خداوندگارا مرا آرزوست
كه اين آرزو را ز هر جست و جوست
در افكنده در جهل و غفلت مرا
در انداخته در بطالت مرا
ز بس جمع گرديده بر من نعم
مرا گشته انديشهى حشر كم
ز تو خواهم اى داور بىنياز
تو از مكرمت كار بر من بساز
كسى دست يازد به سويت كه او
در افتاده در دامن آرزو
هم از خواهش نفس امارهاش
نماندست راهى سوى چارهاش
از آن كس كه دنيا بر او تاخته
به دام اسارت در انداخته
ورا سايهى مرگ بر سر بود
قدم سوى دنياى ديگر بود
خرد سخت كوچك گناهش بزرگ
شناسد ز خود بس خطاى سترگ
ندارد به غير از تو پروردگار
نه در دوستى كس ورا پايدار
رهانندهاش نيز تنها تويى
نخواهد پناه دگر تا تويى
استاد انصاریان این فراز را همراه با فرازهای قبل شرح کرده اند، برای مشاهده لطفا «اینجا» را کلیک کنید.