غم و اندوه از حالات روحى و روانى است كه در شرايط ويژه، به آدمى دست مىدهد. بنابر تفاوت روحيهها و سجاياى اخلاقى و مراتب وجودى انسان، ظهور چنين حالتى نسبت به افراد گوناگون است. به گونهاى كه مىتوان از اين حالت به مقام و مرتبه هويّتى هر آدمى پى برد.
بر اين پايه، ظروف خاص براى بروز چنين حالتى در دنياخواهان با ظرف خاصّ اهل آخرت و اهل كمال و معرفت، تفاوت اساسى دارد. اهل دنيا پيوسته به دنبال خوشىها و لذّتهاى ناپايدار نفسانى هستند و با شدّت علاقهها و بروز حالت اندوه و غم در آنان، سبب نااميدى و افسردگى مىشود و گاهى به خودكشى و نابودى مىانجامد.
در اين زمينه رسول گرامى اسلام (صلى الله عليه و آله) مىفرمايد:
من سه چيز را براى كسى كه به دنيا بچسبد، حتمى و قطعى مىدانم، فقرى كه هيچگاه به بىنيازى نيانجامد، مشغوليّتى كه هرگز از آن خلاصى ندارد و غم و اندوهى كه براى او پايانى نيست.
امام على (عليه السلام) در حال و هواى دنيا مىفرمايد:
... و آن كه عشقش را به دل گيرد خاطرش را از اندوهها پر كند كه براى آن اندوهها در سويداى قلبش خلجان است، اندوهى مشغولش دارد، و غمى محزونش كند، چنين است تا نفس گلوگيرش شود و او را به بيابان اندازند در حالى كه رگهاى حياتش قطع شده ....
امام صادق (عليه السلام) در مواعظ خويش مىفرمايد:
دنياخواهى، غم و اندوه مىآورد و پشت كردن به دنيا مايه آسايش جان و تن است.
و نيز مىفرمايد:
چون آيه نازل شده كه: «بنابراين به امكانات مادى [و ثروت و اولادى] كه برخى از گروههاى آنان را از آن برخوردار كرديم، چشم مدوز، و بر آنان [به سبب اينكه پذيراى حق نيستند] اندوه مخور، وپر و بال [لطف و مهربانىِ] خود را براى مؤمنان فرو گير
پيامبر خدا (صلى الله عليه و آله) فرمود: كسى كه به دلدارى دادن خدا، آرام نگيرد جانش بر دنيا حسرتها خورد و هر كه چشمش به دارايىهاى ديگران باشد، اندوهش بسيار شود و ناراحتيش بهبود نيابد.
حزن چنين ظرفيّتى براى اهل آخرت، همان شوق رسيدن به نعمتها و لذّتهاى ويژه اهل بهشت است. و نسبت به خدا، شدّت حبّ و عشق و وصال حق مىباشد. آنان از شدّت شيدايى وصال به اندوه و غم دچار مىشوند و گاه تا اندازهاى بالا مىرود كه مانند حضرت يعقوب (عليه السلام) را در فراق فرزندش يوسف، گرفتار نابينايى و ناتوانى مىكند. چنانكه با اين حال آشفته، به خداوند شكوه مىكند كه حق تعالى او را چنين بازگو مىفرمايد:
گفت: شكوه اندوه شديد و غم و غصّهام را فقط به خدا مىبرم و از خدا مىدانم آنچه را كه شما نمىدانيد.
ابوبصير از امام صادق (عليه السلام) پرسيد: اى فرزند رسول خدا! شدّت اندوه يعقوب (عليه السلام) چه اندازه بوده است؟
حضرت فرمود: به اندازه هفتاد زنى كه كودك شيرخوارشان را كشتهاند و سر آن بچهها را روى سينه مادرشان بريده باشند.
عرض كرد: حزن جده شما فاطمه زهرا عليها السلام چقدر بوده است؟
فرمود: هفتاد برابر اندوه يعقوب كه در رحلت پدرش پيامبر اسلام (صلى الله عليه و آله) به ايشان دست داد.
سپس فرمود: اى ابابصير! آيا مىخواهى تو را از اندوه كسى كه هفتاد برابر اندوه جدّهام زهرا عليها السلام بوده آگاه سازم؟
عرض كردم: بله، اى فرزند رسول خدا (صلى الله عليه و آله)!
فرمود: اندوه جدّم حضرت زين العابدين (عليه السلام)
چنان كه حضرت سجّاد (عليه السلام) از حوادث كربلا محزون گرديد كه بيست سال يا چهل سال به ياد عاشورا و پدرش امام حسين (عليه السلام) و اهل بيت ايشان گريست.
ابن شهر آشوب از امام صادق (عليه السلام) نقل مىفرمايد:
على بن الحسين (عليه السلام) بر پدرش حسين بن على (عليه السلام) بيست سال گريه كرد و هيچ آب و غذا در برابر ايشان نمىنهادند، مگر آن كه مىگريست تا جايى كه يكى از خادمان گفت: فدايت شوم، فرزند رسول خدا! من مىترسم شما با اين حال از بين برويد. حضرت فرمود:
بنابراين گرفتارى و اندوه معصومان (عليهم السلام) و اهل آخرت و جزع و فزع آنان، عين عبوديّت و بندگى است. و شكايت آنان نزد پروردگار، نوعى درد اشتياق و غم فراغ است.
امام سجّاد (عليه السلام) در اين زمينه مىفرمايد:
خداوند دلهاى اندوهناك را دوست مىدارد.
از اين رو در دعاى بيستم مىفرمايد:
«اللَّهُمَّ انْتَ عُدَّتى إِنْ حَزِنْتُ»
خدايا! چون اندوهناك شدم تو دلخوشى منى.
امام صادق (عليه السلام) مىفرمايد:
اندوه، جامه زيرين عارفان است به سبب افزونى الهامات غيبى بر درونشان و افتخار بسيارشان كه در پوشش كبريا هستند...
اگر اندوه لحظهاى از دلهاى عارفان كنار رود، ناله از سويدا برآرند و اگر در دلهاى ديگران نهاده شود آن را خوش ندارند.
روايت شده كه:
داود در مناجات خويش عرض كرد: خداى من! فرمانم دادى كه چهره و بدن و پاهايم را با آب بشويم، دلم را با چه بشويم؟ فرمود: با غمها و اندوهها.
امام باقر (عليه السلام) مىفرمايد: در كتاب حضرت على (عليه السلام) خواندم كه:
مؤمن بامدادان و شامگاه را به اندوه مىگذراند و جز اين به صلاح او نيست.
بنابراين انسان نسبت به حوادث دنيا، دو گونه شناخت يا برداشت پيدا مىكند:
الف- دنيا محل خوشگذرانى و استراحت است. و همه چيز پيوسته مطابق ميل و مراد، به راحتى و خوبى برقرار مىباشد. اين طرز بينش سبب پيدايش ناملايمات و بلاها و اندوههايى در انسان مىشود كه بسيار شكننده و تلخ خواهد بود.
ب- جهان دار بلا و امتحان و مشكلات است و هيچ چيزى پايدار و پابرجا نمىماند. صاحب اين بينش دنيا را چنين شناخته و هرگز به خاطر درد و بلا و كمبود محزون و اندوهناك نمىشود و حزن و اندوه را وسيله رسيدن به كمال و جمال مىداند؛ چنين انسانى بدون اعتراض و رضايت و خشنودى به تقديرات الهى، به راحتى مىتواند تلخىها را تحمّل كند.
بر اساس روايات اهل بيت (عليهم السلام) و معصومان دين، عوامل و زمينههاى غم و اندوه بسيارند كه مهمترين آنها به شرح زير است:
علاقه شديد به مال و مقام و منزل دنيايى بر غم و نگرانى انسان مىافزايد و انسان را بسيار حريص و ترسو و خيانتكار مىگرداند و در پايان عمر افسردگى و افسوس دامنگير او مىشود.
تنگدستى سبب خوارى نفس و حيرانى عقل و جذب كننده غمهاست، اما بايد با كار و تلاش تدبيرى نمود تا زمينههاى نيازمندى دور شود.
برخلاف گمان بسيارى از مردم كه مال اندوختن را عامل خوشى و شادى و افتخار مىدانند، ثروت مادّى، از كانونهاى غصّه ساز بشر است و در حقيقت سرچشمه اندوهها و نالههاست و بيشتر مردم ثروتمند از زيادى مال در دام خطر و حادثه قرار مىگيرند. ولى نبايد براى آنچه از دنياست تأسّف خورد.
خودخورى و برتربينى از عوامل مهم حسرت و اندوه است و غمهاى حسود فراوان و گناهانش هم دو برابر است؛ زيرا پيوسته مراقب پيرامون خويش است، هميشه پيروزىها و موفقّيتهاى ديگران، او را جان به لب مىسازد و روحش را آزار مىدهد و زندگى خود و ديگران را تباه مىكند.
كوتاهى و سادهانگارى در نظم امور و تصميمها، سبب بىبرنامگى و محروميّت است. و كسى كه در اصل كار و تلاش كوتاهى مىكند از رسيدن به هدف و كمال باز مىماند. به ويژه با از دست دادن فرصتها اندوهى فراوان، گريبانگير زندگى انسان مىشود.
قرض گرفتن هم از اسباب توليد اندوه و نگرانى است. از اين رو پيامبر گرامى اسلام (صلى الله عليه و آله) فرمود:
بدهى، غصّه شب و ذلّت روز است.
گاهى كه بندهاى گناهش زياد مىشود و عملى كه بتواند گناهانش را بپوشاند نداشته باشد، خداوند او را گرفتار درد يا حزن مىكند تا گناهانش را بپوشاند. و هر كسى از شيعيان و مسلمانان كه مرتكب گناه مىشود دچار غم و اندوه مىشود تا سياهى گناه پاك شود.
بازگشت مسئله فوق به اطاعت نفس و پيروى از هواهاى نفسانى است كه پايه هر رنج و سرچشمه هر گمراهى است.
افراد تنگ نظر كه مراقب امكانات ديگران هستند، هميشه وجود خويش را با مردم مقايسه مىكنند و از كمبودهاى مادّى خود رنج مىبرند. اين طرز تفكّر نشانه عدم رشد كافى و احساس حقارت درونى و كمبود همّت است. پس كسى كه چشم به دارايىهاى ديگران بدوزد هميشه اندوهگين خواهد بود و هرگز آتش خشم او فرو نمىنشيند. چشم دوختن به اندوختههاى مردم، غمهاى درازى را در پى دارد.
به طور طبيعى انسان براى ناگوارىها و ناملايمات زندگى غمگين مىشود. اما آنچه ناپسند است بىتابى و جزع و فزع است. و فرياد كشيدن و ناله زدن در اين وضعيّتها آرزو را بريده و عمل را كم مىكند. اگر كسى به سود و بركتهاى اين مصايب توجّه كند، اين مقدار بىتاب نمىشود.
انسان در حالى كه مىداند خداوند منّان روزى دهنده همه موجودات است و براى هر آفريدهاى به تناسب وجودش روزى مناسب قرار داده است. ولى باز در كمبود رزق و روزى و قسمتها اندوهناك است. و به اصطلاح، غم روزى مىخورد.
حضرت على (عليه السلام) فرمود:
روزى دو نوع است: آنكه تو آن را مىطلبى، و آن كه تو را مىجويد، كه اگر دنبالش نروى به دنبالت مىآيد، بنابراين اندوه سال خود را بر اندوه روز خويش بار مكن، كه روزى هر روز تو را كفايت مىكند، اگر سال از عمر تو باشد خداوند متعال در هر روز جديد آنچه نصيب تو نموده به تو مىرساند، واگر سال از عمرت نباشد، پس چه اندوهى مىخورى بر چيزى كه از آنِ تو نيست؟!
بنابراين خوشبينى به آينده و گمان نيك به خداوند؛ اميدوارى مىآورد و گاهى شادىها و لذّتهاى زودگذر مايه حسرت و اندوه فراوان مىشود و گاهى اندوه و غصّه، بدون سبب به قلب انسان وارد شده ولى ريشه در نور حق دارد.
ابوبصير مىگويد: با يكى از ياران خدمت امام صادق (عليه السلام) رسيديم، به آن حضرت عرض كردم: فدايت شوم. اى پسر رسول خدا! گاهى من بدون آنكه بدانم، غمگين مىشوم. دليلش چيست؟ امام صادق (عليه السلام) فرمود:
اما راههاى از بين بردن اندوه و غم كه از مضمون آيات و روايات معتبر به دست مىآيد، عبارتند از:
ارتباط و پيوند قلبى پيوسته با خداوند و دوستى با حق و ياد او، اطمينان دل و آرامش نفس مىآورد و تمامى اضطرابها و نگرانىها را از وجود انسان برمىدارد و مردان بزرگ، داراى روحى بلند و قلبى آرام و زندگى خود را همراه با امنيّت و افتخار سپرى مىكنند كه خداوند درباره آنان مىفرمايد:
﴿أَلَآ إِنَّ أَوْلِيَآءَ اللَّهِ لَاخَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَ لَاهُمْ يَحْزَنُونَ﴾
آگاه باشيد! يقيناً دوستان خدا نه بيمى بر آنان است و نه اندوهگين مىشوند.
بىترديد كسانى كه گفتند: پروردگار ما الله است، سپس [در ميدان عمل بر اين حقيقت] استقامت ورزيدند، نه بيمى بر آنان است و نه اندوهگين مىشوند.
و مىگويند: همه ستايشها ويژه خداست كه اندوه را از ما برطرف كرد؛ بىترديد پروردگارمان بسيارآمرزنده و عطا كننده پاداش فراوان در برابر عمل اندك است.
ايمان بالاتر از اسلام است. و يقين و باور درجهاى بالاتر از تقواست. و در بين بندگان خدا كمترين چيزى كه تقسيم شده يقين است. هر چه نور يقين در دل انسان افزايش يابد، افق ديد و شهود او كاملتر و از سلامت و صحّت بيشترى بهرهمند مىگردد.
امام على (عليه السلام) در وصيّت خويش به فرزندش امام حسن (عليه السلام) مىفرمايد:
يقين، چه نيكو غم زدايى است.
حضرت سجّاد (عليه السلام) مىفرمايد:
راضى بودن به تقديرات ناخوشايند، از بالاترين مرتبههاى باور است.
امير مؤمنان (عليه السلام) در حديث معراج از رسول اللّه (صلى الله عليه و آله) نقل مىكند كه: پيامبر اكرم (صلى الله عليه و آله) در معراج از پروردگار پرسيد: پروردگارا! روزه چه اثر و نتيجهاى دارد؟
خداوند به او فرمود:
توكّل بر تقديرات و الطاف الهى و يقين به آنچه پروردگار قسمت انسان مىكند؛ روحيه اطمينان و آرامش به انسان مىدهد. و اندوههاى ساختگى را از بين مىبرد.
امام صادق (عليه السلام) در مواعظ خويش مىفرمايد:
اگر همه چيز به حكم و تقدير است، پس اندوه براى چه؟
امام حسين (عليه السلام) مىفرمايد:
خرسندى به قضا و قدر خداوند بركات بسيارى دارد از جمله آنها:
آرامش و نشاط هميشگى، زياد شدن توان مقاومت در تنگناها، روحيه رضايت و كفايت در روزىها و آسايش بدن است.
امام صادق (عليه السلام) فرمود:
همانا خداوند به عدل و داد خود، خرّمى و آسايش را در يقين و رضا قرار داده است.
امام كاظم (عليه السلام) فرمود:
آن كه غم مىخورد، شايسته غم و اندوه است؛ پس مؤمن بايد به خدا و آنچه او مىكند، خشنود باشد.
دنيا سراى غم و دشوارى است و محبّت آن اسارت روحى و روانى دارد، و شادى و راحتى در آن ماندنى نيست. هر كه آن را شناخت به اميدى شاد نمىشود و به سختىها آن اندوهناك نمىگردد.
خداوند كريم مىفرمايد:
﴿لِكَيْلَا تَأْسَوْا عَلَىٰ مَا فَاتَكُمْ وَلَا تَفْرَحُوا بِمَا آتَاكُمْ ۗ وَاللَّهُ لَا يُحِبُّ كُلَّ مُخْتَالٍ فَخُورٍ﴾
تا [با يقين به اينكه هر گزند و آسيبى و هر عطا و منعى فقط به اراده خداست و شما را در آن اختيارى نيست] بر آنچه از دست شما رفت، تأسف نخوريد، و بر آنچه به شما عطا كرده است، شادمان و دلخوش نشويد، و خدا هيچ گردنكش خودستا را [كه به نعمت ها مغرور شده است] دوست ندارد.
حضرت على (عليه السلام) در اين باره مىفرمايد:
براى آنچه از دست رفته است اندوه به دلت راه مده، كه تو را از آنچه مىآيد باز مىدارد.
گاهى انسان در اثر حوادث روزگار، دچار بىتابى و حالگيرى مىشود و شيطان هم از اين موقعيّت كمال استفاده را برده و درهاى نااميدى و شك و شبهه را باز مىكند و اندك اندك او را نسبت به پروردگار، ناسازگار و بدبين مىسازد و او ناسپاس مىشود. در چنين حالى پناه بردن به ذات مقدّس الهى و دورى از شيطان، بسيار مؤثّر است.
پيامبر گرامى اسلام (صلى الله عليه و آله) مىفرمايد:
هر كه زياد استغفار كند خداوند گره غمهاى او را بگشايد و از هر تنگنايى بيرونش برد و از جايى كه گمان نمىبرد روزيش رساند.
و نيز خطاب به امام على بن ابى طالب (عليه السلام) فرمود:
اى على! ذكر
همچنين نظافت لباس و شستن سر و صورت و خوردن انگور (سياه)، هم سبب از بين رفتن اندوه و نگرانى مىشود.
در حقيقت دان كه دل شد جام جم
مىنمايد اندرو هر بيش و كم
دل بود مرآت وجه ذوالجلال
در دل صافى نمايد حق جمال
حق نگنجد در زمين و آسمان
در دل مؤمن بگنجد اين بدان
ملك دل را كس نديده غايتى
در احاطه حق دل آمد آيتى
مظهر شأن الهى دل بود
مظهر شأنش كماهى دل بود
______________________________
(1)- بحار الأنوار: 70/ 81، باب 122، ذيل حديث 43؛ كنز الفوائد: 1/ 344.
(3)- بحار الأنوار: 75/ 240، باب 23، ذيل حديث 108؛ تحف العقول: 358.
(5)- بحار الأنوار: 70/ 89، باب 122، حديث 58؛ الكافى: 2/ 315، حديث 5؛ تفسير القمى: 1/ 381.
(7)- صحيفه عشق، محمد رضا نيكوكلام: 428، به نقل از خير الكلام فى وقايع الايّام.
(8)- كامل الزيارات: 107، حديث 1 و 2؛ بحار الأنوار: 46/ 109، باب 6، حديث 3.
(9)- بحار الأنوار: 46/ 108، باب 6، حديث 1؛ المناقب، ابن شهر آشوب: 4/ 165.
(10)- الكافى: 2/ 99، حديث 30؛ بحار الأنوار: 68/ 38، باب 61، حديث 25.
(11)- بحار الأنوار: 69/ 70، باب 97، حديث 1؛ مصباح الشريعة: 187.
(12)- بحار الأنوار: 70/ 157، باب 125، ذيل حديث 3؛ الدعوات، راوندى: 56، حديث 142.
(13)- بحار الأنوار: 69/ 73، باب 97، حديث 3؛ التمحيص: 44، حديث 55.
(14)- بحار الأنوار: 100/ 141، باب 2، حديث 4؛ علل الشرايع: 2/ 527، حديث 1.
(16)- بحار الأنوار: 5/ 242، باب 10، حديث 29؛ علل الشرايع: 1/ 94، حديث 2.
(20)- بحار الأنوار: 74/ 213، باب 8، حديث 1؛ تحف العقول: 84.
(21)- بحار الأنوار: 75/ 135، باب 21، حديث 3؛ تحف العقول: 278.
(22)- بحار الأنوار: 74/ 27، باب 2، حديث 6؛ إرشاد القلوب، ديلمى: 203.
(23)- بحار الأنوار: 75/ 190، باب 23، حديث 1؛ الخصال: 2/ 450، حديث 55.
(24)- بحار الأنوار: 13/ 295، باب 10، حديث 11؛ عيون أخبار الرضا (عليه السلام): 2/ 44، حديث 158.
(25)- الكافى: 2/ 57، حديث 2؛ بحار الأنوار: 67/ 143، باب 52، حديث 7.
(26)- بحار الأنوار: 68/ 152، باب 63، حديث 57؛ التمحيص: 59، حديث 122.
(28)- غرر الحكم: 321، حديث 7460.
(29)- بحار الأنوار: 90/ 281، باب 15، حديث 23؛ جامع الأخبار: 57.
(30)- بحار الأنوار: 74/ 60، باب 3، حديث 3؛ مكارم الأخلاق: 443.