد، و هر كه از آن طلب شفا كند خداوند شفايش دهد، و هر كه آن را بر ماسوايش انتخاب كند خداوند او را هدايت فرمايد، و هر كه از غير قرآن طلب هدايت نمايد گمراه شود، و هر كه آن را شعار زندگى كند به سعادت رسد، و هر كه آن را رهبر و تكيهگاه خود قرار دهد حضرت حق او را در جنّت نعيم و عيش سليم پناه دهد.
امير المؤمنين (عليه السلام) مىفرمايد:
اين است قرآن، از او بخواهيد سخن گويد كه سخن نمىگويد، ولى من از آن به شما خبر دهم: بدانيد كه دانش آينده و سخن گذشته و دواى دردهاى شما و نظم زندگى و امورتان در قرآن مجيد است.
و نيز آن حضرت فرمود:
خداوند سبحان كتاب هدايت فرو فرستاد، و در آن هر خير و شرى را بيان فرمود:
و از آنجناب روايت شده:
قرآن ثروتى است كه ثروتى غير از آن نيست، و بعد از آن فقرى تصور نمىشود.
حضرت سجّاد (عليه السلام) فرمود:
اگر تمام كسانى كه بين مشرق و مغرب هستند بميرند در حالى كه قرآن همراه من است، هر آينه ترس و وحشت به من دست نمىدهد.
حضرت صادق (عليه السلام) فرمود:
آن كه قرآن و ايمان به او داده شود مثلش مانند ترنج است كه بو و طعمش خوش است، و اما كسى كه از قرآن و ايمان بى بهره است همانند هندوانه ابوجهل است كه طعمش تلخ و بدون بوست.
امام كاظم (عليه السلام) فرمود:
كسى كه از شرق و غرب عالم به آيهاى از قرآن مجيد اكتفا كند، او را كافى است، اگر به يقين و اطمينان باشد.
رسول خدا (صلى الله عليه و آله) فرمود:
بزرگان امّتم حاملان قرآنند.
و نيز فرمود:
اهل قرآن اهل خدا و بندگان خاص حقّند.
و نيز مىفرمايد:
اهل قرآن در برترين درجه و مقام از مقامات انسانها هستند، مقامى مادون مقام انبيا، شما اى مردم حقوق اهل قرآن را ضعيف و كم نشماريد، كه اينان در پيشگاه حق از مكانت بلندى برخوردارند.
و نيز آن حضرت فرمود:
اى سلمان! بر تو باد به قرائت قرآن، كه قرائت كتاب حق كفّاره گناهان است و پوششى از آتش و امانى از عذاب است.
و نيز از آن حضرت روايت شده:
بايد تمام گفتار شما ذكر خدا و قرائت قرآن باشد.
از رسول خدا (صلى الله عليه و آله) سؤال شد: بهترين عمل نزد خدا چيست؟فرمود: قرائت قرآن، و اينكه در حال مرگ زبانت در ذكر خدا باشد.
امير المؤمنين (عليه السلام) در وصيّت خود به فرزندش محمد حنفيّه فرمود:
امام صادق (عليه السلام) فرمود:
خواندن قرآن از روى قرآن عذاب پدر و مادر را سبك مىكند گرچه كافر باشند.
رسول خدا (صلى الله عليه و آله) فرمود:
براى تعليم دهنده قرآن و ياد گيرنده آن همه چيز استغفار مىكند حتى ماهى در دريا.
حضرت صادق (عليه السلام) فرمود:
براى مؤمن سزاوار است نميرد مگر اينكه قرآن مجيد را فرا بگيرد، يا در حال فراگرفتن باشد.
رسول خدا (صلى الله عليه و آله) فرمود:
اگر زندگى اهل سعادت، و مرگ شهيدان، و نجات روز قيامت، و قرار گرفتن زير سايه در روز سوزان محشر، و هدايت از گمراهى را مىخواهيد قرآن بخوانيد و كتاب حق را فرا بگيريد، كه كلام خدا و پناه از شيطان و سنگينى در ترازوى عمل است.
و نيز فرمود:
قرآن مجيد دواست.
و نيز فرمود:
كسى كه حرامهاى قرآن را حلال بشمارد به قرآن ايمان نياورده است.
______________________________
(4)- بحار الأنوار: 1/ 200، باب 4، حديث 5؛ الخصال: 1/ 54، حديث 71.
(6)- كنز العمال: 15/ 393، حديث 41525؛ صحيفة الرضا (عليه السلام): 289، حديث 40.
(7)- كنز العمال: 1/ 162، حديث 814؛ التحصين، ابن فهد حلى: 26، حديث 40.
(8)- بحار الأنوار: 44/ 392، باب 37، ذيل حديث 2؛ اللّهوف، سيد ابن طاووس: 89.
(9)- الكافى: 2/ 598، حديث 2؛ وسائل الشيعة: 6/ 171، باب 3، حديث 7657.
(10)- بحار الأنوار: 89/ 18، باب 1، حديث 18؛ مستدرك الوسائل: 4/ 236، باب 2، حديث 4585.
(11)- مستدرك الوسائل: 4/ 236، باب 2، حديث 4587؛ الأمالى، سيدمرتضى: 1/ 24.
(12)- بحار الأنوار: 89/ 184، باب 19، ذيل حديث 19؛ مستدرك الوسائل: 4/ 233، باب 1، حديث 4572.
(13)- الكافى: 3/ 423، ذيل حديث 6؛ بحار الأنوار: 21/ 211، باب 29، حديث 2.
(14)- بحار الأنوار: 21/ 211، باب 29، حديث 2؛ الاختصاص: 342.
(17)- وسائل الشيعة: 6/ 168، باب 1، حديث 7646؛ مجمع البيان فى تفسير القرآن: 1/ 44، مقدمه كتاب.
(18)- الكافى: 2/ 602، حديث 13؛ وسائل الشيعة: 5/ 331، باب 20، حديث 6704.
(19)- الكافى: 2/ 604، حديث 6؛ وسائل الشيعة: 6/ 178، باب 6، حديث 7671.
(20)- الكافى: 2/ 623، حديث 18؛ مكارم الأخلاق: 363.
(21)- من لايحضره الفقيه: 4/ 399، حديث 5855؛ وسائل الشيعة: 6/ 168، باب 1، حديث 7647.
(22)- وسائل الشيعة: 6/ 168، باب 1، حديث 7644؛ مجمع البيان فى تفسير القرآن: 1/ 44.
(23)- الكافى: 2/ 603، حديث 1؛ وسائل الشيعة: 6/ 174، باب 4، حديث 7663.
(24)- بحار الأنوار: 89/ 17، باب 1، حديث 18؛ مستدرك الوسائل: 4/ 257، باب 10، حديث 4637.
(25)- جامع الاخبار: 41؛ مستدرك الوسائل: 4/ 259، باب 10، ذيل حديث 4639.
(26)- بحار الأنوار: 89/ 19، باب 1، ذيل حديث 18؛ مستدرك الوسائل: 4/ 259، باب 10، ذيل حديث 4639.
(27)- من لايحضره الفقيه: 2/ 628، حديث 3215؛ وسائل الشيعة: 15/ 171، باب 2، حديث 20224.
(28)- الكافى: 2/ 613، حديث 4؛ وسائل الشيعة: 6/ 204، باب 19، حديث 7736.
(29)- مستدرك الوسائل: 4/ 235، باب 1، حديث 4580؛ جامع أحاديث الشيعة: 15/ 9، حديث 14.
(30)- بحار الأنوار: 89/ 189، باب 20، حديث 13؛ الدعوات، راوندى: 220، حديث 600.
(31)- مستدرك الوسائل: 4/ 232، باب 1، حديث 4570؛ بحار الأنوار: 89/ 18، باب 1، حديث 18.
(32)- بحار الأنوار: 89/ 176، باب 18، حديث 4؛ الدعوات، راوندى: 188، حديث 521.
(33)- بحار الأنوار: 89/ 185، باب 19، حديث 23؛ مستدرك الوسائل: 4/ 250، باب 7، حديث 4620.