قرار شب و روز به صورتى است كه زمين استعداد پرورش انواع حبّهها و دانهها و خوراكىها را براى انسان دارد.
اندازه شب و حدود روز، گرما و سرماى معيّن، نور و ظلمت كافى، آب و هوا و عوامل ديگر به طور مجموع زمينهاى براى رشد ما يحتاج انسان و پاسخگويى به نيازهاى مادّى آدمى است.
قرآن مجيد به طور مكرّر به مسأله مواد غذايى و تناسب آنها با بدن و عوامل مؤثّر رشد و پرورش و تداوم حيات اشاره فرموده و از انواع مواد غذايى به عنوان نعمت حق ياد كرده و از استفاده كنندگان اين سفره پرنعمت خواسته است كه شكر منعم را بجاى آورده و هر نعمتى را در همان جايى كه صاحب نعمت دستور داده خرج كنند:
و از آسمان، آبى به اندازه نازل كرديم و آن را در زمين جاى داديم؛ و بىترديد به از بين بردن آن كاملًا توانمنديم.* پس به وسيله آن براى شما باغهايى از درختان خرما و انگور پديد آورديم كه براى شما در آنها ميوههاى فراوانى است [كه از فروش آنها زندگى خود را اداره مىكنيد] و [نيز] از آنها مىخوريد.
خداست كه آسمانها و زمين را آفريد، و از آسمان آبى نازل كرد، و براى شما به وسيله آن از محصولات و ميوههاى گوناگون روزى بيرون آورد، و كِشتىها را مسخّر شما قرار داد تا به فرمان او در دريا روان شوند، و نيز نهرها را مسخّر شما كرد.
اوست كه از آسمان، آبى براى شما نازل كرد كه بخشى از آن نوشيدنى است و از بخشى از آن درخت و گياه مىرويد كه [دامهايتان] را در آن مىچرانيد.* براى شما به وسيله آن آب، زراعت و زيتون و خرما و انگور و از همه محصولات مىروياند؛ يقيناً در اين [واقعيتها شگفتانگيز طبيعى] نشانهاى است [بر توحيد، و ربوبيّت وقدرت خدا] براى گروهى كه مىانديشند.
بىترديد خدا شكافنده دانه و هسته است؛ زنده را از مرده بيرون مىآورد، و بيرون آورنده مرده از زنده است؛ اين است خدا، پس چگونه [از حق] منصرفتان مىكنند؟
پس انسان بايد به خوراكش با تأمل بنگرد* كه ما [از آسمان] آب فراوانى فرو ريختيم.* سپس زمين را [به صورتى سودمند] از هم شكافتيم.* پس در آن دانههاى فراوانى رويانديم،* و انگور و سبزيجات* و زيتون و درخت خرما* و بوستانهاى پر از درخت تناور و بزرگ* و ميوه و چراگاه.
« ﴿فَلْيَنْظُرِ﴾ اين انسان كفر پيشه و ناسپاس اكنون كه از آفرينش و تحوّلات خود ناآگاه است، يا از عالم نشر خود بىخبر است و آن را باور ندارد، يا براى آن كه اندكى تصور و باور كند كه چه قدرتى در آفريدن و به راه انداختن و آسان كردن راه او به كار رفته و چه سرمايهها و استعدادها به وى داده شده و او حق نعمت و امر خدا را در انجام تكليف و مسؤوليت خود انجام نداده، پس نظر و انديشه در غذاى خود نمايد، همين غذايى كه پيوسته به دست و كامش مىرسد و در برابر چشمش مىباشد، چه اندازه قدرت و قوا و عوامل طبيعت در فراهم ساختن و در دسترس قرار دادن آن به كار رفته و چگونه آماده و ساخته شده است.
در قرآن كريم، امر و دعوت به نظر و تفكّر در آيات آفرينش با تعبيرات مختلف براى برانگيختن فكر و تحكيم ايمان به مبدأ و معاد آمده است. بيشتر سورههاى كوتاه كه در آغاز وحى و در مكه نازل شده متضمّن اين گونه آيات است، تا اذهان و نفوسى كه به جاهليت و شرك آلوده و پست شده بود برانگيخته شود و پاك و روشن گردد و از راه تفكر در آيات زمين و آسمان از واژگونى پرستش بتها و هواهاى پست رها بشوند و به جهان و جهاندار و حكمت و فرمان او بپيوندند.
همين آيات بود كه در زمان كوتاهى اذهان را روشن نمود، سپس آن همه علما و محققان و عرفا در سرزمينهاى اسلامى پديد آورد. اين اوامر و دعوتهاى قرآن حكيم بر طبق فطرت و طبيعت حواس و ادراكات بشرى است كه بايد از طريق حس و شهود و تحقيق، با اسرار كاينات و قوانين طبيعت آشنا شود، آنگاه مىتواند همين محسوسات و مشهودات را پايه تفكّر و استدلال گرداند.
تا حكمت و قدرت و صفات پروردگار را در آيينه جهان بنگرد و مقصود نهايى را دريابد و با تعالى فكرى و اخلاقى و گشودن اسرار طبيعت مىتواند زندگى دنيايى و معاش خود را سامان دهد و هر چه بيشتر از نيروها و بهرههاى نهفته در موجودات بهره گيرد.
اين تحرّك فكرى را كه بر اساس تفكّر در عالم مشهود است نخست قرآن پديد آورد، سپس با برخورد به اساس فلسفههاى يونانى و انديشههاى حكما و انديشمندان شرقى مسيرش برگشت و نظر بيشتر علماى اسلامى يكسره از تفكّر در مشهودات بريد و به انديشه در ماوراى مشهود پرداختند و پايه استدلال و فلسفه عمومى و اسلامى بر مقدمات عقلى محض بنا شد و از آن مايه گرفت.
اين پايه و مايه هر اندازه محكم و درست باشد در همه مطالب و براى همه اهل نظر راست نمىآيد. از اينرو آميخته با تخيّلات و اوهام و فرضيههاى بى اساس گرديد و حالتى شبيه به احلام، سپس خواب و جمود براى عالم و جاهل كه همه تحت تأثير اين گونه انديشهها قرار گرفته بودند، پيش آمد.
در اين ميان فقط طبقه فقها بودند كه در حدود محدود آيات و رواياتى كه درباره تكاليف و احكام است ماندند و از اين آيات و اصول احكام، صدها اصول و هزارها فروع حكمى و قانونى استنباط كردند و اصول فقهى و حقوقى پيوسته كاملتر و سرشارتر گرديد و هزارها كتاب در فقه و اصول آن نوشته شد، با آن كه راجع به تكاليف و احكام عملى مختلف حدود پانصد آيه در قرآن مىباشد.
درباره نظر و تفكّر در كاينات بيش از هفتصد و پنجاه آيه به صورت امر و دعوت صريح آمده و بيشتر سورههاى قرآنى با اشاره و صريح، آياتى از اين جهان مشهود و نظامات آن را نمايانده است.
اگر با همان روش مستقل فقها كه آن همه قواعد و فروع در احكام تعبّدى و عملى از آيات و سنّت استنباط كردند، ديگر متفكران اسلامى نيز با اين اوامر صريح و هدايت و روش قرآن، درباره جهان و خلقت به بحث و تحقيق مىپرداختند، هم انديشه و افكار و در نتيجه زندگى مسلمانان بالا مىرفت و هم پايههاى ايمان آنها محكم مىشد و هم استقلال روحى و حريم زندگى مسلمانان حفظ مىگرديد.
اگر فقها اوامر صريح قرآن را درباره نظر و تفكّر مانند اوامر و نواهى عملى به عنوان واجب عينى به حسب توانايى مسلمانان يا واجب كفايى يا مستحب بيان مىكردند و بابى در فقه راجع به اين آيات مىگشودند، وضع مسلمانان غير از اين بود.
فقه عملى، بيان احكام و روابط عبادى و حقوقى است و فقه نظرى، حدود و تكليف فكر و نظر در اسرار عالم را مىنماياند و اصول ايمان و استقلال فكر و اجتماع مسلمانان را تأمين مىنمايد.
﴿انّا صَبَبْنا المَاء﴾اشاره به آب باران يا نوع آب است. صبّ، چنانكه از موارد استعمال آن استفاده مىشود فرو ريختن سرشار و فراگيرنده از بالاست. صبّاً مبيّن نوعى خاص و شگفتانگيز ريزش است.﴿ثُمَّ شَقَقْنَا ...﴾ سپس زمين را پس از پيوستگى، از هم شكافتيم نوعى شكافتن خاص و شگفتانگيز است.
اين دو آيه و آيه بعد، ظهور در اين مطلب دارد كه نخست آبى سرشار و غير عادى فرو ريخته شده و سپس با فاصله زمانى و در اثر آن زمين با وضع شگفت انگيزى از هم باز و شكافته شده، پس از آن گياه روييده شده است.
اين لغات و اين گونه تعبير و ترتيب در ديگر آيات مكرّرى كه درباره فرو ريختن باران و روياندن گياه است ديده نمىشود. اين تعبير و ترتيب خاص با ظهور فعل ماضى در زمان گذشته، مىرساند كه آيات از اطوار و اوضاع گذشته زمين تا زمانى كه انواع گياه در آن پديد آمده خبر مىدهد.
﴿فَأنْبَتْنا ...﴾پس از زمانى كه آب را سرشار و با شدت و قدرت از بالا فرو ريختيم و زمين را از هم شكافتيم و آن چنان آن را زير و زبر كرديم، زمين آماده و شكفته شد و از آن حبّ و انگور و ميوههاى بوتهاى- يا انواع سبزىهاى دست چين- را رويانديم.﴿وَ زَيْتُوناً ...﴾ چنين به نظر مىرسد كه هر يك از روييدنىهاى بر شمرده در اين آيات، نمونه نوعى از مواد اصلى غذاى انسان مىباشد و ترتيب ذكر هر يك گويا اشاره به ترتيب در اهميّت و احتياج، يا ترتيب پيدايش و تكامل اين انواع دارد:
نخست انواع حبوبات مانند گندم، جو، عدس و ميوههاى ساقه خفته و كوتاه و بوتهاى: انگور، كدو، خيار، خربزه، سپس درختهاى بلند و تنومند: زيتون و نخل و باغهاى انبوهى كه از اين گونه درختها تشكيل مىشود.
﴿وَ فاكِهَةً وَ أبّاً﴾: مقصود از فاكهه، ميوههاى فرعى و تفنّنى است كه بيشتر از جهت طعم و مزه مصرف مىشود.
﴿أبّ﴾، مراتع طبيعى تهيه شده براى تغذيه حيوانات است كه خود غذاى انسان مىشوند.با نظرى كه قرآن به آن امر كرده و دانشمندان ناآشناى به قرآن به آن رسيدهاند، هر دانه گياه ريز و درشت، سراپا دستگاه فعّال و كارخانه زندهاى است كه پيوسته با ريشههايى كه در زمين خلانده، عناصر اصلى و آماده آن را پس از تحليل و تذويب، جذب مىكند. و از سوى ديگر برگهاى گشوده خود را چون دست نيازمندان به سوى آسمان برمىآورد تا از فيض بىدريغ نور و هوا فراخور استعدادش برگيرد.
آنچه از عناصر تذويب شده زمين و فيض نور و هوا مىگيرد در درون برگها تركيب شده و به صورت غذاى متناسب به اعضاى مختلف آن مىرسد و در نهايت ميوههايى برمىآورد كه با رنگها و طعمها و بوها، مواد غذايى متنوع انسان مىگردد و بالاى دستهاى خود در دسترس مىگذارد.
اين همه بهرهها و ميوههايى كه از جهت كمّيّت و رنگ و طعم و مواد غذايى متنوّع است چنان با دقت و كم و بيش نمودن عناصر محدود زمين و هوا تركيب و صورتبندى شده كه هر نوع آن داراى مواد غذايى و رنگ و طعم مخصوص به خود مىباشد.
با آن كه اصول ساختمان گياهان يكسان است، اعضاى خاصّ جذب كننده عناصر و تركيب كننده و نگاهدارنده آب و هوا و ديگر عناصر، در سرزمينها و آب و هواى خاص متفاوت مىباشد.
گياهان و درختان بيش از آن كه دستگاه شيميايى زنده و حكيمانه براى تهيه غذاى بدن حيوان و انسان است، جمال و رنگآميزى و خط و خال منقّش و منظم شكوفه و گلها و سبزى و خرّمى و عطرانگيزى آنها، روح انسانى را برمىانگيزد وچون آيينه، جمال مطلق را منعكس مىنمايد و هر ورق و برگشان دفترى است از حكمت پروردگار.
منظور قرآن از نظر؛ همين است: نظر در حكمت و جمال، نظر در حيات و پيدايش و اطوار آن، نظر در مواد و عناصرى كه به اين صورتها برآمده و غذاى جسم و جان و بنيه ايمان شده است
«آخرين تجسّسات علمى نشان داده است كه غذاها بايد شامل مواد اصلى زير باشد تا بتواند سلامت و نموّ و تجديد حيات سلولهاى بدن را تأمين كند:
1- پروتيدها، يا مواد آلبومينوئيد كه آنها را مواد سازنده انساج مىدانند و در گوشت، تخممرغ، ماهى، شير، پنير، بسيارى از ميوهجات، سبزيجات و بقولات از قبيل نخود، لوبيا، عدس، گردو، بادام، فندق و سيبزمينى موجود است.
2- ليپيدها (چربىها) كه آنها را غذاهاى سوزاننده مىدانند و در شير و كره و پنير و چربىهاى حيوانى و نباتى و بسيارى از ميوهجات و سبزيجات و غلّات مانند زيتون و گردو و بادام و فندق و بادام كوهى و گندم و مانند آنها فراوان است.
3- گلوسيدها (هيدرات دو كربن و مواد نشاستهاى و قندها) كه آنها را جزو غذاهاى مولّد قوّه و انرژى مىدانند، در قند و عسل و اغلب ميوهجات شيرين مانند انگور و خرما و سيب و گلابى و سبزيجاتى مانند چغندر و غلّاتى مانند ذرّت و گندم و جو و سيبزمينى و امثال آن زياد است.
4- املاح معدنى كه آنها را هم سازنده و هم توليد كننده قوا مىدانند و در اغلب سبزيجات و غلّات كه سردسته آنها گندم است؛ موجود است.
5- سلولزها كه آنها را جزء غذاهاى پاك كننده محسوب مىدارند و در اغلب سبزيجات و ميوهجات، به مقدار زياد يافت مىشود.
6- فرمانها يا كاتاليزورها كه سبب آماده كردن غذاهاى ديگر براى هضم و جذب مىشود و در اغلب گياهان مخصوصاً به طور خام موجود است.
7- ويتامينها كه آنها را جزء غذاهاى حياتى مىدانند در اغلب ميوهجات و سبزيجات موجود است.
انسان در شبانهروز به طور متوسط 2400 كالرى مواد غذايى لازم دارد كه از سه نوع اصلى غذاها يعنى: پروتيدها، ليپيدها و گلوسيدها بايد به دست بيايد كه اين سه ماده اصلى غذايى بدون وجود مواد فرعى ديگر يعنى: املاح معدنى، فرمانها و ويتامينها و حتى سلولزها نمىتوانند احتياجات بدن را رفع كنند و اغلب آن مواد به تنهايى قابل جذب بدن نيستند.
و نيز بايد دانست كه تعادل بين غذاها از واجبات است و حتماً بايد مخلوط باشد نه اين كه فقط با خوردن پروتيد (مثل گوشت و تخممرغ) و يا گلوسيدها (نان و پلو و ...) تأمين گردد.
اكنون براى آن كه بهتر مشخص شود كه چگونه اصول بالا و مواد ضرورى براى تأمين تغذيه و رشد و نموّ و تجديد حيات سلولهاى بدن انسان و حيوان، در خوراكىهاى ياد شده در (آيات 24 تا 31 سوره عبس) ملحوظ گرديده به طور اختصار به شرح تركيب مواد اصلى سهگانه و املاح و ويتامينها در صد گرم چند نمونه از خوراكىهاى مذكور مىپردازيم:
الف- از دسته غلّات (حَبّاً)، نمونه: گندم. تركيب گندم در صد بدين شرح است:
پروتئين 29/ 11، چربى 11/ 1، گلوسيد 98/ 74، پتاس 16/ 31، سود 07/ 2، آهك 25/ 3، منيزى 06/ 12، اكسيد دوفر 28/ 1، اسيد فسفريك 22/ 47، املاح معدنى ديگر 81/ 1، ويتامين 1 56/ ميلى گرم، ويتامين 2 12/ 0 ميلىگرم، نيكوتيل آميد 4/ 600 ميلى گرم، ويتامين 2/ 2 ميلى گرم و هر صدگرم گندم 352 كالرى ايجاد مىنمايد (ارزش غذائى).
ب- از دسته سبزيجات و بقولات (قَضْباً)، از هر كدام يك نمونه:
1- تركيب نخود درصد بدين شرح است:
پروتئين 5/ 24، چربى 0/ 1، گلوسيد 7/ 61، آب 10، سديم 42، پتاسيم 81 ميلىگرم، كالسيم 73، منيزيوم 14، منگنز 199/ 0، آهن 6، مس 802/، فسفر 397 ميلىگرم، گوگرد 196 ميلىگرم، كلر 44، ويتامين 37 واحد، ويتامين 1 87/ ميلى گرم، ويتامين 2 29/ ميلىگرم، نيكوتيل آميد 3 ميلى گرم، ويتامين- 2 ميلىگرم و هر صد گرم 354 كالرى ايجاد مىكند.
2- تركيب اسفناج درصد بدين شرح است:
پروتئين 2/ 2، چربى 3/، گلوسيد 9/ 3، آب 1/ 92، سديم 84 ميلىگرم، پتاسيم 489 ميلىگرم، كالسيم 87/، منيزيوم 55، منگنز 828/، آهن 3، مس 197/، فسفر 45، گوگرد 27، كلر 67، اسيداوريك 72، پورين 24/ 90 ميلىگرم، اسيدماليك 800 ميلىگرم، اسيدسيتريك 892 ميلىگرم، اسيداكساليك 6000 واحد بينالمللى، ويتامين 08/ 0 ميلى گرم، ويتامين 1 2/ ميلىگرم، ويتامين 2 5/ ميلىگرم، نيكوتيل آميد 5/ 21 ميلىگرم، ويتامين، مقدار جزئى، ويتامين مىباشد. هر صد گرم اسفناج تازه 22 كالرى توليد مىنمايد.
ج- از دسته ميوهها (فاكِهَةً) كه خود به دو دسته مهم، شيرين، چرب و نشاستهدار تقسيم مىشوند.
1- ميوههاى شيرين كه خود به سه گروه منقسم مىگردند:
اول: ميوههاى شيرين كه خود ترش مزه هستند. از اين دسته به عنوان مثال، تركيب درصد انگور (عِنَباً) را ذكر مىكنيم:
درصد گرم انگور 6/ 81 گرم آب، 8/ پروتئين 4/ گرم چربى، 7/ 16 گرم گلوسيد، 2 گرم سديم، 254 گرم پتاسيم، 17 گرم كلسيم، 7 گرم منيزيوم 83/ گرم منگنز، 6/ گرم آهن، 98/ گرم مس، 21 گرم فسفر، 9 گرم گوگرد، 2 گرم كلر، 80 واحد بين المللى ويتامين، 05/ ميلىگرم ويتامين 1، 03/ ميلىگرم ويتامين 2، 4 ميلىگرم نيكوتيل آميد و 4 ميلىگرم ويتامين وجود دارد و هر صد گرم انگور 74 كالرى توليد مىنمايد.
دوم: ميوههاى شيرينى كه از اين دسته به عنوان مثال، تركيب درصد خرما (نَخْلًا) را ذكر مىكنيم:
در هر صد گرم خرماى خشك 20 آب، 2/ 2 پروتئين، 6/ چربى، 75 گلوسيد، 9/ سديم، 790 ميلىگرم پتاسيم، 65 كلسيم، 65 منيزيم، 1/ 5 آهن، 72 فسفر، 65 گوگرد، 283 ميلىگرم كلر، 180 واحد بينالمللى ويتامين، 08/ ويتامين، 05/ ويتامين 2، 18/ 2 نيكوتيل آميد وجود دارد و هر صد گرم خرما 314 كالرى ايجاد مىنمايد.
سوم- ميوهجاتى كه جزء سبزيجات محسوب مىگردند. به عنوان مثال، خيار را ذكر مىكنيم:
درصد گرم خيار، 8/ پروتئين، 1/ چربى، 3 گلوسيد، 6/ 95 آب، 8/ سديم، 140 ميلىگرم پتاسيم، 10 كلسيم، 9 منيزيوم، 3/ آهن، 21 فسفر، 12 گوگرد، 30 كلر، 200 واحد بينالمللى ويتامين، 04/ ويتامين 1، 05/ ويتامين 2، 18 نيكوتيل آميد، 10 ميلى گرم ويتامين و مقدار مختصر ويتامين 6 و ويتامين دارد. هر صد گرم خيار 13 كالرى ارزش غذائى دارد.
2- ميوههاى چرب و نشاستهدار- در اين دسته ميوههاى هستهدار وجود دارند كه به عنوان مثال، زيتون ﴿زَيْتُوناً﴾ و بادام را ذكر مىكنيم:
درصد گرم بادام 7/ 4 آب، 6/ 18 پروتئين، 1/ 54 چربى، 6/ 19 گلوسيد، 3 سديم، 690 ميلىگرم پتاسيم، 254 كلسيم، 252 منيزيوم، 4/ 4 آهن، 475 فسفر، 150 گوگرد، 20 كلر، 25/ ويتامين 1، 67/ ويتامين 2، 5/ 4 نيكوتيل آميد وجود دارد، هر صد گرم آن 640 كالرى ارزش غذايى دارد.
نكته ديگرى كه بايد مورد توجه باشد اين كه: تا به امروز تقسيمبندى جامع كاملى كه مشخّص تمام خواص و جهات مختلف خوراكىها باشد به وجود نيامده است و تقسيمبندىهايى كه در علم غذاشناسى رايج شده است هر كدام به جهتى مورد استفاده است.
مثلًا تقسيمبندى بر حسب منشأ ايجاد خوراكىها (غذاهاى با منشأ حيوانى، غذاهاى با منشأ گياهى، غذاهاى با منشأ معدنى) يا تقسيمبندى بر حسب نوع عمل و اثر (غذاهاى مولّد نيرو و غذاهاى حمايت كننده) و از اين قبيل تقسيمبندىها. به همين جهت در تحقيقات و نشريات غذاشناسى و علوم تغذيه تا به امروز از روشى استفاده شده كه در آيات مورد بحث به آن اشاره شده يعنى به ترتيب از:
1- غلّات ﴿حَبّاً﴾ = گندم، جو، ذرّت، چاودار، برنج و ... و فرآوردههاى آنها.
2- سبزيجات و بقولات ﴿قَضْباً﴾ = عدس، لوبيا، باقلا، نخود، سيبزمينى، هويجفرنگى، شلغم، ترب، چغندر، كلمپيچ، اسفناج، كاهو، كرفس، سير، پياز، تره، مارچوبه، كدو، خيار، گوجه فرنگى، بادنجان، ماش، جعفرى، بابونه، نعنا، ترهخودرو، ريحان، شنبليله، قازياغى، گشنيز، موسير.
3- ميوهها ﴿فاكِهَةً﴾ = كه خود دو دستهاند:
الف- ميوههاى شيرين مثل انگور ﴿عِنَباً﴾ خرما ﴿نَخْلًا﴾.
ب- ميوههاى چرب و نشاستهدار مثل زيتون ﴿زَيْتوناً﴾.
4- گوشت و تخممرغ پرندگان، شير و مشتقّات آن كه از فرآوردههاى حيوانى است. (خود حيوانات براى تغذيه از علفها و گياهان خودرو، ميوهها، علوفه خشك ﴿أبّاً﴾ تغذيه مىكنند). بنابراين آيات مذكور ناظر به همه مواد غذايى لازم براى تغذيه انسان مىباشند
﴿مَتاعاً لَكُمْ وَ لأِنْعامِكُمْ﴾
تا مايه برخوردارى شما و دامهايتان باشد.
اين بود گوشهاى از منافع شب و روز كه عامل حيات و ضامن تداوم بقا و علت پرورش و رشد انسان است.
«فيما يَغْذُوهُمْ بِهِ وَ يُنْشِئُهُمْ عَلَيْهِ»
شب براى موجودات زنده و به خصوص انسان، ظرف آرامش، استراحت، تأمين نيرو و سبب خوشى و خوشگذرانى مشروع و خلاصه تمدّد اعصاب است.
«فَيَكُونَ ذلِكَ لَهُمْ جَماماً وَ قُوَّةً، وَ لِيَنالُوا بِهِ لَذَّةً وَ شَهْوةً»
شب و روز و منافع آن كه در قرآن مجيد به عنوان نشانههاى حق ذكر شده، براى هر صاحب عقلى مورّث حيرت و علّت تعجّب و شگفتى است.
در جان و دل چو آتش عشقش علم كشيد
سلطان صبر رخت به مُلك عدم كشيد
مهرش چو جاى كرد در اوراق خاطرم
بر حرفهاى غير يكايك قلم كشيد
دل را كه بود طاير قدسى بريخت خون
شوخى نگر كه تيغ به صيد حرم كشيد
شد زنده سر، كه در قدم دوست خاك شد
جان مُرد چون ز درگه جانان قدم كشيد
در بزم عشق هر كه به عيش و طرب نشست
بس جرعهها ز خون جگر دم بدم كشيد
گر چه بسى كشيد دلم از شراب عشق
از جام بود و خُمّ و سبو، بحر كم كشيد
زنهار فيض دست مدار از شراب عشق
تا آن زمان كه بحر توانى به دم كشيد
______________________________
(6)- پرتوى از قرآن: 152، قسمت اول از جزء 30.