چه بسا دشمنى كه شمشير دشمنىاش را برآخت، و لبهى خنجرش را براى كشتن من تيز و بران ساخت، و دم برندهى آن را به قصد جان من پرداخت، و زهرهاى كشنده را با آب خوردن من درهم آميخت، و تيرهاى بىخطاى خود را به سوى من نشانه رفت، و چشمان مراقبش يك لحظه از من غافل نگرديد و در خواب نشد، و در دل آورد كه مرا گزندى رساند و تلخاب دشمنىاش را به كام من ريزد.