فارسی
جمعه 02 آذر 1403 - الجمعة 19 جمادى الاول 1446
قرآن کریم مفاتیح الجنان نهج البلاغه صحیفه سجادیه



فراز 11 از دعای 5 ( جود و فضل و هدایت الهی )

اللَّهُمَّ إِنَّمَا يَكْتَفِي الْمُكْتَفُونَ بِفَضْلِ قُوَّتِكَ ، فَصَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ ، وَ اكْفِنَا ، وَ إِنَّمَا يُعْطِي الْمُعْطُونَ مِنْ فَضْلِ جِدَتِكَ ، فَصَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ ، وَ أَعْطِنَا ، وَ إِنَّمَا يَهْتَدِي الْمُهْتَدُونَ بِنُورِ وَجْهِكَ ، فَصَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ ، وَ اهْدِنَا .
بار خدايا، بى نيازان به نيرويت بى نيازند، پس بر محمد وخاندانش درود فرست و ما را بى‌نياز گردان، بخشندگان از خوان گسترده‌ات مى‌بخشند، پس بر محمد و خاندانش درود فرست و بر ما عطا بخشاى، راه يافتگان به پرتوت راه يافته‌اند، پس بر محمد و خاندانش درود فرست و راهمان بنماى.

كفايت خداوند در قناعت‌

براى فهم بهتر كفايت خداوند در قناعت، توجه به مقدمه ذيل ضرورى به نظر مى‌رسد:

اختيار داشتن انسان؛ فطرى است و ما به طور فطرى فاعل مختاريم و از دو جهت با نظام احسن در پيوند كامل قرار داريم.

نخست اين كه ما خود، جزئى از اجزاى اين نظاميم و ديگر آن كه نظام در دست ماست. از جهت نخست كه ما در مجموع نظام قرار گرفته‌ايم با اين كه در ظرف‌ اختياريم، هيچ چيز حتى مختار بودن در دست ما نيست. اوست كه در هر جا و هر زمان خواست، ما را در اين نظام عملى مى‌سازد.

از جهت دوّم كه نظام در دست انسان است، انسان مظهر نظام احسن است و دست كم استعداد براى مظهر شدن در قابليت انسان است. پس ما از جهت نسبت به خود يك ناظم هستيم و بايد به اندازه توان در اين نظام به بهترين گونه كار كنيم تا وصف فردى و جمعى نظام احسن در ظرف اختيار نيز بهترين باشد.

نظام احسن در ظرف ظهورى از اين جهت كه ظهور حسن و جمال حق است، احسن است. ولى از جهت مقايسه با كمال ذاتى، عين تعيّن، كاستى، نادارى است.

معصوم در ظرف اختيار- گذشته از تكوين- به لحاظ عصمت از جهت تشريع نيز مظهر اتم نظام احسن است. غير معصوم نيز بايد به اندازه توان، مظهر عصمت معصوم در جهت نظام احسن باشد و در صورت فعليت گناه بايد بداند كه گناه در نظام احسن اختلال ايجاد مى‌كند. از اين رو برخى از گرفتارى‌هايى كه به انسان مى‌رسد به جاى اعتراض به حق و نظام احسن الهى، بايد در اعمال خود تجديد نظر كند.

خداوند مى‌فرمايد:

﴿وَ مَا بِكُم مّن نّعْمَةٍ فَمِنَ اللَّهِ ثُمَّ إِذَا مَسَّكُمُ الضُّرُّ فَإِلَيْهِ تَجْأَرُونَ* ثُمَّ إِذَا كَشَفَ الضُّرَّ عَنكُمْ إِذَا فَرِيقٌ مّنكُم بِرَبّهِمْ يُشْرِكُونَ﴾«1»

و آنچه از نعمت ها در دسترس شماست از خداست، آن گاه چون آسيبى [مانند سلبِ نعمت‌] به شما رسد، ناله و فريادتان را به التماس و زارى به درگاه او بلند مى‌كنيد.* سپس هنگامى كه آسيب را از شما برطرف كند [بر خلاف انتظار] گروهى از شما به پروردگارشان شرك مى‌آورند!!

قوت بر كمال قدرت اطلاق مى‌شود و چون خداوند سبحان مستند همه موجودات و فياض بر همه قابليت‌ها و استعدادهاست. پس او عطا كننده به هر چيزى است كه نيازمند به كمال قدرت او باشد. سپس يك قانون كلى كه نتيجه اعمال صالح توأم با ايمان است از هر كسى به هر صورت تحقق يابد، حيات طيب نصيب او مى‌شود.

حضرت حق مى‌فرمايد:

﴿مَنْ عَمِلَ صالِحًا مّن ذَكَرٍ أَوْ أُنثَى‌ وَ هُوَ مُؤْمِنٌ فَلَنُحْيِيَنَّهُ‌ حَيَوةً طَيّبَةً وَ لَنَجْزِيَنَّهُمْ أَجْرَهُم بِأَحْسَنِ مَا كَانُواْ يَعْمَلُونَ﴾«2»

از مرد و زن، هر كس كار شايسته انجام دهد در حالى كه مؤمن است، مسلماً او را به زندگى پاك و پاكيزه‌اى زنده مى‌داريم و پاداششان را بر پايه بهترين عملى كه همواره انجام مى‌داده‌اند، مى‌دهيم.

مولود عمل صالح و ايمان در اين جهان زندگى روشن و پاكيزه‌اى است. يعنى پديد آمدن جامعه‌اى كه در آن آرامش، امنيت، رفاه، صلح، محبت، قناعت، تعاون و مفاهيم سازنده انسانى خواهد بود.


حيات طيبه‌

مفسران در معنى حيات طيبه تفسيرهاى گوناگون آورده‌اند: از آن جمله روزى حلال، قناعت، رزق مستمر، عبادت همراه با روزى حلال، توفيق اطاعت فرمان خدا و ...

پس حيات طيبه مفهومش گسترده است كه همه مربوط به دنياست و جزاى احسن آن مربوط به آخرت است.

حضرت على (عليه السلام) در اين باره مى‌فرمايد:

كَفى‌ بِالْقناعَةِ مُلْكاً وَ بِحُسْنِ الْخُلُقِ نَعمياً وَ سُئِلَ (عليه السلام) عَنْ قَولِهِ تَعالى: ﴿فَلَنُحْييَّنَهُ حَياةً طَيِّبَةً﴾فَقالَ: هِىَ الْقَناعَةُ.«3»

انسان را پادشاهى با گنج قناعت، و نعمت با حسن خلق كافى است. حضرت را از قول خداوند عزَّوجلّ: «بنده شايسته را حيات پاكيزه دهيم» پرسيدند، فرمود: حيات پاكيزه قناعت است.

اين تفسير محدود ساختن حيات طيبه به قناعت نمى‌باشد، بلكه بيان مصداق است، ولى مصداق روشن‌تر است، چرا كه اگر تمام دنيا را به انسان بدهند ولى روح قناعت را از او بگيرند هميشه در آزار و رنج و نگرانى به سر مى‌برد و به عكس اگر انسان روح قناعت داشته باشد، و از حرص و طمع بركنار گردد، هميشه آسوده خاطر و خوش است.

در جاى ديگر مى‌فرمايد:

اگر خداوند پاك به وقت بعثت انبياى خود مى‌خواست درِ گنج‌هاى طلا و معادن زر ناب، و باغ‌هاى سرسبز را به روى آنان باز كند و پرندگان آسمان، و جانوران زمين را همراه آنان نمايد انجام مى‌داد. ولى در اين صورت جايى براى امتحان باقى نمى‌ماند و اجر و پاداش بى‌مورد مى‌شد و اخبار آسمانى از بين مى‌رفت و براى قبول كنندگان دعوت انبياء، ثواب مبتلايان به رنج و سختى واجب نمى‌گشت ...

ولى خداوند پاك پيامبرانش را در تصميم‌هايشان نيرومند و از نظر برنامه‌هاى ظاهرى ضعيف قرار داد با قناعتى كه از بى‌نيازى چشم‌ها را پر مى‌كرد و تهيدستى كه ديده‌ها و گوش‌ها را از آن مملو مى‌ساخت.«4»

مردى به امام صادق (عليه السلام) از حال روزگار شكايت كرد كه طلب روزى مى‌كند و به دست مى‌آورد، امّا قانع نمى‌شود و نفسش بيشتر از آن از او مى‌طلبد.

عرض كرد: مرا چيزى بياموز كه مرا سود بخشد؟

حضرت فرمود:

اگر آن اندازه كه كفايتت مى‌كند تو را بى‌نياز سازد، كمترين چيز دنيا بى‌نيازت مى‌سازد و اگر آنچه را تو را بس مى‌كند بى‌نيازت نسازد، همه دنيا هم تو را بى‌نياز نمى‌گرداند.«5»

از پندهاى امام على (عليه السلام) به فرزندش امام حسين (عليه السلام) اين بود كه:

لامالَ أَذْهَبُ بِالفاقَةِ مِنَ الرِّضا بِالْقُوتِ وَ مَنِ اقْتَصَرَ عَلى‌ بُلْغَةِ الكَفافِ تَعَجَّلَ الرَّاحَةَ وَ تَبَوَّأَ خَفْضَ الدَّعَةِ.«6»

هيچ ثروتى فقرزداتر از خرسندى به قوت نيست و هر كه به حاجت زندگى بسنده كند، به زودى به آسايش دست يابد و زندگى آسوده و مرفّهى به دست آورد.

حضرت رضا (عليه السلام) در پاسخ اين سؤال كه قناعت چيست؟ فرمود:

قناعت، باعث خويشتندارى و ارجمندى و آسوده شدن از زحمت فزون خواهى و بندگى در برابر دنيا پرستان است. و راه قناعت را جز دو كس‌ نپيمايد: يا عبادت پيشه‌اى كه خواهان مزد آخرت است، يا بزرگوارى كه از مردمان فرومايه دورى كند.«7»


فضل و جود و بخشندگى خداوند

سبقت در فضيلت به معناى پيش تازى و برترى در علم، ادب، كمال، معرفتِ سخاوت و بخشش است. و دنيا ميدان مسابقه كسب فضايل است. هر كسى بكوشد پاداش نيكو نصيبش گردد. در اين فراز دعا حضرت سجاد (عليه السلام) در صدد روشن‌گرى ارتباط غناى انسان با خداوند است. در باب فقر و غنى بيان گرديده است كه مؤمن از خداوند دو درخواست عمده دارد:

1- غناى ظاهرى؛ كه در مال و ثروت و امكانات دنيوى به غير محتاج نباشد و تنها از درياى جود و معدن كرم حق به او برسد، اين بيان معصوم است كه: خدايا در هر حال از تو مى‌خواهم كه بى‌نياز باشم و نادار نباشم تا به واسطه فقر؛ محتاج و بى‌آبرو و ذليل خلق شوم.

2- غناى باطنى؛ كه در درون و حال روحانى به غير حق توجه نداشته باشد. و معصومان هم اين توجه را به ما آموخته‌اند كه: خدايا نيازمند نباشم چه به خوبان و چه به بدان، به خوب تا منّتش را نبينم، به بد تا رويگردانى او را دچار نشوم. اين روش، وقار، عزت و سكينه اجتماعى است.

قرآن مجيد يكى از اعمال برجسته ابرار را اخلاص مى‌شمرد؛ آنان كسانى هستند كه از روى فضل و بزرگى در حالى كه طعام را دوست دارند به ديگران انفاق مى‌كنند و مى‌گويند:

﴿إِنَّمَا نُطْعِمُكُمْ لِوَجْهِ اللَّهِ لَانُرِيدُ مِنكُمْ جَزَآءً وَ لَاشُكُورًا﴾«8»

[و مى‌گويند:] ما شما را فقط براى خشنودى خدا اطعام مى‌كنيم و انتظار هيچ پاداش و سپاسى را از شما نداريم.

اين برنامه منحصر به اطعام نيست بلكه تمام اعمالشان مخلصانه و براى ذات پاك خداوند است. و هيچ چشم داشتى به پاداش مردم و تشكر آنها ندارند؛ زيرا نگاه آنان به فضل خداوند است. و خداوند متعال مستند همه موجودات و ممكنات در نيازمندى است و در زنجيره حاجات نقطه وصل آنان، نظر به سوى اوست. پس هر معطى غير او مَجاز است. و اين انحصار اعطا كنندگان در فضل جود خداوند اشاره به حقيقى بودن اعطاى حق تعالى است.


جواد از نظر امام رضا (عليه السلام)‌

از امام رضا (عليه السلام) در حال طواف پرسيدند: جواد كيست؟ فرمود:

سخن تو دو صورت دارد:

اگر از مخلوق مى‌پرسى، بخشنده كسى است كه آنچه را خدا بر او واجب كرده بپردازد و بخيل كسى است كه از پرداختن آنچه خدا بر او فرض كرده است دريغ ورزد. ولى اگر مرادت خالق است؛ او بخشنده است، چه عطا كند و چه نكند؛ زيرا اگر به بنده‌اى عطا كند به او چيزى داده است كه از آنِ او نيست و اگر عطا نكند چيزى از او دريغ داشته است كه از آن او نيست.«9»

بنده خدا در پى چه چيزى باشد؟ چه بخواهد؛ از كه طلب كند، چگونه به اين حقيقت برسد كه آنچه را خواسته با فضل و بركت است؟


جود در كلام امام صادق (عليه السلام)‌

حضرت صادق (عليه السلام) اين خواسته را براى فرزندش چنين تفسير مى‌فرمايد:

يا بُنَىَّ إِذا طَلَبْتَ الْجُودَ فَعَلَيْكَ بِمَعادِنِه؛ فَإِنَّ لِلْجُودِ مَعادِنَ وَ لِلْمَعادِنِ اصُولًا، وَ للُاصُولِ فُرُوعاً، وَ لِلْفُروعِ ثَمَراً وَ لا يَطيبُ ثَمَرٌ إلَّا بِفَرْعٍ وَ لا فَرْعٌ إِلَّا بأَصْلٍ وَ لاأَصْلٌ إِلَّا بِمَعْدِنٍ طَيِّبٍ.«10»

اى فرزندم! اگر جوياى بخشندگى هستى به معدن‌هاى آن رجوع كن؛ زيرا بخشندگى را معدن‌هايى است و معدن‌ها را ريشه‌هاست و ريشه‌ها را شاخه‌ها و شاخه‌ها را ميوه است و هر ميوه‌اى به شاخه نيكوست و هر شاخه به ريشه‌اى است و هر ريشه‌اى با اصلش نيكو و پربركت است.

اين سخن پرگوهر از رسول خدا (صلى الله عليه و آله) است كه خبرى مهم را به ما مى‌فرمايد:

آيا شما را از بخشنده‌ترين بخشندگان خبر ندهم؟ خداوند، بخشنده‌ترين بخشندگان است و من بخشنده‌ترين فرزندان آدم مى‌باشم. و بخشنده‌ترين آنها پس از من مردى است كه دانشى را فرا گيرد و دانشش را بگستراند.

چنين كسى روز قيامت يك امّت مبعوث مى‌شود؛ و مردى كه خويشتن را در راه خدا جانفشانى كند تا كشته شود.«11»

بخشى از محبوبيّت انسانى به خاطر بخشش‌ها و گذشت‌هاى مادى و معنوى است كه سرچشمه آن بزرگمنشى و وسعت كرامت نفس است، به ويژه اگر انسان دسترنج و نيازمندى خود را ببخشد كه كارى بس بزرگ است، همان گونه كه امام حسن مجتبى (عليه السلام) سه مرتبه در عمر با بركتش همه اموال خود را بخشيد. حتى كفش خود را هديه كرد تا به ما، درس پدر بزرگوارش را بياموزد كه فرمود:

جُودُوا فِى اللَّهِ وَ جاهِدُوا أَنْفُسَكُم عَلى‌ طاعَتِهِ يُعْظِمْ لَكُمُ الْجَزَاءَ وَ يُحْسِنْ‌ لَكُمُ الْحَباءَ.«12»

براى خدا بخشش كنيد و در راه طاعت او با نفسهايتان بجنگيد تا پاداشتان را بزرگ و بخشش را نيكو گرداند.


راه يافتگان به نور الهى‌

حضرت سجاد (عليه السلام) در اين فراز از دعا «انَّما يَهْتَدِى المُهْتَدُونَ بِنُورِ وَجْهِكَ» به هدايت بندگان در پرتو نور خداوندى اشاره دارد كه ابزار آن را خداوند فراهم مى‌سازد.

«حضرت موسى (عليه السلام) بعد از دريافت فرمان رسالت و دستور همه جانبه درباره چگونگى برخورد با فرعون از آن سرزمين مقدس حركت كرد و با برادرش هارون در مصر همراه شده و هر دو به سراغ فرعون مى‌آيند و با مشكلات زيادى مى‌توانند به درون كاخ افسانه‌اى فرعون كه افراد كمى به آن راه داشتند، راه پيدا كنند.

موسى در برابر فرعون فرمان رسالت را چنين بازگو مى‌كند:

ما فرستادگان پروردگار توايم، بنى اسرائيل را با ما بفرست و آنها را شكنجه و آزار مكن، ما دليل و معجزه روشنى با خود از سوى پروردگارت آورده‌ايم.

سلام بر كسى كه از هدايت پيروى كند و اين را نيز بدان كه به ما وحى شده است كه عذاب در انتظار كسانى است كه تكذيب كنند و از فرمان خدا روى بگردانند.

هنگامى كه فرعون اين سخنان را شنيد، گفت: اى موسى! پروردگار شما كيست؟

موسى معرفى كوتاه و جامعى از پروردگار اعلام كرد:

﴿قَالَ رَبُّنَا الَّذِى أَعْطَى‌ كُلَّ شَىْ‌ءٍ خَلْقَهُ ثُمَّ هَدَىٰ‌﴾«13»

گفت: پروردگار ما كسى است كه به هر موجودى، آفرينش [ويژه‌] او را [آن گونه كه سزاوارش بود] به وى عطا كرده، سپس هدايت نمود.

در اين سخن كوتاه موسى (عليه السلام) اشاره به دو اصل اساسى آفرينش مى‌كند؛

اول: خداوند به هر موجودى، آنچه نياز داشته، بخشيده است.

دوم: هدايت و رهبرى موجودات را به آنها آموخته است.

انسان‌ها داراى هدايت تكوينى هستند ولى چون انسان، موجودى برتر و داراى عقل و شعور است، خداوند هدايت تكوينيش را با هدايت تشريعى او به وسيله پيامبران همراه و همگام كرده است«14»


تفسير آيه در كلام علامه طباطبايى‌

بازگشت معناى آيه به اين مى‌شود كه خداوند بين هر پديده‌اى به سبب نيروها و ابزارهايى كه در وجودش قرار داده و بين آثار آن كه او را به غايت وجودش مى‌رساند، رابطه برقرار كرده است. براى مثال، جنين انسان كه يك نطفه شكل يافته در صورت انسان است در درون خود مجهز به نيروها و ابزارهايى است؛ متناسب با افعال و آثارى كه جنين را در جان و جسم به كمال مى‌رساند. پس به نطفه آدمى، با استعدادى كه در آن قرار داده شده، خلقت خاص يعنى همان وجود خاص انسانى داده است كه به وسيله نيروها و ابزار در او به سوى مطلوب و غايت وجود انسانى و كمال نهايى مخصوص اين نوع هدايت و حركت داده شده است«15»


هدايت و اراده خداوند

خداوند در آيات بسيارى به اين حقيقت اشاره مى‌فرمايد كه هدايت به اراده ماست حتى پيامبرش هم نمى‌تواند كارى كند؛ مگر ابزار آن را خداوند براى ايشان‌ فراهم سازد.

خداوند متعال به پيامبرش مى‌فرمايد:

﴿إِنَّكَ لَاتَهْدِى مَنْ أَحْبَبْتَ وَ لكِنَّ اللَّهَ يَهْدِى مَن يَشَآءُ وَ هُوَ أَعْلَمُ بِالْمُهْتَدِينَ﴾«16»

قطعاً تو نمى‌توانى هر كه را خود دوست دارى هدايت كنى، بلكه خدا هر كه را بخواهد هدايت مى‌كند؛ و او به هدايت‌پذيران داناتر است.

او مى‌داند چه افرادى لايق پذيرش ايمانند يا چه قلب‌هايى براى حق مى‌تپد. او مى‌ماند در چه سرهائى، سوداى عشق خدايى است، اين افراد شايسته را خوب مى‌شناسد و به آنها توفيق مى‌دهد و لطفش را رفيق راه آنها مى‌سازد.

مقصود از هدايت در آيه فوق رسانيدن به سر منزل مقصود است و اين تنها كار خداست كه بذر ايمان را در دل‌ها بپاشد و به دل‌هاى آماده نظر افكند سپس با نور آسمانى شكوفا سازد. و نتيجه اين عنايت در بهشت هم نمايان شود كه خداوند در وصف بهشتيان فرمود:

اوّل نعمت‌هاى روحانى را نصيب‌شان مى‌سازد كه سينه‌ها و دل‌هايشان را از كينه و حسد و صفات ناپسند پاك مى‌سازد؛ سپس نعمت‌هاى جسمانى مانند: باغ و حوريه را به آنها عطا مى‌كند و آنگاه بهشتيان رضايت و خشنودى كامل خويش را چنين بازگو مى‌كنند:

﴿وَقَالُواْ الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِى هَدانَا لِهذَا وَمَا كُنَّا لِنَهْتَدِىَ لَوْلآَ أَنْ هَدانَا اللَّهُ لَقَدْ جَآءَتْ رُسُلُ رَبّنَا بِالْحَقّ وَنُودُواْ أَن تِلْكُمُ الْجَنَّةُ أُورِثْتُمُوهَا بِمَا كُنتُمْ تَعْمَلُونَ﴾«17»

و مى‌گويند: و همه ستايش‌ها ويژه خداست كه ما را به اين [نعمت ها] هدايت كرد، و اگر خدا ما را هدايت نمى‌كرد هدايت نمى‌يافتيم، مسلماً پيامبران پروردگارمان حق را به سوى ما آوردند، و ندايشان مى‌دهند به پاداش اعمال شايسته‌اى كه همواره انجام مى‌داديد، اين بهشت را به ارث برديد.

آرى، آرامش حقيقى و جاويدان در سايه نور هدايت و راهنماى الهى است. و بلاى حقيقى، جدايى و گمراهى از راه سعادت و كمال است. از اين رو پيامبر اسلام (صلى الله عليه و آله) و معصومان هم از خداوند، ماندگارى در هدايت را درخواست مى‌كرده‌اند؛ زيرا كه او هادى مطلق است.

پيامبر گرامى اسلام (صلى الله عليه و آله) فرمود:

قالَ اللَّهُ جَلَّ جَلالُهُ: عِبادى‌ كُلُّكُمْ ضالٌّ إِلَّا مَنْ هَدَيْتُهُ وَ كُلُّكُمْ فَقِيرٌ إِلَّا مَنْ أَغْنَيْتُهُ، وَ كُلُّكُمْ مُذْنِبٌ الَّا مَنْ عَصَمْتُهُ.«18»

خداوند جلّ جلاله فرمود: اى بندگان من! همه شما گمراهيد، مگر كسى كه من هدايتش كنم و همه شما نيازمنديد مگر كسى كه من توانگرش سازم و همه شما گنهكاريد، مگر كسى كه من او را حفظ نمايم.

روايت شده است كه:

«داوود (عليه السلام) تنها به صحرا رفت. پس خداوند به او وحى فرمود: اى داود! چه شده است كه تو را تنها مى‌بينم؟ عرض كرد: معبودا، شوق ديدار تو در جانم شدت گرفته و ميان من و خلق حايل گشته است. خداوند به او وحى فرمود:

به ميان مردم بازگرد؛ زيرا اگر تو يك بنده گريز پا را نزد من بياور، تو را در لوح‌ تقدير با صفت ستوده ثبت كنم.»«19»

اين است كه ائمه اطهار (عليهم السلام) كه دليل نور هدايت هستند، راه توفيق را هم به ما مى‌آموزند.

حضرت على (عليه السلام) در نهج‌البلاغه فرمود:

ايُّهَا النَّاسُ، انَّهُ مَنِ اسْتَنْصَحَ اللَّهَ وُفِّقَ وَ مَنِ اتَّخَذَ قَوْلَهْ دَليلًا هُدِىَ لِلَّتى‌ هِىَ اقْوَمُ.«20»

اى مردم، بدون شك آن كه خير خود را از خدا خواهد موفق گشته، و هر كه گفتار حق را دليل خود قرار دهد به استوارترين راه هدايت شده.

پس ما هم بايد به مانند مولاى متقيان على (عليه السلام) به حق پناه بريم كه ما را هم در پناه هدايت خود پيوسته مستدام بدارد.

و نيز فرمود:

اللَّهُمَّ إنِّى اعُوذُ بِكَ أَنْ أَفْتَقِرَ فى‌ غِناكَ اوْ أَضِلَّ فى‌ هُداكَ اوْ اضامَ فى‌ سُلْطانِكَ اوِ اضْطَهَدَ وَالْامْرُ لَكَ.«21»

الهى، به تو پناه مى‌برم از اين كه در بى‌نيازى تو فقير شوم، يا در هدايتت گمراه گردم، يا در سلطنتت مورد ستم واقع شوم، يا به خوارى نشينم و حال اين كه امر به دست توست.

الهى! ما را از رحمت و عنايت و لطف و محبّت و كرامت و مغفرت خود دور مكن و راه دور شدن از خودت را كه جز گناه و آلودگى و عصيان و پليدى چيزى نيست به روى ما ببند، كه دورى از تو بدترين بلا و سنگين‌ترين مرض و شديدترين عذاب است، چنانكه حضرت مولى الموحّدين در دعاى كميل اشاره فرموده:

فَهَبْنى يا إلهى صَبَرْتُ عَلى‌ عَذابِك فَكَيْفَ أصْبِرُ عَلى‌ فِراقِك؟!«22»

الهى! گيرم كه بر عذاب دوزخت صبر كنم، امّا بر دورى و هجرانت چگونه طاقت بياورم؟!

هر آن نصيبه كه پيش از وجود ننهادست‌

هر آن كه در طلبش سعى مى‌كند باد است‌

كليد گنج اقاليم در خزانه اوست‌

كسى به قوّت بازوى خويش نگشاد است‌

سر قبول ببايد نهاد و گردن طَوع‌

كه هر چه حاكم كند نه بيداد است‌

به چشم طايفه‌اى كج همى نمايد نقش‌

گمان برند كه نقّاش آن نه استاد است‌

چو نيك درنگرى آن كه مى‌كند فرياد

ز دست خوى بد خويشتن به فرياد است‌

تو پاك باش و مدار اى برادر از كس باك‌

به ياد دار كه اين پندم از پدر ياد است‌

رضا به حكم قضا اختيار كن‌سعدى‌

كه هر كه بنده حق شد ز خلق آزاد است‌

(سعدى شيرازى)

______________________________

(1)- نحل (16): 53- 54.

(2)- نحل (16): 97.

(3)- نهج البلاغه: حكمت 229.

(4)- نهج البلاغه: خطبه 234، خطبه قاصعه.

(5)- الكافى: 2/ 138، حديث 10؛ وسائل الشيعة: 21/ 531، باب 15، حديث 27775.

(6)- بحار الأنوار: 74/ 240، باب 9، حديث 1؛ الكافى: 8/ 19، حديث 4.

(7)- بحار الأنوار: 75/ 349، باب 26، حديث 6؛ كشف الغمة: 2/ 307.

(8)- انسان (76): 9.

(9)- بحار الأنوار: 68/ 351، باب 87، حديث 5؛ الكافى: 4/ 38، حديث 1.

(10)- بحار الأنوار: 75/ 201، باب 23، حديث 33؛ كشف الغمة: 2/ 158.

(11)- كنز العمال: 10/ 151، حديث 28771؛ الجامع الصغير: 1/ 439، حديث 2860.

(12)- غرر الحكم: 379، حديث 8578.

(13)- طه (20): 50.

(14)- تفسير نمونه: 13/ 217- 219، ذيل آيه 50 سوره طه.

(15)- تفسير الميزان: 14/ 166، ذيل آيه 50 سوره طه.

(16)- قصص (28): 56.

(17)- أعراف (7): 43.

(18)- بحار الأنوار: 5/ 198، باب 7، حديث 16؛ من لايحضره الفقيه: 4/ 397، حديث 5848.

(19)- بحار الأنوار: 14/ 40، باب 3، حديث 26؛ ارشاد القلوب، ديلمى: 1/ 171.

(20)- نهج البلاغه: خطبه 147.

(21)- نهج البلاغه: خطبه 206.

(22)- مصباح المتهجّد: 847، دعاى كميل؛ البلد الأمين: 190.


انتخاب شرح:
- حسین انصاریان - محمد رضا آشتیاني - محمد جعفر امامی - حسن ممدوحی کرمانشاهی - سید احمد فهری - محمد بن سلیمان تنکابنی - محمد تقی خلجی - محمد علي مدرسی چهاردهی - بدیع الزمان قهپائی - سید عليخان حسينی حسنی مدنی شيرازی - سید علیخان حسينی حسنی مدنی شيرازی - سید محمد باقر حسينی (داماد) - سید محمد باقر موسوی حسينی شيرازی - سید محمد حسین فضل الله - سید محمد شيرازی - سید نعمة الله جزائری - عباس علی موسوی - محمد جواد مغنیه - محمد دارابی - نبیل شعبان
پر بازدید ترین مطالب سال
پر بازدید ترین مطالب ماه
پر بازدید ترین مطالب روز



گزارش خطا  

^