به جاهت كه در پرده باشد نهان
به نامت كه مخفيست از اين و آن
ترحم كن اى پاك پروردگار
مكن جان بىتاب من شرمسار
مرا هست يكمشت سست استخوان
تنم هست رنجور و بىتاب، جان
نباشد مرا طاقت آفتاب
به دوزخ كجا باشدم، توش و تاب
ز تندر گريزم، همى كو به كو
چگونه به خشمت شوم روبرو