خدايا چو درمانده گشتم به راه
در آن خستگى از تو جويم پناه
نپوشيدى عيبم گر اى مهرور
ز رسوائيم بود هر جا خبر
ز يارى نبودى گرم دستگير
شدم خوار و مغلوب خود ناگزير
شهان چونكه بر درگهت رو نهند
به خوارى همه يوغ برگردنند
نهادند شاهان همه رخ بخاك
از آن سطوت و شوكتت بيمناك
تو هستى سزاوار پرهيزگار
بود نام نيك از تو اى كردگار
خدايا بيامرز و بگذر ز من
گر آلودهام بر گنه جان و تن
نباشم توانا، نيم بيگناه
كه معذور باشم در آن پيشگاه
استاد انصاریان این فراز را همراه با فرازهای قبل شرح کرده اند، برای مشاهده لطفا «اینجا» را کلیک کنید.