حزن، حالتى از حالات روحى روانى است كه به طور طبيعى در شرايط ويژهاى براى آدم پيش مىآيد. البته با توجّه به روحيات و مراتب وجودى انسانها، ظروف ويژه براى بروز و ظهور چنين حالتى نسبت به افراد انسانى متفاوت است، به گونهاى كه مىتوان با توجه به اين تفاوتها به مرتبه وجودى افراد پىبرد.
بنابراين مىتوان گفت: ظروف خاص براى بروز و ظهور چنين حالتى در دنيا خواهان با ظروف خاص اهل آخرت و اهل كمال و معرفت تفاوت اساسى دارد.
اهل دنيا پيوسته در پى رسيدن به خوشىها و لذتهاى ناپايدار نفسانى هستند و چون شالوده دنيا با اندوه و خوارى پيچيده است پس آنان به سرعت نااميد مىشوند.
همچنانكه امام صادق (عليه السلام) مىفرمايد:ميل به دنيا موجب اندوه و ناراحتى مىشود و پارسايى در دنيا سبب آسايش دل و بدن است.
ولى چنين ظرفى براى اهل آخرت، شوق رسيدن به نعمتها و لذّتهاى معنوى اهل بهشت و شدت حب و عشق به وصال حق مىباشد.
اهل معرفت به مرتبهاى از شدت حب و عشق به وصال حق مىرسند كه به حزن و اندوه دچار مىشوند. حضرت يعقوب (عليه السلام) از فراغ يوسفش محزون مىشود كه به درگاه خداوند شكايت مىكند:
گفت: شكوه اندوه شديد و غم و غصهام را فقط به خدا مىبرم و از خدا مىدانم آنچه را كه شما نمىدانيد.
شكايت انبياى الهى عين بندگى و ابراز عشق به ذات مقدس خداوند است.
بنابراين اگر انبيا و اولياى الهى اهل صبر و استقامت و تسليم و رضا هستند شكايت و حزن آنان براى چيست؟
براساس احاديث نبوى و معصومين (عليه السلام) آنچه كه با مقام صبر و بندگى خداوند ناسازگار است كه بنده در گرفتارىها و بلاها كه از طرف خدا براى او پيش مىآيد، بىتابى نمايد و بيش از مصيبتى كه به او رسيده است به خدا شكوه كند، ولى اگر گرفتارى و مشكلات خود را به نزد حق ببرد، بدون آن كه بىتابى كند، همان عبوديت و بندگى است.
امام على (عليه السلام) اين حالت را براى مسلمانان چنين وظيفه مىداند و مىفرمايد:
پس نبايد خداوند بزرگ را متهم ساخت و او را محكوم كرد كه تو مرا آزار مىدهى و از نعمتها محروم مىكنى، بلكه بگو به من لطف مىكنى و مرا مستحق ثواب و پاداش آخرتى قرار مىدهى حتى از گناهان من گذشت مىكنى كه من سزاوار عفو و بخشش بسيار تو نيستم.
درمواعظ امام صادق (عليه السلام) آمده است كه:
شخصى از حضرت صادق (عليه السلام) پرسيد: با كرامتترين خلق خدا كيست؟ حضرت فرمود: كسى كه بيشترين ذكر و ياد حق تعالى را داشته باشد. پرسيد:
منفورترين خلق در نزد خدا كيست؟ حضرت فرمود: كسى كه خداوند را متهم مىكند. گفت: آيا كسى هست كه خدا را متهم سازد؟ فرمود: بله، كسى كه از خداوند خير و بركت درخواست كند پس خير براى او در شكل بلا و گرفتارى بدى پيش مىآيد و او خشمگين مىشود. اين همان متّهم ساختن حق تعالى است.
پرسيد: چه كسى اين گونه است؟ حضرت فرمود: كسى كه به خداوند شكوه مىكند. پرسيد: آيا كسى هست كه از خدا شكايت كند؟ حضرت فرمود: بله، كسى كه هنگام گرفتارى، شكايتش بيش از آن گرفتارى و بلاست كه به او رسيده است.
پرسيد: چه كسى اين گونه است؟ حضرت فرمود: كسى كه هرگاه به او نعمتى داده شود سپاسگزارى نمىكند و در هنگام بلا و گرفتارى صبر و بردبارى نمىنمايد ....«4»در سوره انبيا به تسبيح گويى حضرت يونس در شكم نهنگ و نجات يافتنش پرداخته است و مىفرمايد:
و صاحب ماهى [حضرت يونس] را [ياد كن] زمانى كه خشمناك [از ميان قومش] رفت و گمان كرد كه ما [زندگى را] بر او تنگ نخواهيم گرفت، پس در تاريكىها [ى شب، زير آب، و دل ماهى] ندا داد كه معبودى جز تو نيست تو از هر عيب و نقصى منزّهى، همانا من از ستمكارانم.* پس ندايش را اجابت كرديم و از اندوه نجاتش داديم؛ و اين گونه مؤمنان را نجات مىدهيم.
خداوند سبحان، چند شبانه روز حضرت يونس (عليه السلام) را زنده و سالم در شكم نهنگ نگه داشت. حضرت يونس مىدانست حبس بلايى است كه خداوند او را، به خاطر ترك محل مأموريت، بدان گرفتار نموده است؛ حتى اعتراف به ستمكارى خويش نمود. ولى خداوند منان به لطف خود دعاى يونس را اجابت نمود و او را از اندوه و عذاب وجدان رهانيد و دوباره به سوى قومش رفت و نجات حتمى نصيب خود او و قومش گرديد. اگر گذشت و لطف پروردگار به دادش نمىرسيد به يقين پس از حادثه دريا با نكوهش به خشكى مىافتاد و همه زحمات رسالت او به هدر مىرفت. پس پروردگار او را برگزيد و از صابرين قرار داد.
بنابراين گاهى پروردگار بر اساس حكمتها و مصلحتها، بلايا و اندوههايى بر انسان وارد مىسازد كه سزاى اعمال او نيست، بلكه حق تعالى بلا واندوه را وسيله ارتباط و سازندگى نفس او قرار مىدهد تا به درجات عاليه برسد. پس درجه شايستگى انسان با ميزان شناخت او از حقايق معين مىشود.
امام صادق (عليه السلام) مىفرمايد:
راههاى نجات و نابودى خودت را بشناس تا مبادا از خدا چيزى را به گمان اين كه نجات تو در آن است بخواهى، حال آن كه سبب نابودى تو مىشود خداى عزّوجل فرموده است:
«و انسان به همان صورت كه نيكىها را مىطلبد [بدون توجه به عواقب امور و به سبب جهل به مصالح و مفاسد خويش، گزند و آسيب و] بدىها را مىطلبد و انسان بسيار شتاب زده و عجول است.»
بسى جاى تعجب است كه اهل نجات بسيار اندك هستند ولى اهل گمراهى و تباهى به وفور يافت مىشوند پس بايد چارهاى انديشيد!؟
امام على (عليه السلام) درباره روح مؤمن مىفرمايد:
آن گاه كه روح مؤمن به آسمان بالا رود فرشتگان تعجّب كنند و گويند: شگفتا! چگونه از سرايى كه نيكان در آن تباه شدند، نجات يافت.
بنابراين خواسته امام سجّاد (عليه السلام) و حكمتِ بارش غم و اندوه را درياب تا شايستگى رهايى از آنها را به لطف الهى كسب نمايى.
______________________________
(1)- بحار الأنوار: 75/ 240، باب 23، حديث 108؛ تحف العقول: 358.
(3)- بحار الأنوار: 69/ 326، باب 119، حديث 5؛ الخصال: 2/ 624، حديث 10.
(4)- بحار الأنوار: 75/ 247، باب 23، حديث 108؛ تحف العقول: 364.
(7)- مصباح الشريعة: 132، باب 62؛ بحار الأنوار: 90/ 322، باب 17، حديث 36.