كه از هر چهار جانب راه چاره
فرو بسته و ماندم از اداره
و سايهى جز پناه تو نديدن
كه در چشمم به ناپيدا ز ديدن
و تو آنى مرا از اين بلايا
ز لغزش باز دارى در خطايا
اگر دستت نبوده بر نجاتم
چه كس از لغزشى داده نجاتم
تويى آن كس بپوشى از گناهان
اگر آن رحمتت كم بود در جان
شدم رسواى بر هر خاص و عامى
تويى يارم تويى ياور تو حامى
تويى آن پادشاه پادشاهان
در اين دنيا ز هر چه پادشاهان
به درگاه تو بر گردن مذلت
فرو آرند بر درگاه رحمت
ز سطوت از جلال تو هراسان
هميشه دستشان باشد به دامان
تو اى پروردگار حى دانا
خداوند طهاراتى و تقوا
گرامى نامهاى زان نكويت
به عجز و ناله مىآيم به سويت
ز رحمت مغفرت بر من ببخشا
و نوميدم مدار اى حى دانا
نباشم بىگنه تا آن ز عصمت
گواه خويش آرم من ز عفت
توانا نيستم من بندهام ناس
ز خشمت كى توان خود را دهم پاس
ز پهناوز حكومت آنچه دارى
توانم بر گريزش نيست يارى
كه زين جان گنهكارم سراسر
شوم پنهان گريزم سوى ديگر
استاد انصاریان این فراز را همراه با فرازهای قبل شرح کرده اند، برای مشاهده لطفا «اینجا» را کلیک کنید.