خدايا هدايت نمودى مرا
ولى، من پى دل شدم ناروا
به اندرز گشتى مرا رهنما
نپذرفته رفتم براه هوى
عطايم نكو دادى اى مهربان
ولى من، نبودم چو فرنبران
به نهيت شدم آشنا بعد از آن
طلب كردم آمرزشت را بجان
گذشتى ز من عفو كردى عطا
ولى باز افتادم اندر خطا
مرا هست بار گناهان به دوش
خدايا، تو هستى بر آن پرده پوش