فارسی
پنجشنبه 01 آذر 1403 - الخميس 18 جمادى الاول 1446
قرآن کریم مفاتیح الجنان نهج البلاغه صحیفه سجادیه



فراز 1 از دعای 6 ( خلقت شب و روز )

الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِي خَلَقَ اللَّيْلَ وَ النَّهَارَ بِقُوَّتِهِ
ستايش درگه آنى كه يكتاست و گرداننديى بر روز و شبهاست كه او اين روشنى و ظلمت و تار ز دست قدرت او شد پديدار شب و روزى وجود آورده با هم كه اين دو آيت عظما در عالم كه در دنبال هم در عين دقت ز لطفش صنعتى ابراز خلقت‌

خلقت شب و روز

پديده شب و روز و منافعى كه هر كدام براى حيات موجودات دارد، در حقيقت محصول و معلولى از وضع زمين و خورشيد و رابطه ميان آن دو موجود كيهانى است.


شب و روز در قرآن‌

در اين قسمت لازم است به برخى از آيات قرآن مجيد در رابطه با شب و روز و اين كه اين دو پديده از آيات حضرت حق است اشاره شود:

﴿إنَّ فى خَلْقِ السَّماواتِ وَ الاْرْضِ وَاخْتِلافِ اللَّيْلِ وَالنَّهارِ وَالْفُلْكِ الَّتى تَجْرى فِى الْبَحْرِ بِما يَنْفَعُ النّاسَ وَ ما أنْزَلَ اللَّهُ مِنَ السَّماءِ مِنْ ماءٍ فَأحْيا بِهِ الأْرْضَ بَعْدَ مَوْتِها وَ بَثَّ فيها مِنْ كُلِّ دابَّةٍ وَ تَصْريفِ الرِّياحِ وَ السَّحابِ الْمُسَخَّرِ بَيْنَ السَّماءِ وَ الأْرْضِ لآَياتٍ لِقَوْمٍ يَعْقِلُونَ﴾«1»

بى‌ترديد در آفرينش آسمان‌ها و زمين و رفت و آمد شب و روز و كشتى‌هايى كه در درياها [با جابجا كردن مسافر و كالا] به سود مردم روانند و بارانى كه خدا از آسمان نازل كرده و به وسيله آن زمين را پس از مردگى‌اش زنده ساخته و در آن از هر نوع جنبنده‌اى پراكنده كرده و گرداندن بادها و ابرِ مسخّر ميان آسمان و زمين، نشانه‌هايى است [از توحيد، ربوبيّت و قدرت خدا] براى گروهى كه مى‌انديشند.

راستى، آيا پديده شب و روز كه نتيجه گردش زمين در هر بيست و چهار ساعت به دور خود و خورشيد بر سطح زمين است، به وقتى كه قسمتى از آن در حين گردش رو به روى اين كره آتشين است، نشانه وجودى حكيم و قوى و قادر و عليم نيست؟!

آيا عقل در اين معركه جز به حضرت ربّ العزّه و وجود مقدّسى كه آفريننده اين پديده‌هاست توجه مى‌كند؟

اگر عقل به هنگام تماشاى اين واقعيت‌ها كه سراسر باعث بهت و حيرت و تعجب و اعجاب است به غير حق رو مى‌كند، بگوييد آن غير، كيست؟

من آن نِيَم كه دل از مهر دوست بردارم‌

اگر ز كينه دشمن به جان رسد كارم‌

نه روى رفتنم از خاك آستانه دوست‌

نه احتمال نشستن، نه پاى رفتارم‌

كجا روم، كه دلم پايبند مهر كسى است‌

سفر كنيد رفيقان كه من گرفتارم‌

اگر هزار تعنّت كنى و طعنه زنى‌

من اين طريق محبّت ز دست نگذارم‌

(سعدى شيرازى)

﴿إنَّ فى خَلْقِ السَّماواتِ وَ الأْرْضِ وَ اخْتِلافِ اللَّيْلِ وَ النَّهارِ لآَياتٍ لُاولِى الأْلْبابِ﴾«2»

يقيناً در آفرينش آسمان‌ها و زمين، و آمد و رفت شب و روز، نشانه‌هايى [بر توحيد، ربوبيّت و قدرت خدا] براى خردمندان است.

خردمندان و اهل انصاف و وجدان و آنان كه از فطرت مستقيم و حال انسانى برخوردارند، چون به خلقت آسمان‌ها و زمين و پديده شب و روز دقّت كنند، صاحب آفرينش را مى‌يابند و چنانكه آيه بعد مى‌فرمايد، در همه حال پيشانى تواضع در برابر عظمت آفريننده هستى به خاك سايند و فرياد بر آورند كه: آنچه را حضرت حق در صحنه شگفت‌انگيز آفرينش قرار داده عين واقعيت و بر اساس حقّ و حقيقت است:

﴿الَّذينَ يَذْكُرُونَ اللَّهَ قِياماً وَ قُعُوداً وَ عَلى جُنُوبِهِمْ وَ يَتَفَكَّرُونَ فى خَلْقِ السَّماواتِ وَ الأْرْضِ رَبَّنا ما خَلَقْتَ هذا باطِلًا سُبْحانَكَ فَقِنا عَذابَ النّارِ﴾«3»

آنان كه همواره خدا را ايستاده و نشسته و به پهلو آرميده ياد مى‌كنند، و پيوسته در آفرينش آسمان‌ها و زمين مى‌انديشند، [و از عمق قلب همراه با زبان مى‌گويند:] پروردگارا! اين [جهان با عظمت‌] را بيهوده نيافريدى، تو از هر عيب و نقصى منزّه و پاكى؛ پس ما را از عذاب آتش نگاهدار.

﴿إنَّ فِى اخْتِلافِ اللَّيْلِ وَ النَّهارِ وَ ما خَلَقَ اللَّهُ فِى السَّماواتِ وَ الأْرْضِ لآَياتٍ لِقَوْمٍ يَتَّقُونَ﴾«4»

به يقين در رفت و آمد شب و روز و آنچه را خدا در آسمان‌ها و زمين پديد آورد، براى گروهى كه همواره تقوا پيشه‌اند، نشانه‌هايى [بر توحيد، ربوبيّت و قدرت خدا] ست.

آرى، هر آن كه انديشه و عقلش را از وساوس مكتب‌هاى الحادى و يورش‌هاى‌ مدارس شيطانى و بندبازى‌هاى مادّيگران حفظ كند و به دور از تمام شوائب به آيات كتاب خلقت بنگرد، حضرت محبوب را يافته و به آغوش رحمتش درخواهد افتاد و تمام وجود خويش را تسليم او نموده، همچون ستاره‌اى كه در مدارش مى‌گردد بر حول محور عبادت و اطاعت خواهد گشت.

﴿وَ هُوَ الَّذى يُحْيى وَ يُميتُ وَ لَهُ اخْتِلافُ اللَّيْلِ وَ النَّهارِ أفَلا تَعْقِلُونَ﴾«5»

و اوست كه حيات مى‌دهد و مى‌ميراند و رفت و آمد شب و روز در سيطره خواست اوست، آيا نمى‌انديشيد؟

﴿وَ آيَةٌ لَهُمُ اللَّيْلُ نَسْلَخُ مِنْهُ النَّهارَ فَإذا هُمْ مُظْلِمُونَ﴾«6»

و نشانه‌اى [از نشانه‌هاى قدرت و حكمت ما] براى آنها شب است كه [پوشش‌] روز را از آن برمى‌كنيم، پس ناگاه آنان به تاريكى درآيند.

﴿وَ الشَّمْسِ وَ ضُحاها* وَالْقَمَرِ إذا تَلاها* وَ النَّهارِ إذا جَلَّاها* وَ اللَّيْلِ إذا يَغْشاها﴾«7»

سوگند به خورشيد و گسترش روشنى‌اش* و به ماه هنگامى كه از پى آن برآيد* و به روزچون خورشيد را به خوبى آشكار كند* و به شب هنگامى كه خورشيد را فرو پوشد.

«اين آيات شواهدى از نظام مشهود روز و شب و تحوّل مناظر آن است كه محور اصلى اين اوضاع، جرم نورانى خورشيد مى‌باشد.

گويا از اين جهت جرم نور افشان خورشيد و تابندگى آن در يك آيه آمده كه اگر تابش آن در ميان نباشد روشنى در ميان نيست و همه اجسام ديگر آن چنان در تاريكى مى‌ماند كه چيزى ديده نمى‌شود؛ زيرا روشنى هوا و رؤيت هر چيز اثر تابش‌ بر آنهاست. از اين جهت در فضاى دور كه جسمِ بازتابنده‌اى نيست همه چيز جز اجرام نورانى، تاريك است.

نورانيّت جرم ماه نيز هنگام در پى آمدن و مقابل شدن با خورشيد صورت ديگرى از بازتاب نور آفتاب است. تجلّى نهار، صورت كامل تابندگى آن بر زمين مى‌باشد؛ همين كه قسمتى از زمين از سمت تابش خورشيد روى گرداند روى خورشيد پوشيده و سايه تاريك شب گسترده مى‌شود«8»

﴿وَ اللَّيْلِ اذا يَغْشاها﴾«9»

و به شب هنگامى كه خورشيد را فرو پوشد.

قرآن مجيد درباره شب و روز مى‌فرمايد:

﴿وَ جَعَلْنَا اللَّيْلَ لِباساً* وَ جَعَلنَا النَّهارَ مَعاشاً﴾«10»

و شب را پوششى* و روز را وسيله معاش مقرّر كرديم.

«پرده شب، بدن و اعصاب را از شعاع نور مى‌پوشاند و انسان و حيوان را در پناه تاريكى خود آسوده و مطمئن از چشم رقيب و دشمن مى‌دارد. از اينرو انقطاع و آرامش كامل: «سُبات» بر محيط و جنبدگان حاكم مى‌گردد، چنانكه جنبش و آرامش جنبندگان پيرو گسترش و برگشت نور و سايه است، همين كه هنگام عصر تابش نور لغزيده شد و سايه يكسره برگشت، همه جنبندگان اعم از انسان و حيوان از ميدان زندگى با سستى و خستگى به سوى خانه و لانه و آشيانه خود برمى‌گردند و لباس تاريكى شب هر چه بيشتر فراگيرد، آرامش و خواب‌ها عميق‌تر مى‌گردد.

در مقابل، هرچه گسترش نور آفتاب و تابش شعاع آن بيشتر مى‌گردد جنبندگان را بيشتر به ميدان زندگى مى‌كشاند. بالا آمدن آفتاب از سويى و محرك‌هاى احتياج از سوى ديگر، جنبندگان را برمى‌انگيزد و ميدان كوشش گرم مى‌شود و قدرت‌هاى بدنى و فكرى كه در نتيجه خواب و آسايش شب ذخيره و آماده شده به كار مى‌افتد.

اين خواب و بيدارى و تاريكى و روشنى و شب و روز، پى در پى منشأ و عامل مهم پرورش و تكامل است«11»

﴿وَاللَّيْلِ إِذَا يَغْشَىٰ * وَالنَّهَارِ إِذَا تَجَلَّىٰ‌‌﴾«12»

سوگند به شب هنگامى كه فرو پوشد* و به روز هنگامى كه آشكار شود.

فعل‌هاى مضارع‌ «يَغْشى‌، تَجَلّى‌»«13» به حسب ماده لغوى و هيأت فعلى حدوث تدريجى و تصريح نشدن به مفعول آنها، اطلاق و تعميم را مى‌رساند.

شب همى پوشاند آنچه را كه روز آشكارش مى‌نمايد و روز آشكار مى‌نمايد آنچه را شب مى‌پوشاند.

سايه شب دامن مى‌گسترد و جنب و جوش زندگان و طبيعت آهسته آهسته آرام مى‌گيرد وبيشتر جنبندگان در جهت عكس دامنه تاريكى به سوى خانه و لانه و آشيانه خود روى مى‌آورند و پوشيده مى‌شوند.

در ميان اين پوشش‌ها چراغ‌هاى حواسّ و ادراكات، يكى پس از ديگرى خاموش مى‌شود تا آخرين حركت خيال و شعور از كار مى‌افتد و پوشيده مى‌گردد. شب اين گونه سراسر ظاهر و باطن عالم را مى‌پوشاند.

سپس ديرى نمى‌پايد كه اشعه نور از آفاق دور مى‌تابد و عناصر و قواى حيات را اندك اندك بيدار مى‌نمايد و برمى‌انگيزد و دامن‌هاى پرده شب را برمى‌چيند تا آن كه همه افسردگان و خفتگان را گرم و بيدار و فعّال مى‌گرداند.

در ميان اين تناوبِ متضادّ شب و روز و تبادل نور و ظلمت و حركت و سكون و گرمى و سردى و پوشيده شدن و نمايان شدن آفاق دور و نزديك، از درون عناصر و فعل و انفعال‌هاى مرموز آن، حيات نمودار مى‌شود و صورت‌هايى رخ مى‌نمايد كه جز پروردگار بر آنها احاطه ندارد.«14»

اى خدا از خود دو چشمم كور كن‌

از جمالت ديده‌ام پر نور كن‌

دارم از خود صد شكايت اى خدا

با كه گويم جز تو عيب خويش را

اى خدا دارم دلى از دست خويش‌

شرحه شرحه پاره پاره ريش ريش‌

اى خدا آمد به ما از راستان‌

اين حديث و نيست الّا راست آن‌

كاين چنين گفت آن امام هفتمين‌

كش روان بادا به صد رحمت قرين‌

كاى تو اندر اين سراى تنگناى‌

صد هزارانت بلا اندر قفاى‌

چونكه افتى از بلايى در مضيق‌

كش نبينى مر خلاصى اى رفيق‌

رو كريمى از كريمان را بجوى‌

حال خود را سر بسر با او بگوى‌


حركت زمين و خورشيد

قوّت و قدرت كه در جملات اوّل دعا به كار رفته و پديده شب و روز را به آن نسبت داده، اشاره به خورشيد و زمين است كه نورافشانى كره با عظمت خورشيد كه نزديك به يك ميليون و سيصدهزار برابر زمين حجم دارد و گردش زمين در هر بيست و چهار ساعت به دور خودش كه راستى دقيق‌تر از كارخانه ساعت است علت به وجود آمدن شب و روز است. و اين دو پديده هم معلول اعمال قوت و قدرت حق نسبت به خلقت خورشيد و زمين و حركت دقيق زمين به دور محور خود است.

زمين با حركات شناورى كه در هر ثانيه سى‌كيلومتر است و حركت وضعى كه در 24 ساعت يك بار به دور خود مى‌گردد، منشأ تدبير فصول و شب و روز و اختلاف آنها مى‌شود.

از آثار منظم و دقيق و حكيمانه اين حركات، پرورش حيات و تكامل آنها مى‌باشد. از وضع حركات زمين مى‌توان پى برد كه همه حركات و شناورى ثوابت و سيّارات كه حساب دقيق آن خارج از درك ما مى‌باشد با نظم دقيق و تدبير حكيمانه جريان دارد.


انرژى خورشيد

مجموع انرژى كه به صورت تشعشع نور و حرارت از كل سطح خورشيد در هر سال منتشر مى‌شود 1024* 2/ 1 وات مى‌باشد. در سطح خورشيد حرارتى حدود 6000 درجه سانتيگراد وجود دارد. در چنين حرارتى همه عناصر به صورت گاز مى‌باشد و از اين گذشته، تركيبات شيميايى از هم گسسته و مخلوطى مكانيكى از عناصر بخار شده در حال فروزندگى است.

در خورشيد هم كربن وجود دارد و هم اكسيژن، بنابراين اولين چيزى كه به خاطر مى‌رسد اين است كه سوختن كربن اين انرژى عظيم را توليد مى‌كند، ولى حتى در درجه حرارت سطحى خورشيد (6000) هم هيچ گونه تركيب شيميايى صورت نمى‌گيرد، چه رسد به درون آن كه درجه حرارت به بيست ميليون درجه مى‌رسد.

وانگهى انرژى حاصل از سوختن يك گرم زغال، نيم ميليون مرتبه از انرژى كه يك گرم از جرم خورشيد در طى عمر خود تشعشع كرده است كمتر مى‌باشد، بنابراين سرچشمه انرژى تشعشعى خورشيد جاى ديگر بايد باشد.

علم فيزيك قرن گذشته توانايى آن را نداشت اين سرچشمه را براى ما تعيين كند ولى پس از كشف نمودِ انحلال و تجزيه تشعشعى ماده در اوايل قرن بيستم و امكان‌ تحويل عناصر به يكديگر و تبدّلات هسته‌اى زير اتمى، روشنى خاصى بر اين مشكل افكنده شد و اين نكته به دست آمد كه در ژرفناى ماده و در داخل هسته بى‌نهايت كوچك اتم‌ها مقادير عظيمى از انرژى نهفته است كه آن را انرژى زير اتمى مى‌نامند.

اگر نور و حرارت خورشيد نتيجه سوختن ماده آن مى‌بود در عرض چند قرن تمام جرم عظيم آن مى‌سوخت و نابود مى‌شد، ولى خورشيدى كه انرژى خود را از سرچشمه زير اتمى مى‌گيرد ميليون‌ها سال پرتوافشانى كرده و خواهد كرد.

اين سرچشمه عظيم و لايتناهى درونى خورشيد، طبق آخرين نظريات علمى فيزيك كه با مشاهدات نجومى اثبات شده عبارت است از:

يك رشته فعل و انفعالات هسته‌اى كه به صورت حلقوى زنجيرى صورت مى‌گيرد و در طىّ اين حلقه مقادير عظيمى از انرژى آزاد مى‌شود.

در طى اين فعل و انفعال حلقوى، هسته‌هاى كربن و ازت دخالت مستقيم و نقش كاتاليزر دارند و سرانجام پس از طىّ يك دوره، هسته كربن يا ازت به همان حالت اولى خود برمى‌گردد و پروتون‌هاى آزاد ئيدروژن تبديل به هسته هليوم مى‌گردد.

انرژيى كه در جريان اين فعل و انفعال در تحت درجه حرارت 20 ميليون درجه آزاد مى‌شود درست مطابق با همان مقدار انرژى است كه در نتيجه تشعشع از خورشيد صادر مى‌شود:

«الْحَمْدُللَّهِ الَّذى خَلَقَ اللَّيْلَ وَ النَّهارَ بِقُوَّتِهِ، وَ مَيَّزَ بَيْنَهُما بِقُدْرَتِهِ»

______________________________

(1)- بقره (2): 164.

(2)- آل عمران (3): 190.

(3)- آل عمران (3): 191.

(4)- يونس (10): 6.

(5)- مؤمنون (23): 80.

(6)- يس (36): 37.

(7)- شمس (91): 1-/ 4.

(8)- پرتوى از قرآن: 108، قسمت اول از جزء 30.

(9)- شمس (91): 4.

(10)- نبأ (78): 10- 11.

(11)- پرتوى از قرآن: 14، قسمت اول از جزء 30.

(12)- ليل (92): 1- 2.

(13)- در اصل تَتَجَلّى بوده كه طبق قاعده ادبيات عرب، يك تاء حذف شده است.

(14)- پرتوى از قرآن: 123، قسمت اول از جزء 30.


انتخاب شرح:
- حسین انصاریان - محمد رضا آشتیاني - محمد جعفر امامی - حسن ممدوحی کرمانشاهی - سید احمد فهری - محمد بن سلیمان تنکابنی - محمد علي مدرسی چهاردهی - ابراهیم سبزواری - بدیع الزمان قهپائی - سید عليخان حسينی حسنی مدنی شيرازی - سید علیخان حسينی حسنی مدنی شيرازی - سید محمد باقر حسينی (داماد) - سید محمد باقر موسوی حسينی شيرازی - سید محمد حسین فضل الله - سید محمد شيرازی - سید نعمة الله جزائری - عباس علی موسوی - محمد جواد مغنیه - محمد دارابی - نبیل شعبان
پر بازدید ترین مطالب سال
پر بازدید ترین مطالب ماه
پر بازدید ترین مطالب روز



گزارش خطا  

^