توفيق زيارت كعبه مكرّمه؛ نخستين عبادتگاهى كه روى زمين به فرمان حضرت حقّ براى عبادت انسان بنا شد؛ عنايتى ويژه از سوى خداى مهربان است كه نصيب بنده مؤمن مىشود.
توحيد، روح و معنويّت اين خانه مبارك در كلام وحى، از افق قلب پيامبر گرامى اسلام (صلى الله عليه و آله) طلوع كرده و نور و پيام آن به سراسر گيتى گسترانيده كه حق تعالى در مقام آن فرمود:
يقيناً نخستين خانهاى كه براى [نيايش و عبادت] مردم نهاده شد، همان است كه در مكه است، كه پر بركت و وسيله هدايت براى جهانيان است.* در آن نشانههايى روشن [از ربوبيّت، لطف، رحمت خدا و از جمله] مقام ابراهيم است؛ و هر كه وارد آن شود در امان است؛ و خدا را حقّى ثابت و لازم بر عهده مردم است كه [براى اداى مناسك حج] آهنگ آن خانه كنند، [البته] كسانى كه [از جهت سلامت جسمى و توانمندى مالى و باز بودن مسير] بتوانند به سوى آن راه يابند، و هر كه ناسپاسى ورزد [و از رفتن به آنجا خوددارى كند، به خود زيان زده]؛ زيرا خدا از جهانيان بىنياز است.
حج و عمره دو عبادت از بزرگترين فرمانهاى خداوند است كه بيانگر قدرت نفوذ احكام اسلام در بين مردم است. آنگاه به حضرت ابراهيم (عليه السلام) دستور ساختن بيت معظّم بر روى زمين داد و فرمود:
و [ياد كن] هنگامى را كه جاى خانه [كعبه] را براى ابراهيم آماده كرديم [و از او پيمان گرفتيم] كه هيچ چيز را شريك من قرار مده و خانهام را براى طواف كنندگان و قيام كنندگان و ركوع كنندگان و سجده كنندگان [از پليدىهاى ظاهرى و باطنى] پاك و پاكيزه گردان.* و در ميان مردم براى حج بانگ زن تا پياده و سوار بر هر شتر باريك اندام [چابك و چالاك] كه از هر راه دور مىآيند، به سوى تو آيند.
كدام دعوتنامه اين نفوذ را دارد كه با يك جمله چنين هياهوى با شكوه را پديد آورد. اين كنگره جهانى و گردهمايى الهى هر سال بدون وقفه برپا مىشود، اين خود پيامى بزرگ از سوى قرآن به مردم دنياست كه قرآن نفوذ اعجازآميز و حيرتآورى دارد و ترس و وحشت را از دلهاى حق جويان مىزدايد. و آمرزش و رحمت را براى همه جويندگان حق و حقيقت به ارمغان مىآورد.
كعبه، پرچم حكومت خدا و نشانه همه ارزشهاست. و سرفرود آوردن در برابر آن؛ اطاعت از حقايقى رمز و راز دار است كه به صورت وحى تجلّى دارد. طواف دور آن برابر زائران و شيفتگان، عملى ملكوتى است كه به تصفيه روح و جان و سعادت دنيا و آخرت مىانجامد.
امام صادق (عليه السلام) منافع و سود معنوى نگاه به كعبه را دو چندان مىداند و مىفرمايد:
هر كه با معرفت به كعبه نگاه كند و آنگاه حق ما و حرمت ما را در برابر كعبه و حرمت آن بشناسد، خدا همه گناهان او را مىآمرزد و مهمّات دنيا و آخرت او كفايت مىكند.
و نيز فرمود:
هر كه ديده به خانه كعبه بدوزد؛ پيوسته ثوابى براى او نوشته مىشود و گناهى از او پاك گردد تا اينكه نگاه خود را از كعبه بردارد.
و نيز فرمود:
كسى كه به قصد حج يا عمره آهنگ اين خانه را كند در حالى كه از خودبينى پيراسته باشد، از گناهانش بيرون آيد مانند روزى كه از مادر متولّد شده است. كبر اين است كه حق را نشناسد و به اهل آن كنايه زند و هر كه چنين كند از سر دشمنى، رداى كبريايى خدا را به سوى خود كشيده است.
و نيز فرمود:
وارد شدن به كعبه؛ ورود در رحمت خداست، و بيرون شدن از آن خروج از گناهان است و چنين كسى در باقيمانده عمرش از ارتكاب گناه مصون است و گناهان گذشتهاش آمرزيده است و هر كه با آرامش و متانت به كعبه وارد شود در حالى كه مغرور و سلطهگر نباشد، آمرزيده مىشود.
زيارت كعبه و مشاهد مشرفه و مواقف كريمه متصل به آن، از چنان ارزش و مقامى برخوردار است كه به خاطرش امام حسن مجتبى (عليه السلام) بيست و پنج بار، اين را پياده پيمود.
اين پيادهروى تنها به خاطر دريغ از مال در راه حج يا كسب پاداش معنوى نبود، بلكه معرفت به جايگاه خانه و ارزش ذاتى آن، حضرت را به پياده رفتن به سوى آن نقطه امن وامىداشت.
مكّه منطقه امن الهى است، حريمى كه هر كس در آن وارد شود، در امان است.
حتى به گياهان و حيوانات آن نيز نبايد صدمه و گزندى برسد و به جنايتكارى كه وارد مسجد آن شد نبايد ضربه و جسارت نمود، تا اينكه به ناچار خود از حرم خارج گردد. بنابراين بندگانى كه حق جايگاه و صاحب و اهل آن را بشناسند در امنيّت ابدى خواهند بود.
راوى از امام صادق (عليه السلام) درباره تفسير آيه:
و هر كه وارد آن شود در امان است.
پرسيد: حضرت فرمود:
شهر مكه و خانه كعبه، نمايشگاهى از قدرت و نشانههاى روشن خداوند است و تاريخ انباشته از خاطرات و سرگذشتهاى درس آموز و عبرتانگيز حرم و خانه پروردگار است.
به ويژه زائران و حاجيانى كه به آن ديار سفر مىكنند، از عظمت كعبه و مناسك حج به نيكى ياد مىكنند و شيرينى الطاف ربّ، تا مدتها در كام جان آنان باقى است. پاداش آنان بسيار شايسته و سرايى فرحناك و جاودانه در انتظار آنان است.امامان معصوم (عليهم السلام) در روايات به خرسندى حق از چنين كسانى اشاره فرمودهاند:
رسول اللّه (صلى الله عليه و آله) مىفرمايد:
حج پذيرفته شده پاداشى جز بهشت ندارد.
و نيز در روايتى ديگر مىفرمايد:
حاجى بر سه قسم است:
1- برترين حاجيان كسى است كه گناهان گذشته و آيندهاش بخشيده شود و خدا او را از عذاب خويش بازدارد.
2- پايينتر آن حجى است كه خداوند گناهان گذشته حاجى را بيامرزد و او بايد عمل خود را از سر گيرد.
3- پايينتر از آن حج كنندهاى است كه خداوند خانواده و مال او را حفظ مىنمايد.
حضرت صادق (عليه السلام) در شرح روايت رسول اللّه (صلى الله عليه و آله) صاحبان چنين حجّى را به سه گونه تقسيم مىنمايد:
1- حاجيانى كه بهره آنها اكمل و برتر است كه گناهانشان آمرزيده شده و از عذاب قبر در امان هستند.
2- حاجيانى كه تنها گناهان گذشتهشان آمرزيده شده ولى در بقيه عمر فرصت بهرهگيرى بيشتر به آنها داده مىشود.
3- حاجيانى كه كمترين بهره را بردهاند و فقط اهل و عيال و مالشان محفوظ مىماند، يعنى حجشان قبول نمىشود.
امام على (عليه السلام) مىفرمايد:
به جا آورنده حج و عمره مهمان خداست و بر خداوند سزاوار است كه مهمان خود را گرامى دارد و با آمرزش از وى پذيرايى نمايد.
به هر حال حاجى تا وقتى گناه نكرده در نورانيّت و معنويّت حج باقى مىماند به همين صورت ثواب اعمال و مواقف حاجى پىدرپى بر او نوشته مىشود و در خوبى و نيكىها به سر مىبرد تا مرگ او فرا مىرسد.
امام صادق (عليه السلام) از سفارشهاى پيامبر اكرم (صلى الله عليه و آله) به عرب باديه نشين كه اراده حج نموده؛ نقل مىفرمايد:
آنگاه كه حاجى وسايل خود را برمىدارد، چيزى را زمين نمىگذارد و برنمىدارد، مگر اينكه خداوند ده حسنه ثواب براى او مىنويسد و ده گناه را از او محو مىكند و ده درجه در بهشت برايش بالا مىبرد. چون سوار بر مركب شد، هر حركتى كه آن مركب كند همان پاداشها براى وى نوشته مىشود. و زمانى كه دور خانه كعبه طواف كرد، از گناهانش بيرون مىرود و چون ميان صفا و مروه سعى نمود، از گناهان خود بيرون رود و وقتى كه در عرفات توقّف نمود از گناهانش بيرون مىرود و چون در مشعر توقّف كرد از گناهانش خارج مىگردد و زمانى كه به ستونها سنگ زد از گناهان بيرون رود.
سپس فرمود: تو كجا مىتوانى بدانى كه حاجى چه مقام و منزلتى دارد؟
آنگاه حضرت صادق (عليه السلام) فرمود:
تاچهار ماه گناه براى حاجى نوشته نمىشود و تنها نيكىها براى او نوشته مىشود، مگر اينكه گناه كبيرهاى انجام دهد.
امام زين العابدين (عليه السلام) جان كلام را از حقّ حج، چنين شيوا و چكيده بيان مىفرمايد:
حق حج بر تو اين است كه بدانى به وسيله آن بر پروردگارت وارد مىشوى و از گناهانت به سوى او مىگريزى و به وسيله آن توبهات پذيرفته مىشود و تكليفى را كه خدا بر تو واجب كرده؛ ادا مىكنى.
سيرت انسان، با سيره حج هماهنگ است و بر اساس آن ساخته مىشود، حج نيز ظاهرى دارد كه مردم با جسمهايشان بدان مىرسند و باطنى دارد كه بندگان ويژه با قلبهاى خويش به آن نايل مىشوند و هنگام ظهور ملكوت، جلوه زيباى آن را مىبينند.
ابوبصير از امام باقر (عليه السلام) يا امام صادق (عليه السلام) نقل مىكند:
چون بنده مؤمن بميرد، همراه او شش صورت داخل قبرش مىشود. يكى از صورتها زيباتر، نورانىتر، خوشبوتر و پاك سيماتر از ديگران است.
آنگاه صورتى در سمت راست و صورتى در سمت چپ و صورتى ديگر رو به رو و صورت ديگر در پشت سر او و يكى ديگر در كنار پايش و آنكه زيباتر از همه است بالاى سرش قرار مىگيرد.
پس اگر عذابى بخواهد از سمت راست آن مؤمن درآيد، صورتى كه در سمت راست قرار دارد او را مانع شود و همين طور صورتها از جهت ديگر سپر قرار مىگيرند. سپس آن مؤمن مىپرسد: خدا به شما پاداش نيكو دهد، شما كيستيد؟
صورتى كه در سمت راست بنده قرار دارد، مىگويد: من نمازم، آنكه در سمت چپ است مىگويد: من زكاتم. آنكه رو به روى بنده است، مىگويد: من روزهام، و آنكه پشت سر اوست، مىگويد: من حج و عمره هستم و آنكه در كنار پاهاى اوست، مىگويد: من نيكى او هستم كه به برادرانت رساندى و آنكه همه صورتها خطاب به آن صورت زيباتر مىگويند: تو كيستى كه از همه ما خوش سيماتر و خوشبوتر و نورانىتر هستى؟ آن صورت پاسخ مىدهد: من ولايت و دوستى آل محمد (صلى الله عليه و آله) هستم.«16»
بنابراين همه امورى كه وحى الهى به ارمغان آورده، ظاهرى دارد كه انسان آنها را با قالب خود فرا مىگيرد و باطنى دارد كه انسان با قلب خويش آنها را در مىيابد. و حجّ از اين امور است.
از اعمال عبادى و مناسك مخصوص كه در زمان كوتاهى در مكه و مدينه برپا مىگردد، عمره يا حج اصغر است، فضيلت و مقام والايى در نزد ائمه معصومين (عليهم السلام) دارد كه در روايات آنان، به ارزش و پاداش آن اشاره شده است:
و نيز فرمود:
و نيز فرمود:
و نيز فرمود:
زوارة مىگويد به امام باقر (عليه السلام) گفتم: چه چيزى در فضيلت پس از حج قرار دارد؟
حضرت فرمود:
عمره از آن دسته عباداتى است كه پرتو افكن نور در تاريكى قيامت مىباشد كه هر انسانى را از اعماق درياى ظلمت آخرت، به ساحل نجات مىبرد.
عبدالرحمن بن سمره مىگويد: روزى ما در حضور پيامبر خدا (صلى الله عليه و آله) بوديم.
حضرت فرمود: ديشب شگفتىهايى ديدم! پرسيدم چه ديدى اى پيامبر خدا؟
برايمان بازگو، جانمان و خانواده و فرزندانمان فدايت، فرمود:
امام رضا (عليه السلام) فرمود:
همانا خداوند متعال؛ نماز واجب را با نماز مستحب (نافله) كامل ساخت و روزه ماه رمضان را با روزه مستحب و حج را با عمره كامل نمود و زكات را به صدقه و وضو را به غسل روز جمعه تمام كرد.
از روزهاى برگزيده خداوند روز عرفه است و از جايگاههاى مهم در واجبات حج، موقف عرفات است. اين روز به اندازهاى نزد پروردگار ارزشمند بوده كه بر آن سوگند ياد نموده است.
و سوگند به روزى كه [برپا شدنش را براى داورى ميان مردم] وعده دادهاند* و سوگند به شاهد [كه پيامبر هر امّت است] و مورد مشاهده [كه اعمال هر امت است؛]
براى آيه فوق، حدود سى مصداق گفته شده است، از جمله در برخى تفاسير چنين آمده است:
«از ابن عباس وقتاده و نيز امام محمد باقر (عليه السلام) و امام صادق (عليه السلام) و پيامبر اكرم (صلى الله عليه و آله) نقل شده است كه:
زيرا جمعه بر همه اعمالى كه در آن روز صورت مىگيرد گواهى مىدهد و روز عرفه هم، مردم در موسم حج گواهى مىشوند و فرشتگان هم بر آن گواهى مىدهند.
در آيهاى ديگر به عرفات، سرزمين خاطرات نالهها و اشكها اولياى الهى اشاره فرموده:بر شما گناهى نيست كه [در ايام حج] از پروردگارتان [به وسيله تجارت و داد و ستد] فضل و روزى و منافع مادى بطلبيد. و هنگامى كه از عرفات كوچ كرديد، خدا را در مشعر الحرام ياد كنيد. [آرى] او را ياد كنيد همان گونه كه شما را هدايت كرد. و همانا شما پيش از اين از گمراهان بوديد.
واژه عرفه و عرفات از ريشه معرفت به معناى شناخت است. عرفات نام سرزمينى در بيست كيلومترى مكّه است و بر حاجيان و زائران خانه خدا واجب است كه از ظهر روز نهم ذى الحجه تا غروب در آن مكان بمانند. در اينكه چرا به آن محل عرفات مىگويند؛ نكات بسيارى در اين زمينه گفته شده است:
امام صادق (عليه السلام) درباره علت نامگذارى عرفات فرمود:
جبرئيل، حضرت ابراهيم را روز عرفه بيرون برد، چون ظهر شد به وى گفت:اى ابراهيم! به لغزشهايت اعتراف كن، و عبادتهايت را بشناس. از اين رو به عرفات ناميده شد چون كه جبرئيل گفت: اعتراف كن او هم اعتراف كرد.
و بنابر برخى روايات، وجود مبارك حضرت حجة بن الحسن (عليه السلام) هر سال در مراسم حج در عرفات و منا حضور دارند. همچنين نايب خاص امام، محمد بن عثمان عمرى رحمه الله و بسيارى از تربيت يافتگان و شاگردان خاص آن حضرت، در ميان حج گزاران حضور دارند. با عنايت خاص پروردگار، حضرت از ملكوت و اوضاع باطنى افراد آگاهى مىيابند و بعضى از صالحان و عارفان در موسم حج، حضور سبز ايشان را احساس مىكنند و از لطف و كرامت و هدايت امام فيض كامل مىبرند.
بعضى از گناهان تنها در عرفات بخشيده مىشود و هيچ حاجتمندى دست خالى باز نمىگردد و از امام صادق (عليه السلام) نقل است كه فرمود:
و نيز فرمود:
در غروب عرفه، خدا همه گناهان زائران خود را مىبخشد. بر اين اساس حضرت باقر (عليه السلام) در آداب روز عرفه هيچ سائلى را نااميد برنمىگرداند.
از اسرار توقّف در عرفات اين است كه: انسان به معارف و آموزههاى دينى آگاه شده و از اسرار الهى در نظام آفرينش با خبر شود و بداند كه خداوند به همه نيازهاى او داناست و براى برآوردن همه آنها توانا مىباشد. خود را به خدا بسپارد و فقط او را اطاعت كند كه طاعت او سرمايه و وسيله هر بىنيازى است.
از اين رو امام سجّاد (عليه السلام) به نيازمندى كه در روز عرفه گدايى مىكرد، فرمود:
كسى كه در آن جا از غير خدا طلب كند، زيان كرده است.
امام (عليه السلام) چنين انسانهايى را كه به سوى مردم روى مىآورند در حالى كه ديگران به سوى پروردگار مشتاق هستند، از بدترين مخلوقات خدا معرفى فرموده است.
حاجى بايد بر اين نكته عارف شود كه خداى سبحان به نهان و آشكار و صحيفه قلب او و رازهاى آن، حتى آنچه براى خود او روشن نيست و در زواياى روح او مىگذرد آگاه است. اگر بداند كه قلبش در محضر حق است، خود را به گناهان جوارحى و جوانحى آلوده نمىسازد و دل را از خاطرات آلوده، تنزيه مىكند.
خداى متعال در غروب عرفه به وسيله اهل عرفه و زائران خانه خود بر فرشتگان مباهات مىكند، با اينكه عزّت و فخر انسان در بندگى براى خدا و پرورده او بودن است، اسرار حج به صورت انسان واقعى در سرزمين عرفان و منى ظهور مىكنند و خداى سبحان در مقام تجلّى به آنان فخر مىورزد.
پيامبر خدا (صلى الله عليه و آله) مىفرمايد:
خداوند بر اهل عرفات، نعمت داده، به وسيله آنان بر اهل آسمان فخر مىورزد و مىفرمايد: اى فرشتگان من! به بندگانم بنگريد، ژوليده و غبارآلوده از هر راه دورى آمدهاند. شما را گواه مىگيرم كه دعايشان را مستجاب كرده و خواسته ايشان را برآورده سازم، خطاكارشان را به خاطر نيكوكارشان بخشيدم و به نيكوكارشان هر چه را كه از من خواستند، عطا كردم جز گناهانى (حق الناس) را كه ميان خودشان دارند.«34»
و نيز فرمود:
از اميرمؤمنان امام على (عليه السلام) درباره راز وقوف در عرفات پرسيده شد، فرمود:
از اين رو شب و روز عرفه دعاهاى مخصوصى دارد كه جزء فضايل برجسته و وظايف مهم روز عرفه است. روز عرفه روز دعا و نيايش است، اگرچه روزه آن روز مستحب است ولى چنانچه سبب ضعف شود؛ دعا بر روزه آن روز مقدّم است.
روايات فراوانى درباره اعمال روز عرفه و هنگام وقوف در عرفات و كيفيّت آن نقل شده است؛ كه در ادعيه ويژه آن روز، دعاى عرفه امام حسين (عليه السلام) و دعاى امام سجّاد (عليه السلام) مشهور است. بخشى ديگر نيز اهتمام و تشويق به دعا كردن براى ديگران است به گونهاى كه برخى شاگردان اهل بيت (عليهم السلام) و اولياى الهى هم همّت خود را در آن سرزمين عرفانى، به حق جويى و دعا و مناجات و طلب غفران براى غير، صرف مىنمودند.
پيامبر خدا (صلى الله عليه و آله) به امام على (عليه السلام) فرمود: آيا دعاى روز عرفه را به تو بياموزم كه دعاى پيامبران پيش از من است، سپس فرمود: مىخوانى؛
جز خداى يكتاى بىشريك معبودى نيست. سلطنت و ستايش از آن اوست.
زنده مىكند و مىميراند و او زندهاى است كه نمىميرد. خير در دست اوست و او بر هر چيز تواناست.
خدايا! حمد براى توست با آنگونه كه خود مىستايى و بهتر از آنچه ما مىگوييم و بالاتر از آنچه گويندگان مىگويند.
خدايا! نماز و عبادتم، زندگى و مرگم و بيزارى جستنم براى توست، توان و نيرويم از توست.
خدايا! از فقر و وسوسههاى درون و پراكندگى كار و عذاب قبر به تو پناه مىبرم.
خدايا! بهترين نسيمها را از تو مىطلبم و از شرّ آنچه طوفانها مىآورد به تو پناه مىبرم و از تو خير شب و روز را مىخواهم.
خدايا! در دل و گوش و چشمم و در گوشت و استخوانها و رگهايم، در جايگاه نشستن و ايستادنم و در ورود و خروجم، نور و روشنايى قراربده و روزى كه تو را ديدار مىكنم، فروغ مرا بزرگ بدار كه تو بر هر چيز توانايى.
امام حسين (عليه السلام) در روز عرفه بسيار خاشعانه در حالى كه اشك از ديدههاى مباركش جارى بود، زمزمه نمود:
خدايا! چنانم كن كه از تو بترسم، گويا كه تو را مىبينم و با پرهيزگارى مرا خوشبخت گردان و به نافرمانىات بدبختم مكن و خير در قضايت را برايم اختيار كن و به من در تقديرت بركت ده، تا تعجيل آنچه را تو تأخير انداختى نخواهم و به تأخير آنچه را تو پيش انداختى، ميل نكنم ...
و سرانجام در شامگاه عرفه به عفو از گذشته و تدبير در آينده، بشارت داده مىشود. حضرت صادق (عليه السلام) در اين زمينه مىفرمايد:
حج گزار بار سفرش و ضمانت آن بر خداست. هر گاه وارد مسجد الحرام شود، خداوند دو فرشته بر او مىگمارد كه طواف و نماز و سعى او را نگهدارند، شامگاه عرفه بر شانه راست او مىزنند و به او مىگويند: فلانى! از آنچه گذشته است كفايت شدى، ببين در آينده چگونه خواهى بود؟
حاجيان پس از رمى جمره عقبه و پيش از حلق يا تقصير بايد در زمين مِنى گوسفند، گاو و يا شتر قربانى كنند.
حج وعمره را براى خدا به پايان بريد، و اگر [به علتى] از انجام آن ممنوع شديد، آنچه را از قربانى براى شما ميسر است [قربانى كنيد و از احرام در آييد]؛ و سر خود را نتراشيد تا قربانى به محلش برسد.
سنّت قربانى در حج، موجب تقرّب مخصوصى است كه در عبادات ديگر نيز يافت مىشود.
امام رضا (عليه السلام) فرمود:
هر گاه مردم در جايگاه منى مستقر شوند، منادى ندا مىدهد: اگر مىدانستيد در آستان چه كسى آمدهايد، پس از آمرزش الهى به جايگزينى مخارج، يقين پيدا مىكرديد.
و باز ندا مىرسد: اگر مىخواستيد من راضى شوم راضى شدم، سپس پس از اعمال منى مانند روزى كه از مادر زاده شدهايد از گناهانتان پاك مىشويد.
حقيقت قربانى، نوعى تقرّب و تقواست كه روح آدمى را پاكيزه مىكند و حاجى با تمسّك به حقيقت و ذبح گلوى ديو طمع و تمناى نفس را بريده و دل از تعلّقات دنيوى رها مىسازد.
پيامبر (صلى الله عليه و آله) به فاطمه زهرا عليها السلام فرمود:
در صحنه ذبح قربانىات، حاضر باش. همانا با اولين قطره خون آن، خداوند همه گناهان تو را مىآمرزد و از خطايت در مىگذرد.
بعضى از مسلمانان پرسيدند: اى رسول خدا! آيا اين مخصوص خاندان توست، يا براى همه مسلمانان است؟
حضرت فرمود:
خداوند مرا وعده داده كه هيچ يك از خاندان مرا آتش نچشاند. اين براى همه مردم است.
______________________________
(3)- من لايحضره الفقيه: 2/ 204، حديث 2142؛ بحار الأنوار: 96/ 65، باب 5، حديث 44.
(4)- الكافى: 4/ 240، حديث 4، وسائل الشيعه: 13/ 264، باب 29، حديث 17704.
(5)- من لايحضره الفقيه: 2/ 205، حديث 2147؛ وسائل الشيعه: 11/ 93 باب 38، حديث 14327.
(6)- بحار الأنوار: 96/ 370، باب 64، حديث 1؛ الكافى: 4/ 527، حديث 2.
(7)- بحار الأنوار: 43/ 339، باب 16، حديث 13؛ كشف الغمة: 1/ 550.
(9)- الكافى: 4/ 545، حديث 25؛ تفسير العياشى: 1/ 189، حديث 106، ذيل آيه 97.
(10)- مستدرك الوسائل: 8/ 41، باب 24، ذيل حديث 9022؛ عوالى اللآلى: 1/ 427، حديث 114.
(11)- بحار الأنوار: 96/ 49، باب 4، حديث 44؛ الكافى: 4/ 262، حديث 39.
(12)- من لايحضره الفقيه: 2/ 227، حديث 2253؛ بحار الأنوار: 96/ 26، باب 2، حديث 111.
(13)- بحار الأنوار: 96/ 8، باب 2، حديث 17؛ تحف العقول: 123.
(14)- وسائل الشيعه: 11/ 113، باب 42، حديث 14385؛ بحار الأنوار: 96/ 25، باب 2، حديث 108.
(15)- بحار الأنوار: 71/ 4، باب 1، حديث 1؛ الخصال: 2/ 566.
(16)- بحار الأنوار: 6/ 235، باب 8، حديث 50؛ المحاسن: 1/ 288، حديث 432.
(17)- كنز العمال: 7/ 600، حديث 20453؛ المعجم الكبير: 9/ 44.
(18)- الكافى: 4/ 253، حديث 4؛ وسائل الشيعه: 11/ 96، باب 38، حديث 14332.
(19)- الدرّ المنثور: 2/ 209؛ المعجم الأوسط: 5/ 282.
(20)- الكافى: 2/ 510، حديث 6؛ بحار الأنوار: 90/ 354: باب 22، حديث 1.
(21)- وسائل الشيعه: 14/ 299، باب 2، حديث 19240؛ تهذيب الاحكام: 5/ 433، حديث 148.
(22)- بحار الأنوار: 7/ 290، باب 15، حديث 1؛ الأمالى، شيخ صدوق: 230، حديث 1.
(23)- بحار الأنوار: 78/ 129، باب 5، حديث 16؛ المحاسن: 2/ 313، حديث 30.
(25)- مجمع البيان فى تفسير القرآن: 10/ 315، ذيل آيه 3 سوره بروج؛ تفسير القرطبى: 19/ 283- 284.
(27)- الكافى: 4/ 192، حديث 2؛ بحار الأنوار: 11/ 167، باب 3، حديث 15.
(28)- بحار الأنوار: 96/ 254، باب 47، حديث 16؛ علل الشرايع: 2/ 436، باب 173، حديث 1.
(29)- الكافى: 1/ 337، حديث 6؛ كمال الدين: 2/ 440، حديث 7 و 8 و 9؛ بحار الأنوار: 51/ 350، ذيل حديث 3.
(30)- بحار الأنوار: 93/ 342، باب 46، ذيل حديث 6؛ دعائم الاسلام: 1/ 269.
(31)- بحار الأنوار: 93/ 180، باب 21، حديث 21؛ ثواب الأعمال: 142.
(32)- من لايحضره الفقيه: 2/ 211، حديث 2182؛ وسائل الشيعه: 13/ 555، باب 21، حديث 18431.
(33)- بحار الأنوار: 96/ 261، باب 47، حديث 39؛ عدة الدّاعى: 99.
(34)- كنزالعمال: 5/ 70، حديث 12098؛ الدرّ المنثور: 1/ 230.
(35)- كنزالعمال: 5/ 65، حديث 12072؛ الدرّ المنثور: 1/ 227.
(36)- الكافى: 4/ 224، حديث 1؛ وسائل الشيعه: 11/ 225، باب 2، حديث 14661.
(37)- بحار الأنوار: 95/ 215، باب 2، حديث 3؛ إقبال الأعمال: 338.
(38)- بحار الأنوار: 95/ 218، باب 2، ذيل حديث 3؛ البلد الأمين: 253.
(39)- بحار الأنوار: 96/ 8، باب 2، حديث 18؛ المحاسن: 1/ 63، حديث 112.
(41)- بحار الأنوار: 96/ 272، باب 49، حديث 4؛ علل الشرايع: 2/ 435، حديث 1.
(42)- بحار الأنوار: 96/ 288، باب 50، حديث 59؛ المحاسن: 1/ 67، حديث 127.