يكى از اسماى الهى «المنّان» است. منّان به معنى عطاكننده و احسان كننده است و واژه منّت به معنى بخشيدن نعمت مىباشد.
راغب اصفهانى در مفردات مىنويسد:
ريشه اصلى لغت «منّت» از اصل «مَنّ» به معناى سنگهايى كه با آن وزن مىكنند. به همين دليل هر نعمت سنگين و گرانبهايى را منّت مىگويند.
براى «المنّان» كه صيغه مبالغه مىباشد دو معنى بيان شده است؛ يكى بخشنده و انعام كننده و ديگرى منّت و امتنان و لطف و تفضّل است كه در اين باره خداوند منّان مىفرمايد:
يقيناً خدا بر مؤمنان منّت نهاد كه در ميان آنان پيامبرى از خودشان برانگيخت كه آيات او را بر آنان مىخواند و [از آلودگىهاى فكرى و روحى] پاكشان مىكند، و كتاب و حكمت به آنان مىآموزد، و به راستى كه آنان پيش از آن در گمراهى آشكارى بودند.
از اينكه اسلام آوردهاند بر تو منّت مىگذارند؛ بگو: اگر [در ادعاى مؤمن بودن] راستگوييد، بر من از اسلام آوردن خود منّت نگذاريد، بلكه خداست كه با هدايت شما به ايمان بر شما منّت دارد.
منّت، در زبان قرآن معناى گستردهاى دارد كه بيشتر شامل بخشيدن نعمتهاى سنگين است. اگر جنبه عملى داشته باشد، يعنى بزرگى در كارش نعمت گرانقدرى را به ديگرى بدهد كه بسيار زيبا و ارزنده است. اما اگر كسى كار كوچك خود را با سخن بزرگ كند و به رخ ديگران بكشد، امرى نازيبا و بىارزش است. البته منّت گذاشتن به مفهوم دوّم در مورد انسان، روش مردم فرومايه و كمخرد بوده و سيرهاى ناپسند است.
مداومت بر اسم منّان، براى ايمنى از خوف و رسيدن به نعمت نافع است و براى دفع تنگدستى و فقر مجرّب است كه انسان اين ذكر را بخواند:
اى بخشنده و صاحب نيكويى و كرم! همانا همه آفريدگان را بخشش و لطف او فرا گيرد.
اما گاهى از ميان پاداشهاى الهى كه براى اعمال مؤمنان نيكوكار و صالحان شكيبا و پايدار، بدون منّت پرداخت مىشود؛ اجر غيرممنون است. يعنى پاداشهاى خداوند گسسته نمىشود و بدون انقطاع و منّت پيوسته ادامه دارد. به ويژه كسانى كه اعمال عبادى و رفتارهاى اخلاقى خود را بدون منّت و چشمداشتى از كريم بنده نواز انجام مىدهند و در برابر فشارهاى روحى و روانى مانند تهمت و توهين، به لطف و تفضّل پروردگار توجّه مىكنند، بسيار صاحب خير و بركت خواهند شد.
پروردگار كريم در چند آيه احسان و نعمت بدون منّت خود را بيان فرموده، از جمله در سوره قلم خطاب به رسول عزيزش مىفرمايد:
كه به سبب نعمت و رحمت پروردگارت [كه نبوّت، دانش و بصيرت است] تو مجنون نيستى؛* و بىترديد براى تو پاداشى دايم و هميشگى است.
در آيه فوق كلمه «ممنون» اگر از ريشه «منّ» به معناى قطع باشد، به معناى پاداش بىانقطاع است و اگر از مادّه «منّت» باشد، يعنى الطاف الهى بدون منّت است و به ظاهر، معناى اول منظوراست؛ زيرا به رخ كشيدن از جانب خداوند عيب نيست، بلكه انگيزهاى براى شكر و اطاعت از او مىشود.
اين اوصاف مخصوص خداوند بزرگوار است كه منّت خود را با ذلّت و كيفر، تلخ نمىكند و گاهى پاداش اخروى را به مزد دنيايى مىفروشد و دچار خسران مىشود.
از اين رو امام سجّاد (عليه السلام) در فرازى از دعاى طلب حوائج، به درگاه خداوند متعال مىفرمايد:
اى آنكه نعمتهايت را به بها نمىفروشى. اى خدايى كه عطاهايت را به كدورت منّت آلوده نمىكنى.
ودر فراز ديگرى مىفرمايد:
دانستم كه خواسته من از تو هر چند زياد باشد در كنار دارائيت بسيار ناچيز است و چشمداشت فوق العاده من به بخششت در جنب توانايى تو حقير است و دايره بزرگواريت از تقاضاهاى هيچ كس تنگ نمىشود و دست عطايت از هر دستى برتر است.
بنابراين كه منّت گذارى از سوى بندگان عادتى ناپسند است، نبايد زيبايى و شيرينى احسان و لطف را با منّت و اذيّت فاسد نمود.
حضرت على (عليه السلام) مذمّت به رخ كشيدن و منّت گذاشتن مىفرمايد:
زيبايى نيك كردن، منّت ننهادن است.
آفت سخاوت، منّت گذارى است.
ستم نيكوكارى، زشتى منّت گذاشتن است.
گناه نيكى منّت گذارنده، بر پاداش او غلبه مىكند.
از كرم نيست، كه نعمتها به منّت گذاشتن، تيره شود.
امام باقر (عليه السلام) مىفرمايد:
خداوند متعال مىفرمايد: اى فرزند آدم! با سه نعمت بزرگ بر تو منّت نهادم:
1- زشتىها را بر تو پوشاندم كه اگر خانوادهات آنها را مىدانستند پردهپوشى نمىكردند.
2- گشايش و آسايش در زندگى به تو دادم، سپس از تو قرض خواستم ولى تو قدم خير برنداشتى؛ چيزى را نفرستادم.
3- نزديك مرگ ثلث مال را در اختيار تو نهادم، باز هم قدمى خير، برنداشتى.
به هر حال اين حقّ خداوند كريم است كه با همه زشتى اعمال و كمتوجّهى انسانها در هنگام درخواست از او پاسخ نيك مىدهد، ولى گاهى جواب نمىدهد چون مصلحت نمىداند.
حضرت سجّاد (عليه السلام) در حق چنين مسئولى مىفرمايد:
و حق سؤال شونده اين است كه: اگر چيزى بخشيد با تشكّر و قدرشناسى لطفش، از او بپذيرى و اگر كمكى نكرد، عذر او را بپذيرى.
برخى از بندگان صالح بدون سؤال؛ داراى منيّت نفس و درجات كرامت و احسان مىشوند كه بدون منّتى، به ديگران رسيدگى مىكنند و پروردگار سبحان هم بىمنّت، احسان آنان را مىپذيرد.
روزى مهمانى بر ابوذر وارد شد، او كه زندگى سادهاى داشت از مهمان معذرت خواست كه من بر اثر گرفتارى نمىتوانم اكنون از تو پذيرايى كنم. من چند شتر در فلان نقطه دارم، قبول زحمت كن بهترين آنها را بياور تا قربانى كنم. ميهمان رفت و شتر لاغرى با خود آورد.
ابوذر به او گفت: به من خيانت كردى، چرا چنين شترى آوردى؟ او در جواب گفت: من فكر كردم روزى به شترهاى ديگر نيازمند خواهى شد.
ابوذر گفت: روز نياز من زمانى است كه از اين جهان چشم فرو مىبندم و در قبرم مىگذارند، چه بهتر كه براى آن روز ذخيره كنم با اينكه خداوند فرموده است:
هرگز به [حقيقتِ] نيكى [به طور كامل] نمىرسيد تا از آنچه دوست داريد انفاق كنيد.
از اين رو رسول خدا (صلى الله عليه و آله) مىفرمايد:
اهل معروف و احسان كنندگان در دنيا، در آخرت نيز اهل احسان باشند.پرسيدند: اين چگونه باشد؟ حضرت فرمود: خداوند از راه لطف منّت نهد و ايشان را ببخشايد و آنها حسنات خود را به مردم عطا كنند و آنان به اين سبب به بهشت روند. پس هم در دنيا و هم در آخرت اهل احسان هستند.
______________________________
(3)- بحار الأنوار: 92/ 168، باب 105، حديث 22؛ مهج الدعوات: 305.
(7)- غرر الحكم: 390، حديث 8959.
(8)- غرر الحكم: 381، حديث 8622.
(9)- غرر الحكم: 389، حديث 8931.
(10)- غرر الحكم: 390، حديث 8946.
(11)- غرر الحكم: 389، حديث 8934.
(12)- بحار الأنوار: 67/ 19، باب 43، حديث 13؛ الخصال: 1/ 136، حديث 150.
(13)- بحار الأنوار: 71/ 9، باب 1، حديث 1؛ الخصال: 2/ 570، حديث 1.
(15)- مجمع البيان فى تفسير القرآن: 2/ 343؛ تفسير الثعلبى: 3/ 111.
(16)- بحار الأنوار: 71/ 412، باب 30، حديث 25؛ ثواب الأعمال: 182.