حشر در لغت به معناى گرد آوردن و برانگيختن به منظور وادار نمودن به كارى يا جمع كردن پراكندهها به جهت آماده ساختن براى برنامهاى خاص است.
در اصطلاح شرع عبارت از اين است كه خداوند مردم را در روز قيامت براى سؤال و محاسبه اعمال گرد مىآورد. و بر اساس آيات قرآن مجيد، همه جنبندگان محشور مىشوند خداوند متعال در قرآن مجيد مىفرمايد:
و هيچ جنبندهاى در زمين نيست، و نه هيچ پرندهاى كه با دو بال خود پرواز مىكند، مگر آنكه گروههايى مانند شمايند؛ ما چيزى را در كتاب [تكوين از نظر ثبت جريانات هستى و برنامههاى آفرينش] فروگذار نكردهايم، سپس همگى به سوى پروردگارشان گردآورى مىشوند.
و نيز مىفرمايد:
و بىترديد [حالات، اعمال و شمار] پيشينيانِ شما و آيندگانتان را مىدانيم. * و مسلماً پروردگار توست كه محشورشان مىكند؛ زيرا او حكيم و داناست.
و نيز مىفرمايد:
و هنگامى كه مردم را [در قيامت] گرد آورند [معبودانشان] با آنان دشمن باشند و پرستش آنان را انكار كنند.
از مضمون آيات فوق و ديگر آيهها در اين زمينه روشن مىشود كه: حشر آدميان و جنّيان در قيامت مسلم است. اما آيا اصناف حيوانات و حشرات و پرندگان نيز حشر دارند يا خير؟ اين مسأله از ديرباز نزد دانشمندان به ويژه متكلّمان مورد اختلاف بوده است:
بعضى گفتهاند: حشر هر حيوانى مرگ اوست، مگر جن و انس كه به قيامت منتقل مىگردد.
ابوالحسن اشعرى بر اين عقيده است كه آنها مكلّف نيستند و حساب، خاص اهل تكليف است و اينكه در روايات و اخبار آمده، انتقام حيوان بىشاخ از حيوان شاخدار گرفته مىشود از باب مثال و تشبيه و تقريب مطلب به ذهن مردم است، يعنى دقت در حساب مىشود.
ولى اكثر دانشمندان قائلند: كه همه حيوانات داراى شعور، در قيامت محشور مىشوند و به تناسب درك و احساس آنها مورد بازخواست قرار مىگيرند.
اين عقيده موافق عقل و نقل هم مىباشد؛ زيرا بيشتر حيوانات به سود و زيان آگاهند و دوست و دشمن خويش را مىشناسند و از خطر مىگريزند و به منفعت خود رو مىآورند.
در قرآن كريم به اين نظريه اشاره شده است:
و هنگامى كه همه حيوانات وحشى محشور شوند.
وحوش جمع وحش به معناى حيوانى است كه هرگز با انسان انس نمىگيرد.مانند درندگان و چرندگان صحرايى كه با اجتماع آدميان، اهلى نمىگردند. بر پايه آيات پيشين، همه حيوانات وحشى و اهلى در قيامت محشور مىشوند.
برخى از مفسّران با توجّه به سياق آيات مربوط به نشانههاى قبل از قيامت، نوشتهاند:
«منظور آن است كه قبل از قيامت در اثر زلزلههاى پىدرپى، حيوانات از لانهها و بيشههاى خود بيرون آمده و در كنار يكديگر جمع مىشوند.»
و همچنين برخى از انسانها به خاطر اعمال زشت در دنيا به شكل حيوانات مسخ شدهاند و در آخرت هم گروهى با نيّت درونشان محشور مىشوند. از جمله آنان، سخن چينان و حرام خواران هستند كه به صورت بوزينه و خوك محشور مىشوند.
امّا حشر مؤمنان با معصومان و اهل بيت (عليهم السلام) و نيكان روزگار در صحنه قيامت با امام و پيشوايى كه او را هدايت مىنموده، از بيّنات يقينى آيات و روايات در دين اسلام است.
امير المؤمنين على (عليه السلام) از رسول خدا (صلى الله عليه و آله) شنيد كه فرمود:
چون مردم روز قيامت محشور شوند، منادى مرا صدا مىزند، اى رسول خدا! خداوند بزرگ تو را متصدّى پاداش دادن به دوستانت و علاقمندان به خاندانت و وابستگان به آنها در راه ارادتى كه به تو داشتهاند و دشمنان آنان، در اختيار تو قرار داده است، پس هر كيفرى كه خواهى به آنها روا دارد.و من مىگويم، اى پروردگارم! بهشت. پس آنان را در هر كجاى آن بخواهم، جا مىدهم اين مقام محمودى است كه مرا به آن نويد دادهاند.
رسول اللّه اعظم (صلى الله عليه و آله) مىفرمايد:
به دوستى ما اهل بيت چنگ زنيد؛ زيرا هر كس در روز قيامت خدا را در حالى كه ما را دوست داشته باشد؛ ديدار كند، با شفاعت ما به بهشت مىرود.
و نيز فرمود:
هر كه ما اهل بيت را به خاطر خدا دوست داشته باشد با ما محشور شود و او را با خود به بهشت بريم.
و نيز فرمود:
هر كه ما را دوست بدارد روز قيامت با ما خواهد بود. اگر مردى، سنگى را دوست بدارد، خداوند او را با همان سنگ محشور مىكند.
امام على (عليه السلام) مىفرمايد:
ما حق شفاعت داريم و دوستداران ما نيز حق شفاعت دارند، پس براى ديدار ما در كنار حوض كوثر با يكديگر رقابت كنيد؛ زيرا ما دشمنان خود را از حوض دور مىكنيم و دوستان و علاقمندان خود را از آن، آب مىدهيم.
امام زين العابدين (عليه السلام) مىفرمايد:
سخن كوتاه، هر كه ما را دوست بدارد؛ اما نه به خاطر آنكه از ناحيه ما به دنيايى برسد و دشمن ما را دشمن بدارد، ليكن نه به سبب كينهاى كه ميان آن دو است، روز قيامت با همراه محمد (صلى الله عليه و آله) و ابراهيم (عليه السلام) و على (عليه السلام) به پيشگاه خدا درآيد.
______________________________
(5)- تفسير الميزان: 20/ 214، ذيل آيه 5 سوره تكوير.
(6)- بحار الأنوار: 65/ 117، باب 18، حديث 42؛ الأمالى، شيخ طوسى: 298، حديث 586.
(7)- بحار الأنوار: 27/ 170، باب 17، حديث 10؛ إرشاد القلوب، ديلمى: 2/ 254.
(8)- بحار الأنوار: 46/ 202، باب 11، حديث 77؛ كفاية الأثر: 300.
(9)- بحار الأنوار: 74/ 385، باب 15، حديث 9؛ مشكاة الأنوار: 84.
(10)- بحار الأنوار: 8/ 19، باب 20، حديث 9؛ الخصال: 2/ 624، حديث 10.
(11)- بحار الأنوار: 27/ 56، باب 1، حديث 12؛ المحاسن: 1/ 165، حديث 120.