در آن دم كه نامم ز هستى گسست
ز دلها همه نام من رخت بست
فراموش گرديده از يادها
همه يادها رفته بر بادها
الا اى خدا اى تو مولاى من
در آن دم كه ديگر بود واى من
در آن دم كه در خاك جسمم نهند
جدا سازد ايام بندم ز بند
نماند بپوسد همه پيكرم
نه دستى كه آن را فرا آورم
دريغ اى خدا آه بر من دريغ
بر اين جان فسوس و بر اين تن دريغ
به غفلت درافتادم از كار خويش
نرفتم ببندم مگر بار خويش
استاد انصاریان این فراز را همراه با فراز قبل شرح کرده اند، برای مشاهده لطفا «اینجا» را کلیک کنید.