مهلت دادن و تأخير در عذاب خداوند بر دو وجه منظور است: گاهى خداوند نسبت به افراد صالح و مؤمنى كه مرتكب لغزش و گناه شدهاند مهلت مىدهد و عذاب را به تأخير مىاندازد و گاهى نسبت به افراد مخالف و كفّار مهلت مىدهد كه در آيات و روايات متعددى، هر دو مورد بيان شده است.
«امهال: به معناى تأخير انداختن عذاب و مجازات مخالفان و كفّار و عجله نداشتن نسبت به مجازات آنان مىباشد.
تمهيل: استعمال كلمه تمهيل براى تثبيت حق و اتمام حجّت و اميد به بيدارى و اصلاح و توبه و رفع عذر و بازگشت به سوى خداوند است و اين مهلت مخصوص مؤمنان و صالحان مىباشد
آرى، مهلت دادن و به تأخير انداختن مجازات براى مؤمنان و اهل صالح نعمت و حجت و اميد به بازگشت و براى كفّار و مخالفان نقمت و بدبختى است.
امّا مهلت دادن خداوند به مؤمنان و بندگان صالحى كه دچار لغزش گرديدهاند از بزگترين الطاف و نعم الهى است و اگر اين مهلت دهى نبود، دنيا جايى براى زندگى نبود و اگر خداوند اسرار انسانها را فاش مىكرد و در عقوبت و مجازات عجله مىنمود، ديگر چيزى از هستى باقى نمىماند هم چنان كه در قرآن مجيد مىفرمايد:
و اگر خدا مردم را به سبب ستمشان مؤاخذه كند، هيچ جنبندهاى را [كه مستحقّ مؤاخذه است] بر روى زمين باقى نمىگذاشت، ولى آنان را تا مدتى معين مهلت مىدهد، پس هنگامى كه اجلشان سرآيد، نه ساعتى پس مىمانند و نه ساعتى پيش مىافتند.
پيامبر گرامى اسلام (صلى الله عليه و آله) درباره مهلت دهى خداوند به انسانها مىفرمايد:
خداوند به گناهكار هفت ساعت فرصت مىدهد در حالى كه دو فرشته در طرف راست و چپ آن مىباشد، فرشته طرف راست كه مأمور ثبت حسنات است بر فرشته سمت چپ كه مأمور ثبت گناهان است مىگويد: عجله نكنى شايد حسنهاى انجام دهد كه باعث محو گناهش شود و چون هفت ساعت گذشت و استغفار نكرد فرشته مأمور ثبت حسنات مىگويد: بنويس، چقدر اين بنده بىشرم است.
و چه نعمت و رحمتى مىتواند به اين عظمت و ارزش برسد كه خداوند درِ توبه و انابه را تا آخرين لحظه حيات باز گذاشته و نااميدى از درگاه خود را يكى از گناهان عظيم به شمار مىآورد و بارها بر پيامبرِ رحمتِ خود پيام فرستاد: كه اى رسول ما! بندگان ما را به سوى رحمت و عفو پروردگارت دعوت نما و به آنان بگو با توبه و بازگشت و انجام نيكىها قلبشان را پاك كنند و با توبه روح و روان خود را شستشو دهند و باعث محو گناهان و لغزشهاى خود شوند.
از امام صادق (عليه السلام) درباره اينكه انسان گناهكار تا چه زمانى براى توبه و استغفار مهلت دارد سؤال شد، ايشان به نقل از پيامبر اعظم (صلى الله عليه و آله) فرمودند:
هر كس يكسال پيش از مرگ خويش توبه كند خداوند توبهاش را مىپذيرد، سپس فرمود: يك سال زياد است، هر آن كس كه يك ماه پيش از مرگش توبه كند، خداوند توبهاش را مىپذيرد، سپس فرمود: يك ماه بسيار است، اگر كسى يك هفته پيش از مرگش توبه كند خداوند توبهاش را مىپذيرد، سپس فرمود: يك هفته بسيار است، هر كس يك روز پيش از مرگش توبه كند خداوند توبهاش را مىپذيرد، سپس فرمود: يك روز زياد است، هر كس پيش از آن كه پلك به هم نهد و بميرد، توبه كند، خداوند توبهاش را مىپذيرد.
آيات قرآن، امامان معصوم (عليهم السلام) و بزرگان دين و اخلاق، همه سفارش به فوريّت توبه دارند، يعنى اگر انسان دچار لغزش شد بدون فوت وقت بايد از خداوند طلب مغفرت كند، چرا كه معلوم نيست توفيق توبه و انابه را پيدا كند يا مرگ اين توفيق را از او سلب خواهد كرد.
اما مهلت دهى خداوند به كفّار و مخالفان خود كه در قرآن و روايات گوناگون بيان شده است:
خداوند متعال در قرآن كريم مىفرمايد:
و مرا با تكذيب كنندگان توانگر و نازپرورده واگذار و آنان را اندكى مهلت ده،* كه حتماً [براى آنان] نزد ما [به كيفر اعمالشان] زنجيرهايى گران و آتشى به شدّت شعلهور است،* و غذايى گلوگير و عذابى دردناك است،* در روزى كه زمين و كوهها به لرزه درآيند، و كوهها به صورت تودهاى شن روان گردند!
در تفسير و توضيح اين آيات مىتوان به نكات ذيل اشاره كرد:
«1- خداوند پيامبرش را در برابر ياوه گويى دشمنان دلدارى مىدهد.
2- آنچه انسان را به صبر وامىدارد و او را دل گرم مىكند، حمايت بى دريغ الهى است.
3- بيشتر تكذيب كنندگان از طبقه مرفّه و خوشگذران بودهاند.
4- اگر شما قادر به مقابله با صاحبان ثروت و قدرت نبوديد نگران نباشيد، زيرا خداوند قادر به مقابله با آنان است.
5- مهلت دادن به مخالفان سنّت الهى است.
6- دوره تكذيب حق و خوشگذرانى مدّت زيادى طول نمىكشد و فرصت آنان در دنيا اندك است.
7- اگر خداوند به كافران خوشگذران مهلت مىدهد، نشانه رضايت او نيست، بلكه مهلت است تا قيامت فرا رسد.
8- كافران به كاميابىهاى زودگذر مغرور نشوند؛ زيرا كه غل و زنجير و آتش برافروخته و غذايى گلوگير در پى دارد.
9- غذاى لذيذ امّا حرام دنيا، طعام گلوگير آخرت را به دنبال دارد.
10- تبديل رفاه دنيا به عذابى دردناك براى قادرى كه كوه را به شن تبديل مىكند، كارى آسان است
خداوند ابتدا به كافران هشدار مىدهد كه اين دنيا در مقابل آخرت ارزشى ندارد و زندگى اين دنيا در مقابل جاودانگى آخرت، چيزى به حساب نمىآيد.
و بعد مىفرمايد:
كفّار از مهلت داده شده، خوشحال نشوند و حمل بر رضايت خداوند نكنند بلكه مجازات و عذاب را براى آخرت آنان در نظر گرفتهايم، چون دنيا گنجايش عذاب الهى را ندارد.
وقتى شيطان، كه ريشه تمامى تباهىها و لغزشهاست، از خداوند درخواست مهلت مىنمايد كه:
گفت: مرا تا روزى كه [مردگان] برانگيخته شوند، مهلت ده.
خداوند مىفرمايد:
خدا فرمود: البته تو از مهلت يافتگانى.
پس مهلت به عنوان نقمت و بدبختى بيشتر براى كفّار و مخالفان الهى است تا گناهانشان زيادتر شده، در آخرت گريبانگيرشان گردد.
امام صادق (عليه السلام) مىفرمايد:
خداوند متعال فرشتهاى را به زمين فرستاد و او مدّتى در آن جا زندگى كرد و بار ديگر به طرف آسمان بالا رفت، از آن فرشته سؤال كردند: در زمين چه ديدى؟ فرشته گفت: در آن جا شگفتىهاى زيادى را مشاهدهكردم، يكى از عجايب، بندهاى در نعمتهاى تو غوطه ور بود، او روزى تو را مىخورد، و ادّعاى خدائى هم مىكرد و من از اين جرأت او و صبورى و حلم تو در شگفت بودم، خداوند فرمود: تو از حلم من در شگفت شدى؟ گفت: آرى، خداوند فرمود: من او را چهارصد سال مهلت دادم و در اين مدّت هرگز بيمار هم نشد، و هر چه از دنيا خواست به او رسيد و از خوردنىها و آشاميدنىها بهرهمند گرديد.
پس كفّار از اين كه در خوشى دنيا غرق شده، و به زرق و برق دنيا مغرورند، خوشحال نباشند و اين را حمل بر خوشبختى خود نكنند و به مؤمنان طعنه نزنند، افراد مؤمن هم از خوشحالى كفّار و مخالفان نگران نباشند، چرا كه خداوند به اينها مهلت داده و فرموده:
و كسانى كه كافر شدند، گمان نكنند مهلتى كه به آنان مىدهيم به سودشان خواهد بود، جز اين نيست كه مهلتشان مىدهيم تا بر گناه خود بيفزايند، و براى آنان عذابى خوار كننده است.
پيامبرانى كه مژدهرسان و بيمدهنده بودند تا مردم را [در دنيا و آخرت در برابر خدا] پس از فرستادن پيامبران، عذر و بهانه و حجتى نباشد؛ و خدا همواره تواناى شكستناپذير و حكيم است.
و پيامبر گرامى اسلام (صلى الله عليه و آله) در وصيّتش به امام على (عليه السلام) فرمود:
اى على! همانا دنيا زندانى براى افراد با ايمان و بهشتى براى كافران است.
اى صفات كبريايت برتر از ادراك ما
قاصر از كنه كمالت فكرت و ادراك ما
ما چو خاشاكيم در درياى هستى روى پوش
موج وحدت كى به ساحل افكند خاشاك ما
ما به جولانگاه وحدت غير شه را ننگريم
گر دو عالم را ببندد بخت بر فتراك ما
از وفادارى چو خاك پاى اهل دل شديم
قبله اهل وفا شد تا قيامت خاك ما
درد راحت بخش خود بر ما حوالت كن كه نيست
جز به دردت شادى جان و دل غمناك ما
جز به سوز شمع ديدارت نمىسازد بلى
همچو پروانه دل آشفته بىباك ما
از جراحتها چه راحتهاست ما را اى كه هست
نيش تو نوشحسينو زهر تو ترياك ما
______________________________
(2)- بحار الأنوار: 5/ 326، باب 17، حديث 17؛ الكافى: 2/ 429، حديث 4.
(3)- بحار الأنوار: 6/ 19، باب 20، حديث 4؛ الكافى: 2/ 440، حديث 2.
(5)- تفسير نور: 12/ 271، ذيل آيه 11- 14 سوره مزّمّل.
(8)- بحار الأنوار: 70/ 381، باب 139، حديث 1؛ الخصال: 1/ 41، حديث 31.
(11)- وسائل الشيعة: 16/ 17، باب 63، حديث 20846؛ بحار الأنوار: 64/ 242، باب 12، حديث 77.