در اين قسمت از دعا به شش حقيقت؛ حمد، شكر، أجر، ذُخر، فضل، احسان، اشاره شده است.
سراسر ساعات روز ما اگر هماهنگ با خواستههاى حضرت حقّ و سنّت رسول (صلى الله عليه و آله) و دستورهاى ائمّه معصومين (عليهم السلام) سپرى شود، به اين معنى كه درباره مردم جز حسن نيّت و خيرخواهى در قلب خويش نيّتى نداشته باشيم و اعضا و جوارح ما جز عمل صالح عملى از خود بروز ندهند و زبان ما جز خير و حق و عدل و حقيقت كلامى نداشته باشد، خداوند مهربان را قلباً و عملًا و قولًا سپاس و ستايش نموده و در واقع به آياتى كه در قرآن مجيد ما را امر به سپاس و ستايش مىفرمايد عمل كردهايم.
پس [براى دفع دلتنگى] پروردگارت را همراه با سپاس و ستايش تسبيح گوى و از سجده كنان باش.
و بگو: همه ستايشها ويژه خداست كه نه فرزندى گرفته و نه در فرمانروايى شريكى دارد و نه او را به سبب ناتوانى و ذلّت يار و ياورى است. و او را بسيار بزرگ شمار.
پس در برابر آنچه [مشركان] مىگويند، شكيبا باش، و پيش از طلوع خورشيد و پيش از غروب آن پروردگارت را همراه با سپاس و ستايش تسبيح گوى، و [نيز] در بخشى از ساعات شب و اطراف روز تسبيح گوى تا [به سنتها و تدبيرهاى او] خشنود شوى.
بگو: همه ستايشها ويژه خداست، و درود بر آن بندگانش كه آنان را برگزيده است.
شكر حقيقتى بس عظيم و واقعيتى بس بزرگ است كه قرآن مجيد و روايات، ادايش را در برابر هر نعمتى از نعمتهاى حق واجب مىدانند.
اگر تمام مردم جهان قيام به شكر كنند، يعنى هر نعمتى كه به آنان عنايت شده در همان مسيرى خرج كنند كه صاحب نعمت معيّن فرموده، بساط ظلم و فساد و خيانت و جنايت از سطح زمين برچيده مىشود، چرا كه شكر به فرموده اهل اللّه، صرف نعمت در جايى است كه خدا فرموده و حقيقت شكر اجتناب از محارم الهى است.
قرآن كريم در آيات متعدّدى، انسان را امر به شكر مىكند و آن را بر عهده انسان از واجبات الهيّه مىداند:
پس مرا ياد كنيد تا شما را ياد كنم و مرا سپاس گزاريد و كفران نعمت نكنيد.
اى اهل ايمان! از انواع ميوهها و خوردنىهاى پاكيزهاى كه روزى شما كردهايم، بخوريد و خدا را سپاس گزاريد، اگر فقط او را مىپرستيد.
پس رزق را نزد خدا بجوييد و او را بندگى كنيد و او را شكر كنيد كه [فقط] به سوى او بازگردانده مىشويد.
قرآن در آياتى تذكر مىدهد كه بازگشت منافع شكر به خود شماست و اين شماييد كه در صورت شكرگزارى به خير و آخرت مىرسيد.
و هر كس كه سپاس گزارى كند، به سود خود سپاس گزارى مىكند و هر كس ناسپاسى ورزد، [زيانى به خدا نمىرساند]؛ زيرا پروردگارم بىنياز و كريم است.
و به راستى ما به لقمان حكمت عطا كرديم كه نسبت به خدا سپاسگزار و شاكر باش و هركه سپاس گزارد تنها به سود خود سپاس مىگزارد، و هركه ناسپاسى كند [به خدا زيان نمىزند؛ زيرا] خدا بىنياز و ستوده است.
بنابراين از خدا پروا كنيد، باشد كه سپاس گزارى نماييد.
و خدا شما را از شكم مادرانتان بيرون آورد در حالى كه چيزى نمىدانستيد، و براى شما گوش و چشم و قلب قرار داد تا سپاس گزارى كنيد.
امام صادق (عليه السلام) فرمود:
شكر نعمتهاى الهى دورى از تمام گناهان است و تمام شكر به اين است كه انسان با تمام وجود بگويد، «الحمد للَّهربّ العالمين
رسول خدا (صلى الله عليه و آله) فرمود:
براى خورنده شكرگزار اجرى همچون اجر روزه دارى است كه رنج روزهدارى را به حساب خدا گزارد و اجر آن را از خدا خواهد. و براى سالم شاكر اجر همانند مبتلاى صابر است و براى آن در برابر نعمتهاى عنايت شده به او شاكر است، اجرى همانند اجر محروم قانع است.
رسول خدا (صلى الله عليه و آله) فرمود:
روز قيامت فرياد كنندهاى فرياد برمىدارد: حمّادون بپا خيزيد؛ عدّهاى برمىخيزند، پس براى آنان پرچمى قرار داده مىشود، سپس وارد بهشت مىشوند. عرضه داشتند، حمّادون كيانند؟ فرمود: آنان كه در هر حالى خدا را شكر كردند. و در حديث ديگرى آمده: آنان كه در راحت و سختى خدا را شكر كردند.
بيا اى رفته همچون ناسپاسان
به راه باطل حق ناشناسان
بگو آخر كه كافر نعمتى چيست
حرامت باد، اين بى حرمتى چيست
نمىشايد حق نعمت نهفتن
شكايت چيست؟ بايد شكر گفتن
گرت از شكر باشد صد حكايت
ز ترك شكر خود مىكن شكايت
ز بهر شكر اگر فرزند آدم
به قدر هر يك از ذرّات عالم
زبانى بر كند همچون زبانه
زبان شكر او باشد زمانه
در آن كوشش كند چندانكه خواهى
نگويد ذرّهاى شكر الهى
تو را چون هم زبان دادند و هم گوش
سخن بشنو مباش از شكر خاموش
به شكر دست و پا مىگو ثنايى
به راه شكر مىزن دست و پايى
چو دارى چشم، چشم خود به راه دار
دلت دادند، دلها را نگهدار
به شكر ظاهر و باطن بپرداز
به ظاهر باطن خود را يكى ساز
چو كامت تلخ شد در شكر زن گام
كز آنت چون شكر شيرين شود كام
كسى كو شكر گويد روز سختى
رسد آخر به روز نيك بختى
وگر شاكر نباشد روز راحت
از آن راحت بسى بيند جراحت
قرآن نزديك به صد آيه به مسأله اجر پاكان و مزد نيكوكاران اشاره نموده كه برخى از آن آيات را ملاحظه مىكنيد:
پاداش آنان آمرزشى است از سوى پروردگارشان، و بهشتهايى كه از زيرِ [درختانِ] آن نهرها جارى است، در آن جاودانهاند؛ و پاداش عمل كنندگان، نيكوست.
[شهيدان] به نعمت و فضلى از سوى خدا و اين كه خدا پاداش مؤمنان را تباه نمىكند، شادمان و مسرورند.
براى نيكوكاران و تقواپيشگان از كسانى كه خدا و رسول را پس از آن كه زخم و جراحت به آنان رسيده بود [براى جنگى ديگر بعد از جنگ احد] اجابت كردند، پاداشى بزرگ است.
خدا به كسانى كه ايمان آوردهاند و كارهاى شايسته انجام دادهاند، وعده داده است كه براى آنان آمرزش و پاداشى بزرگ است.
و آنان كه به كتاب [آسمانى] چنگ مىزنند [و عملًا به آياتش پاى بندند] و نماز را بر پا داشتهاند [داراى پاداشند] يقيناً ما پاداش اصلاح گران را ضايع نمىكنيم.
مگر كسانى كه [در خوشىها و آسيبها] شكيبايى ورزيدند و كارهاى شايسته انجام دادند، اينانند كه براى آنان آمرزش و پاداشى بزرگ است.
مسلماً كسانى كه ايمان آوردند و كارهاى شايسته انجام دادند [پاداششان داده خواهد شد]؛ زيرا ما پاداش كسانى را كه كار نيكو كردهاند، تباه نمىكنيم.
اگر كسى با ساعات و دقايق و لحظات روز برخورد سالم و صحيح داشته باشد، آن برخورد، با عنايت و لطف حضرت محبوب برايش ذخيره مىشود و او پس از انتقال از دنيا به آخرت به ذخيرهاش مىرسد و تا بىنهايت از آن ذخيره استفاده مىنمايد.
اى اهل ايمان! از خدا پروا كنيد؛ و هر كسى بايد با تأمّل بنگرد كه براى فرداى خود چه چيزى پيش فرستاده است، و از خدا پروا كنيد؛ يقيناً خدا به آنچه انجام مىدهيد، آگاه است.
و نماز را برپا داريد، و زكات بپردازيد، و آنچه از كار نيك براى خود پيش فرستيد آن را نزد خدا خواهيد يافت. مسلّماً خدا به آنچه انجام مىدهيد، بيناست.
و نماز را برپا داريد و زكات بپردازيد و وام نيكو به خدا بدهيد؛ و آنچه را از عمل خير براى خود پيش مىفرستيد، آن را نزد خدا به بهترين صورت و بزرگترين پاداش خواهيد يافت؛ و از خدا آمرزش بخواهيد كه خدا بسيار آمرزنده و مهربان است.
چون ساعات روز را در مسير الهى بگذارى و به طاعت و عبادت خرج كنى، مستحقّ فضل حضرت حق شوى كه چون فضل الهى تو را دريابد سعادت دنيا و آخرتت تأمين شود و اگر محروم از فضل او شوى به خسارت ابدى دچار گردى.
آن گاه بعد از [پيمان گرفتن، از وفاكردن به آن] سرپيچى كرديد، و اگر فضل و رحمت خدا بر شما نبود، قطعاً از زيانكاران بوديد.
در حالى كه خدا هركه را بخواهد به رحمت خود اختصاص مىدهد؛ و خدا داراى فضل بزرگى است.
و از شما درگذشت؛ و خدا بر مؤمنان داراى فضل است.
پس با نعمت و بخششى از سوى خدا [از ميدان جنگ] بازگشتند، در حالى كه هيچ گزند و آسيبى به آنان نرسيده بود، و از خشنودى خدا پيروى كردند؛ و خدا داراى فضلى بزرگ است.
و كسانى كه از خدا و پيامبر اطاعت كنند، در زمره كسانى از پيامبران و صدّيقان و شهيدان و شايستگان خواهند بود كه خدا به آنان نعمت [ايمان، اخلاق و عمل صالح] داده؛ و اينان نيكو رفيقانى هستند.* اين [رفاقت با آنان] بخشش و فضلى از سوى خداست، و [در استحقاق اين كرامت و فضل] كافى است كه خدا [به نيّات و اعمال مطيعان] داناست.
و اگر فضل و رحمت خدا بر شما نبود، يقيناً همه شما جز اندكى، از شيطان پيروى مىكرديد.
اى اهل ايمان! اگر [در همه امورتان] از خدا پروا كنيد، براى شما [بينايى و بصيرتى ويژه] براى تشخيص حق از باطل قرار مىدهد، و گناهانتان را محو مىكند، و شما را مىآمرزد؛ و خدا داراى فضل بزرگ است.
اى مردم! يقيناً از سوى پروردگارتان براى شما پند وموعظهاى آمده، و شفاست براى آنچه [ازبيمارىهاى اعتقادى و اخلاقى] در سينههاست، و سراسر هدايت و رحمتى است براى مؤمنان.* بگو: [اين موعظه، دارو، هدايت و رحمت] به فضل و رحمت خداست، پس بايد مؤمنان به آن شاد شوند كه آن از همه ثروتى كه جمع مىكنند، بهتر است.
آرى، براى انسان سرمايه و مايهاى بالاتر و بهتر و سودمندتر از فضل الهى نيست، فضلى كه تجلّيش در دنيا قرآن و نبوّت و امامت و توفيق عبادت و اطاعت و در آخرت بهشت و رضوان الهى است.
بايد از دنيا به اندازهاى كه زندگى بگذرد برداشت كرد و بقيه را تبديل به توشه آخرت نمود. و اين جز با معرفت به قرآن و توسل به پيامبر و امام معصوم ميسّر نيست.
ما در خلوت به روى خلق ببستيم
از همه بازآمديم و با تو نشستيم
هر چه نه پيوند يار بود بريديم
وآنچه نه پيمان دوست بود شكستيم
مردم هوشيار زين معامله دورند
شايد اگر عيب ما كنند، كه مستيم
مالك خود را هميشه غصّه گدازد
مِلك پرى پيكرى شديم و برستيم
شاكر نعمت به هر طريق كه بوديم
داعى دولت به هر مقام كه هستيم
درهمه چشمى عزيز و نزد تو خواريم
در همه عالم بلند و پيش تو پستيم
اى بت صاحبدلان مشاهده بنماى
تا تو ببينيم و خويشتن نپرستيم
ديده نگه داشتيم تا نرود دل
با همه عيّارى از كمند نجستيم
تا تو اجازت دهى كه در قدمم ريز
جان گرامى نهاده بر كف دستيم
دوستى آن است سعديا كه بماند
عهد وفا هم بر اين قرار كه بستيم
در آنچه خدا به تو عطا كرده است سراى آخرت را بجوى، و سهم خود را از دنيا فراموش مكن، و نيكى كن همان گونه كه خدا به تو نيكى كرده است، و در زمين خواهان فساد مباش، بىترديد خدا مفسدان را دوست ندارد.
به راستى خدا به عدالت و احسان و بخشش به خويشاوندان فرمان مىدهد، و از فحشا و منكر و ستمگرى نهى مىكند. شما را اندرز مىدهد تا متذكّر [اين حقيقت] شويد [كه فرمانهاى الهى، ضامن سعادت دنيا و آخرت شماست.]
آيا پاداش نيكى جز نيكى است؟* پس كداميك از نعمت هاى پروردگارتان را انكار مىكنيد؟
همان كسى كه آنچه را آفريد نيكو ساخت، و آفرينش انسان را از گِل آغاز كرد.
[و آن] پيامبرى [است] كه آيات روشن خدا را بر شما مىخواند، تا كسانى را كه ايمان آورده و كارهاى شايسته انجام دادهاند از تاريكىها به سوى نور بيرون آورد. و هر كس به خدا ايمان بياورد و كار شايسته انجام دهد، او را در بهشتهايى كه از زيرِ [درختانِ] آن نهرها جارى است، درآورد، در حالى كه در آنها جاودانهاند. همانا رزق و روزى را براى او نيكو قرار داده است.
[اين گونه عمل مىكنند] تا خدا آنان را بر [پايه] نيكوترين عملى كه انجام دادهاند پاداش دهد، و از فضلش براى آنان بيفزايد، خدا به هر كه بخواهد بىحساب روزى مىدهد.
بگو: اى بندگان مؤمنم! از پروردگارتان پروا كنيد. براى كسانى كه در اين دنيا اعمال شايسته انجام دادهاند، پاداش نيكى است و زمين خدا گسترده است [بر شماست از سرزمينى كه دچار مضيقه دينى هستيد به سرزمينى ديگر مهاجرت كنيد]. فقط شكيبايان پاداششان را كامل و بدون حساب دريافت خواهند كرد.
بر كسانى كه ايمان آوردهاند و كارهاى شايسته انجام دادهاند نسبت به آنچه [پيش از حكم تحريم، از مسكرات و منافع قمار و ساير مُحرّمات] خوردهاند، گناهى نيست، هرگاه بپرهيزند و ايمان [واقعى] آورند و [خالصانه] كارهاى شايسته انجام دهند؛ سپس پرهيزكارى را تداوم بخشند و ايمان خود را ادامه دهند، و بر پرهيزكارى پافشارى ورزند و كار نيك بجا آورند؛ و خدا نيكوكاران را دوست دارد.
و در راه خدا انفاق كنيد و [با ترك اين كار پسنديده، يا هزينه كردن مال در راه نامشروع] خود را به هلاكت نيندازيد، ونيكى كنيد كه يقيناً خدا نيكوكاران را دوست دارد.
پس خدا پاداش اين دنيا و پاداش نيك آخرت را به آنان عطا فرمود؛ و خدا نيكوكاران را دوست دارد.
______________________________
(12)- المحجة البيضاء: 7/ 149؛ الكافى: 2/ 95، حديث 10؛ بحار الأنوار: 68/ 40، باب 61، حديث 29.
(13)- بحار الأنوار: 68/ 22، باب 61، حديث 1؛ الكافى: 2/ 94، حديث 1.