زمين با قدرت حضرت ربّ در عرصهگاه فضا، به دور خود مىچرخد، نيمى از آن به طرف آفتاب عالمتاب، اين منبع نور و انرژى قرار مىگيرد و روز روشن و مبصِر پديد مىآيد.
انسان به وقت روز، وظيفه و مسؤوليت دارد براى به دست آوردن فضل حق و به چنگ آوردن وسايل لازم براى زندگى، از طريق دامدارى، كشاورزى، صنعت، هنر، كار، كارگرى، تجارت و آنچه سبب رسيدن به رزق و روزى است به فعاليّت برخيزد.
اين فعاليّت و دنبال رزق و روزى رفتن كه به دستور حضرت محبوب انجام مىگيرد، در صورتى كه به دور از حرص و بخل و بغى و تجاوز و پايمال كردن حقوق مردم باشد و پس از به دست آوردن در جهت صحيح براى خود و زن و فرزند و نيازمندان جامعه خرج شود، عين عبادت و محض اطاعت از حضرت حق و مورّث ثوابهاى سنگين اخروى است.
اگر انسان به دستور حضرت حق در راه به دست آوردن رزق و روزى قدم بگذارد و به دستور حق در معاملات عمل كند و طبق خواسته او خرج كند، بدون شك دنيا و آخرت خود را آباد كرده است:
فقيه بزرگ عارف عاشق، ملّا مهدى نراقى مىفرمايد:
همه آنچه انسان به آن ميل و رغبت دارد مذموم نيست؛ زيرا آنچه آدمى در دنيا به آن ميل دارد اگر ثمره و نتيجه آن بعد از مرگ برايش بماند، يعنى دانش نافع و عمل صالح، در حقيقت به آخرت متعلّق است و آن را به اين اعتبار دنيا نامند كه نزديك و در دسترس است. و هر يك از عالم و عابد از علم و عبادت خود لذّت مىبرد و حتى براى وى لذّت بخشترين چيزهاست، اگر چه حظّ و بهرهاى زودرس در دنياست لكن از دنياى مذموم نيست، بلكه در حقيقت از آخرت به شمار مىرود، هر چند از حيث اين كه محسوس و مشهود است از دنيا محسوب مىشود؛ زيرا هر چه در قلمرو حسّ و مشاهده است از عالم شهادت يعنى دنياست.
و از اينرو پيامبر اكرم (صلى الله عليه و آله) نماز را از دنيا شمرد و فرمود:
سه چيز از دنياى شما نزد من محبوب است: بوى خوش و زنان و روشنى چشم من در نماز است.
با اين كه نماز از اعمال آخرت است. پس دنياى مذموم عبارت است از حظّ و بهره عاجل و زودرس كه نه از اعمال آخرت است و نه وسيلهاى براى آن و آن جز لذّت بردن از معاصى و تنعّم به چيزهاى مباحى كه زايد بر مقدار ضرورت است نيست.
و اما تحصيل روزى به قدر ضرورت، از كارهاى شايسته و نيكوست، چنانكه در اخبار به آن تصريح شده است.
رسول خدا (صلى الله عليه و آله) فرمود: عبادت هفتاد جزء است كه برترين آن طلب روزى حلال است.
و نيز فرمود:
از رحمت خدا دور است هر كس كه در امور زندگى سربار مردم باشد و از دسترنج ديگران بدون تحمل زحمت و كار استفاده كند.
امام سجّاد (عليه السلام) فرمود:
دنيا دو گونه است: دنيايى رساننده (يعنى انسان را به سبب طلب قدر كفاف و ضرورت، به طاعت و قرب خدا مىرساند) و دنيايى كه ملعون است (يعنى آدمى را كه در جستجوى بيش از حدود خود است از رحمت حق و سعادت دور مىكند).
امام باقر (عليه السلام) فرمود:
هر كه براى بى نيازى از مردم و وسعت و گشايش بر اهل و عيال خود و نيكى و عطوفت با همسايگان، در دنيا به طلب روزى برود، در قيامت خداى عز و جل را ملاقات خواهد كرد در حالى كه چهرهاش مانند شب چهاردهم مىدرخشد.
امام صادق (عليه السلام) فرمود:
در طلب روزى تنبلى مكنيد كه پدران ما در اين راه تلاش مىكردند و به دنبال روزى مىرفتند.
شخصى به آن حضرت عرض كرد: «ما دنيا را مىطلبيم و دوست داريم كه به ما رو آورد فرمود: مىخواهى با آنچه كنى؟ عرض كرد: خود و عائلهام از آن منتفع شويم و به آن صله رحم و تصدّق كنيم و حجّ و عمره بجا آوريم. فرمود: اين طلب دنيا نيست بلكه طلب آخرت است
حضرت موسى بن جعفر (عليهم السلام) در زمينى كار مىكرد به طورى كه قدمهايش را عرق فراگرفته بود، شخصى عرض كرد: فدايت شوم، كارگران شما كجايند؟ فرمود:
كسى كه از من و پدرم بهتر است با دست خود در زمين كار مىكرد. پرسيد: او كدام شخص بود؟ فرمود: رسول خدا (صلى الله عليه و آله) و اميرالمؤمنين (عليه السلام) و همه پدرانم با دست خود كار مىكردند و اين كار انبيا و مرسلين و اوصياى ايشان و صالحان است.
با دستورهايى كه براى طلب دنياى حلال آمده است اگر كسى گردن نهد، باطنش نورانى مىشود و حال عبادت به او دست مىدهد. در آن صورت به وقت صبح نماز صبحش را بجاى آورد و به وقت ظهر بدون اين كه كسب و كار مانعش شود، به نماز ظهر و عصر حاضر گردد و به غير نماز به مستحبات ديگر و به واجبات ديگر نيز روى كند و نگذارد كه خدمت به خلق و دستگيرى از مستحق و عيادت مريض و تشييع جنازه و زيارت اخوان و ديدار مردم مؤمن و خلاصه هر خيرى از او فوت گردد و به قول قرآن مجيد از اين نوع آزمايشهاى الهى سرفراز بيرون آيد و آنچه بايد از جانب حضرت حق براى آخرتش ذخيره گردد:
«و كسانى را كه كار نيك كردهاند، همان كار نيكشان را به آنان پاداش دهد
اما اگر از دستورهاى حق در طلب رزق و روزى روى گردان شود و به حرام مالى و عملى دچار گردد، باطنش تاريك مىشود و حال عبادت از او سلب مىشود. و تمام حركات و سكناتش بر اساس امور مادى محض نظام مىگيرد و از او انسانى چون قارون، عاشق دلباخته مال و جداى از عبادت و اطاعت و كار خير به وجود مىآيد و در انواع گناهان و معاصى غرق شده، روزگار به غفلت بگذراند و نعمتهاى حق را در جاى غير خود مصرف كرده، موجب سخط حق مىشود و در آينده به جريمههاى سخت دچار مىگردد:
تا كسانى را كه مرتكب گناه شدهاند، همان گناهانشان را به آنان كيفر دهد.
راهى بزن كه آهى بر ساز آن توان زد
شعرى بخوان كه با او رِطل گران توان زد
بر آستان جانان گر سر توان نهادن
گلبانگ سربلندى بر آسمان توان زد
قدّ خميده ما سهلت نمايد امّا
بر چشم دشمنان تير از اين كمان توان زد
در خانقه نگنجد اسرار عشقبازى
جام مىمُغانه هم با مُغان توان زد
درويش را نباشد برگ سراى سلطان
ماييم و كهنه دلقى كآتش در آن توان زد
اهل نظر، دو عالم در يك نظر ببازند
عشق است و داد اوّل بر نقد جان توان زد
گر دولت وصالت خواهد درى گشودن
سرها بدين تخيّل بر آستان توان زد
عشق و شباب و رندى مجموعه مراد است
چون جمع شد معانى گوى بيان توان زد
شد رهزن سلامت زلف تو وين عجب نيست
گر راهزن تو باشى صد كاروان توان زد
حافظ به حقّ قرآن كز شيد و رزق بازآى
باشد كه گوى عيشى در اين جهان توان زد
اى على! چهار چيز است كه در هر كس باشد، خداوند خانهاى در بهشت براى او بنا مىكند: پذيرش سرپرستى يتيم، ترحّم به ضعيف، مهربانى به پدر و مادر، نرمى با زير دست.
و نيز فرمود:
همنشينى با دينداران، شرافت آدمى در دنيا و آخرت است.
امام صادق (عليه السلام) فرمود:
مسلمانى كه براى خدا به مسلمان ديگر قرض بدهد، تا قرض برگردد، اجرش همچون صدقه در راه خداست.
امام صادق (عليه السلام) فرمود:
هر كس برادر دينيش را اطعام دهد، اجرش همچون طعام دهنده فئام است. راوى مىگويد: عرضه داشتم: فئام چيست؟ فرمود: صدهزار انسان.
حضرت رضا (عليه السلام) پيوسته مىفرمود:
رسول خدا (صلى الله عليه و آله) فرمود:
هر كس عيادت مريض كند و نظرى جز به خدا نداشته باشد، مريض درخواست نمىكند چيزى را مگر اين كه خداوند دعايش را در حقّ عيادت كننده مستجاب كند.
امام صادق (عليه السلام) فرمود:
از غفلت و بىتوجهى نسبت به حقايق بپرهيزيد كه هر كسى غفلت ورزد به خود ضرر زده. و امر خدا را پست و كوچك نشماريد كه هر كسى برنامههاى الهى را (كه در قرآن منعكس است) پست بشمارد، خداوند در قيامت او را پست و خوار كند.
هر كس ما اهل بيت را دشمن بدارد، خداوند او را يهودى وارد محشر كند. و هر آينه اگر كسى هزار سال بين ركن و مقام خدا را عبادت كند، سپس بدون ولايت و قبول حكومت و سرپرستى ما به قيامت وارد شود، خداوند او را به رو به آتش جهنّم خواهد افكند.
امام باقر (عليه السلام) فرمود:
سه خصلت است كه صاحبش از دنيا نمىرود مگر اين كه بدى عاقبت آن را ببيند: تجاوز به حقّ مردم، دروغ، قطع رحم.
امام صادق (عليه السلام) فرمود:
خداوند مؤمن را از نور عظمت و جلال كبريايى خود آفريده است، پس هر كس به او طعنه زند، يا گفتارش را مردود سازد، هر آينه خدا را در عرش ردّ كرده، چنين كسى با خدا ارتباط ندارد، به حقيقت كه شيطان در نطفه او شركت داشته است.
امام صادق (عليه السلام) فرمود:
كسى را كه خانهاى باشد و مؤمنى به سكونت در آن نيازمند است و او از جاى دادن مؤمن در آن خانه خوددارى كند، خداى عز و جل مىفرمايد: اى ملائكه من، بندهام خانه دنيا را از بندهام دريغ داشت، نه، به عزّتم قسم هرگز او را بهشت ساكن نمىكنم.
امام صادق (عليه السلام) فرمود:
كسى كه سخنى را از مؤمنى حكايت كند و قصدش توهين به آن مؤمن و از بين رفتن آبرويش و افتادن از چشم مردم باشد، خداوند او را از ولايتش بيرون برده، به ولايت شيطان منتقل كند.
چهار چيز است كه داخل خانهاى نمىشود مگر اين كه آن خانه از رحمت و معنويت خراب گردد و بركت نبيند: خيانت، دزدى، خوردن شراب و ربا.
اميرالمؤمنين (عليه السلام) فرمود:
هرگاه خداوند بر امّتى غضب كند و آنان را به عذاب آسمانى دچار ننمايد، اجناسشان گران شود، عمرهاشان كوتاه گردد، تجّارشان سود نبرند، ميوههاشان زياد نشود، نهرهاى آبشان پر نگردد، باران از آنان منع شود و اشرار قوم بر آنها مسلّط گردند.
اميرالمؤمنين (عليه السلام) فرمود:
هر مؤمنى كه مؤمنى را از برآوردن نيازش منع كند در حالى كه قدرت بر رفع احتياج مؤمن داشته باشد يا با كمك ديگرى بتواند رفع نياز مؤمن نمايد، خداوند او را در قيامت سياه رو و كبود چشم (كور) نگاه مىدارد، در حالى كه دو دستش به گردنش بسته، پس گفته مىشود: اين خائنى است كه به خدا و رسول خيانت كرده. سپس امر مىشود او را به آتش دراندازد.
آرى، گناه و معصيت و ساعات روز را به آلودگى پر كردن و به تعبير بعضى از روايات با ايّام دشمنى كردن، سودى جز خوارى در دنيا و عذاب در آخرت ندارد.
اگر غرايز و شهوات را با احكام الهى مقيّد كنيم، اگر تقوا را مهار هواى نفس قرار دهيم، اگر به ياد خدا و روز قيامت باشيم، ساعات عمر ما را خير و خوبى پر مىكند و در فرداى محشر به نتايج خوبىهاى خود بر اساس وعده الهى در قرآن خواهيم
رسيد.
هلالى در رساله «صفات العاشقين» مىسرايد:زليخا مدّتى در عهد يوسف
نديدى غير اندوه و تأسّف
ز كار خويش بهبودى نديدى
ز سوداهاى خود سودى نديدى
اگر يوسف شدى چون ماه طالع
شدى پيشش در و ديوار مانع
وگر خود سوى يوسف بر گذشتى
به رغمش از ره ديگر گذشتى
غم پيرى نَمى بر سنبلش ريخت
ز آسيب خزان برگ و گلش ريخت
سيه بادام او از جور ايّام
شد از عين سفيدى مغز بادام
بياض روى او شد معجر او
ببين كآخر چه آمد بر سر او
فشاند از چشمههاى چشم خونبار
هزاران قطره همچون دانه بار
بدينسان بود حال او كه ناگاه
دلش را بر غلط كردند آگاه
بتى در خانه از مردم نهان داشت
كه او را قبله حاجت گمان داشت
درون خانه كارش بتپرستى
برون از عشق يوسف شور و مستى
به دل گفتا كه اى در عشق معيوب
محب را كى رواباشددو محبوب
شد اين بت سنگ راه آرزويم
از آن يوسف نمىآيد به سويم
ز بهر بت شكستن سنگ برداشت
به عزم صلح، راه جنگ برداشت
شكست آن را به چالاكىّ و چُستى
وز آن افتاد در كارش درستى
به آن سنگى كه بت را خُرد بشكست
تو گفتى رخنه ايمان خود بست
چوبار ديگر آمد بر سر راه
برآمد يوسف توفيقش از چاه
ترحم كرد يوسف بر زليخا
جوانى را گرفت از سر زليخا
سيه شد مردمِ چشم سفيدش
برآمد كوكب صبح اميدش
تو نيز اى دل اگر بت را شكستى
ز غوغاى بتان جَستىّ و رستى
الهى از بتان ما را نگهدار
دل گمراه ما را روبه ره آر
زلال معرفت در كام ما ريز
شراب وحدت اندر جام ما ريز
______________________________
(1)- بحار الأنوار: 73/ 141، باب 19، حديث 8؛ الخصال: 1/ 165، حديث 218.
(3)- بحار الأنوار: 74/ 142، باب 7، حديث 20، الكافى: 5/ 72، حديث 7.
(4)- بحار الأنوار: 70/ 20، باب 122، ذيل حديث 9؛ وسائل الشيعة 16/ 9، ذيل حديث 20822.
(5)- تهذيب الاحكام: 6/ 324، باب 93، حديث 11؛ وسائل الشيعة: 17/ 21، باب 4، حديث 21876.
(6)- وسائل الشيعة: 17/ 60، باب 18، حديث 21980؛ من لايحضره الفقيه: 3/ 157، حديث 3576.
(7)- الكافى: 5/ 72، حديث 10؛ وسائل الشيعة: 17/ 34، باب 7، حديث 21910.
(8)- من لايحضره الفقيه: 3/ 162، حديث 3593؛ عوالى اللآلى: 3/ 200، حديث 22.
(11)- بحار الأنوار: 74/ 51، باب 3، ذيل حديث 3؛ مكارم الاخلاق: 436.
(12)- بحار الأنوار: 1/ 199، باب 4، حديث 2؛ ثواب الاعمال: 132.
(13)- بحار الأنوار: 100/ 139، باب 1، حديث 6؛ أعلام الدّين: 391.
(14)- بحار الأنوار: 71/ 376، باب 23، حديث 73؛ أعلام الدّين: 390.
(15)- بحار الأنوار: 90/ 386، باب 26، حديث 12؛ ثواب الاعمال: 161.
(16)- أعلام الدّين: 398؛ مكارم الأخلاق: 361؛ عدّة الدّاعى: 126.
(17)- بحار الأنوار: 69/ 227، باب 112، حديث 3؛ ثواب الاعمال: 203.
(18)- أعلام الدّين: 400؛ بحار الأنوار: 27/ 201، باب 7، حديث 68.
(19)- أعلام الدّين: 401؛ ثواب الاعمال: 220، با كمى اختلاف.
(20)- أعلام الدّين: 403؛ بحار الأنوار: 72/ 146، باب 56، حديث 17، با كمى اختلاف.
(21)- أعلام الدّين: 404؛ الكافى: 2/ 367، حديث 3.
(22)- بحار الأنوار: 72/ 254، باب 66، حديث 36؛ أعلام الدّين: 404.
(23)- بحار الأنوار: 72/ 170، باب 58، حديث 2؛ أعلام الدّين: 404.
(24)- أعلام الدّين: 407؛ بحار الأنوار: 74/ 157، باب 7، حديث 128، با كمى اختلاف.