تو گشتى مرا يار اى كردگار
به نيروى خويشم شدى دستيار
سپاهش پراكندى اى دادگر
كه گشتم به پيكار پيروزگر
به تير عدو بود جسمم هدف
نگرديد جانم ز دشمن تلف
همان تير بر سوى او پر كشيد
بدانسان كه از خشم دستش گزيد
ز پيكار برگشت آن خصم چير
سپاهش پراكنده شد ناگزير