پوينده راه حق و حقيقت بايد پيوسته گشايش معنوى خود را از خداوند درخواست كند و در امور معنوى به كسانى كه در اوج قلههاى كمال هستند، بنگرد تابه افزونى عمل خود ننازد.
اما در گشايشهاى مادى بايد به فقيران و زيردستان نگاه كند تا خود را در حد كفايت ببيند و به حق خود قانع باشد.
گشايش در امور زندگى از سنتهاى الهى است كه بر اساس رسم روزگار سختى و راحتى پىدرپى هم مىآيند و خوشىها به ناراحتىها نزديك مىشوند.
پروردگار عالم، انسان را در دو حالت گرفتارى و آسايش مىآزمايد تا او را كمال و شخصيّت دهد؛ زيرا انسان در مسير رفاه و خوشى به جايى نمىرسد بلكه با غرور و لجاجت خود را نابود مىكند. بلكه در راه سختىها و گرفتارىها صاحب فضل و دانش و تجربه مىشود. امّا گاهى بلاها و مشكلات او بيشتر مىشود و او در اين وضعيت ساخته مىشود و سپس درِ آسايش به روى او باز مىشود و او در خوشىها و لذّتهاى هر چند زودگذر به سر مىبرد. و اين حالت در خوبى و بدى پيوسته ادامه دارد تا به جايگاه اصلى خود بازگردد.
واژه فتح در لغت به معنى از بين بردن پيچيدگى و گشودن است و آن بر دو گونه است: گاهى با چشم ديده مىشود مانند گشودن قفل و گاهى با انديشه درك مىشود مانند گشودن پيچيدگى اندوه و غمها يا گشودن راز و اسرار علوم و عجايب خلقت يا داورى كردن ميان دو نفر در گشودن مشكل مخاصمه و اختلاف نظرها.
يكى از اسماى الهى«الفَتَّاح» است يعنى خداوند درهاى رزق و رحمت را به سوى بندگان باز مىكند و همچنين بين آنان حكم مىكند.
در بعضى روايات ذكر«يا فَتَّاح» براى حل مشكلات تأكيد شده است. چرا كه اين نام بزرگ حضرت حق تعالى كه به صورت صيغه مبالغه آمده است بيانگر قدرت پروردگار بر گشودن قفل مشكلات و برطرف كننده هر اندوه و غم و فراهم سازنده اسباب پيروزى و موفقيت است. و در حقيقت كليد همه درهاى بسته در دست با كفايت اوست.
سوره شرح يا انشراح در قرآن در همين زمينه بر پيامبر اسلام (صلى الله عليه و آله) نازل شده است كه به وجود مبارك رسول اللّه (صلى الله عليه و آله) گشايش روحى و جسمى عطا فرموده تا در تحمّل وظيفه سنگين رسالت و هدايت، احساس نگرانى نداشته باشد. براى دلدارى به پيامبر اكرم (صلى الله عليه و آله) مىفرمايد:
پس بىترديد با دشوارى آسانى است.* [آرى] بىترديد با دشوارى آسانى است.
در اين دو آيه به پيامبرش مهمترين بشارت را مىدهد و نور اميد را بر قلب پاكش مىاندازد كه با سختى آسانى است، باز تأكيد مىفرمايد، به يقين با هر سختى آسانى است.
پيام اين آيات اين است كه غم مخور مشكلات و سختىها به اين صورت باقى نمىماند، مخالفت دشمنان و محروميّتهاى مادى و اقتصادى و فقر مسلمانان ادامه نمىيابد پس از آن همه فشارها و آزارهاى روحى و جسمى كه بر رسول اللّه (صلى الله عليه و آله) و مسلمانان وارد شد، ميوه شيرين هدايت انسانها نمايان شد و راه اسلام براى پذيرش حق و حقيقت در مدينه و ديگر شهرها و ... باز شد. اين وعده الهى است كه در زبان رسول گرامى اسلام (صلى الله عليه و آله) جارى گشته است كه فرمود:
... بدان كه با هر شكيبايى موفقيّت است و با هر مشكلى گشايشى است و با هر سختى آسايشى است، با هر دشوارى راحتى است.
حضرت رسول (صلى الله عليه و آله) درباره آيه ﴿الَمْ نَشْرَحْ ...﴾ فرمود:
اگر دشوارى در لانهاى باشد، آسانى نزد او مىرود تا بيرونش آورد. سپس تلاوت فرمود: ﴿إِنَّ مَعَ الْعُسْرِ يُسْراً.﴾
هر چه امور داراى سختى و تلخى بسيار باشد به دروازه رهايى و آرامش نزديكتر است.
پيامبر گرامى اسلام (صلى الله عليه و آله) مىفرمايد:
دشوارترين امور، نزديكترين آنها به گشايش است.
به هر حال چرخه روزگار يكسان نمىچرخد در اوج و فرودها بسيارى از حقيقت باطنها و ضمير دلها بر هر فرد و جامعهاى آشكار مىشود.
امام على (عليه السلام) در بيان حكيمانه خويش نويد فضاى باز حيات را مىدهد:
زمان اوج سختى مرحله گشايش و هنگام تنگى حلقههاى بلا نوبت آسايش است.
«زنى به نزد حضرت اميرمؤمنان شكايت كرد كه همسرش به او خرجى زندگى و نفقه نمىدهد، در حالى كه مرد او بسيار تنگدست بود، على (عليه السلام) از اين كه همسرش او را به زندان بياندازد خوددارى كرد و در جواب آن زن فرمود: با هر تنگدستى، راحتى است و او را به صبر و تحمل دعوت كرد
بنابراين بايد كليدهاى گشايش را شناخت تا درهاى رحمت گشوده شود.
نبى اكرم (صلى الله عليه و آله) يادآورى فرمود:
امام صادق (عليه السلام) به سفيان ثورى در سفارشى اساسى مىفرمايد:
اى سفيان! هر گاه از سوى حاكم يا ديگران اندوهى به تو رسيد بسيار بگو:
صاحب كتاب بحار الأنوار، در جلد 92 دعاهايى براى رفع شدت بلاها، دفع دشمن و خطرات و أدعيه انبيا جهت رهايى از زندان و آفتها و بلايا در سه باب مستقل 106، 107، 108 آورده است:
از أدعيه انبيا، دعاء النبى (صلى الله عليه و آله) كه معروف به دعاى فَرَج است و بخشى از آن چنين است:
سؤال مىكنم تو را به حق آن نام كه رحمت فرستى بر محمد و آل او و آن كه آسان گردانى براى من آنچه را كه از دشواريش مىترسم و برطرف نمايى از من اندوه و غم و حزن را و آنچه را به سبب آن سينه من تنگ شده است و به سبب آن صبر من برطرف شده است. پس به درستى كه قادر نيست برخلاصى من غير تو و بجاى آور براى من به آنچه كه سزاوار آنى.
اى اهل پرهيزگارى و اهل آمرزش، اى كسى كه اندوه را تنها تو برطرف سازى و دلگيرى را تنها تو زايل كنى؛ و او بر من گشايش نمايد. مرا از شر نفس به ويژه و از شر مردم هميشه كفايت نماى.
همه حال مرا نيكو گردان و امور مرا اصلاح فرما و حاجتهاى مرا برآور و در كار من گشايش و خروجى قرار ده. پس به درستى كه تو مىدانى و من نمىدانم و تو قادر و توانايى و من قادر نيستم و تو بر همه چيز بسيار توانايى، به حق مهربانى تو اى مهربانترين مهربانان.
خواستههاى بندگان وسيله ارتباط درونى با خداوند است. و حاجت بنده راه محبت و پيوند خالق با مخلوق است. شيرينى دريافت پاسخ حق تعالى اين است كه ياد و پرسش او در قلب و ذهن پيوسته باشد.
ماهيت پرسش در اين است كه انسان نيازهاى فكرى يا قلبى دارد كه بايد از ديگرى خواسته خود را برآورده سازد تا به حق مطلب برسد. بنابراين اگر پروردگار از بندگان پرسش مىكند، چون آنان نقص دارند، بايد به حقايق آگاهى يابند و دانش خويش را تكميل كنند. ولى پرسش انسان از حق دليل بر نقص خداوند نيست؛ زيرا حق تعالى كمال نهايى و فاعل محض است و نقص و ضعف در او راه ندارد.
اين مطلب در روانشناسى ثابت است كه از هر كسى سؤالى شود و نتواند پاسخ مناسبى به آن دهد، ناراحت مىشود؛ زيرا او ضعف و محدوديت دارد ولى خدا اين گونه نيست كه اگر از او پرسشى شود غضبناك گردد؛ زيرا او كامل است و مىتواند هر پرسشى را به مقتضاى حال پرسشگر پاسخ دهد. در نتيجه حضرت حق اين حالت پرسشگرى را دوست مىدارد.
امام باقر (عليه السلام) مىفرمايد:
همانا خداى تعالى دوست دارد كه از او درخواست شود و آنچه را نزد اوست بخواهند.
درخواست بنده از حق به سه گونه است:
الف- زبانى: مانند درخواست نيكى و خير در دنيا و آخرت:﴿وَمِنْهُم مَّن يَقُولُ رَبَّنَآ ءَاتِنَا فِى الدُّنْيَا حَسَنَةً وَفِى الْأَخِرَةِ حَسَنَةً وَقِنَا عَذَابَ النَّارِ﴾
و گروهى از آنان مىگويند: پروردگارا! به ما در دنيا نيكى و در آخرت هم نيكى عطا كن، و ما را از عذاب آتش نگاه دار.
امام جواد (عليه السلام) در اين باره مىفرمايد:
نيازها با خواهش خواسته مىشود و با قضاى الهى نازل شود و عافيت بهترين عطاست.
ب- حالى: مانند نيازمندى كه دست نياز به سوى بىنيازى دراز مىكند، بدون آن كه چيزى بگويد و با زبان حال عرض حاجت مىكند به اين معنا كه بندهاى از حال خود خبر دارد كه عنايتى از سوى حق به او مىشود و بايد آن را درخواست كند؛ پس منتظر فرا رسيدن زمان فيض آن است. خداوند منّان در اين باره مىفرمايد:
﴿ادْعُواْ رَبَّكُمْ تَضَرُّعًا وَخُفْيَةً إِنَّهُ لَايُحِبُّ الْمُعْتَدِينَ﴾
پروردگارتان را از روى فروتنى و زارى و مخفيانه بخوانيد [و از آداب و شرايط دعا تجاوز نكنيد]؛ يقيناً خدا متجاوزان را دوست ندارد.
چنانكه رسول اللّه (صلى الله عليه و آله) فرمود:
همانا براى پروردگارتان در روزهاى زندگيتان، زمانى است كه نسيمهاى معنوى مىوزد، آگاه باشيد و خود را در محل آن قرار دهيد.
ج- استعدادى: مانند همه موجودات به فراخور استحقاق و ظرفيت وجوديشان از حق تعالى درخواست مىكنند.
﴿يَسْأَلُهُ مَنْ فِي السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ ۚ كُلَّ يَوْمٍ هُوَ فِي شَأْنٍ﴾
هر كه در آسمان ها و زمين است از او درخواست [حاجت] مىكند، او هر روز در كارى است.
اين وضعيت موجودات آسمانى و زمينى برحسب اقتضاى هستى و آفرينش آنان است كه شب و روز در انتظار باران رحمت حق هستند؛ زيرا گنجايش درخواست آنان افزونتر از خواستههاى بشر است. كه همگان بايد در خدمت انسان باشند و آفرينش آن دو حتى از خلقت آدم هم مهمتر است ولى بيشتر مردم اين مطالب را نمىدانند. پس خداوند به همه موجودات توجّه دارد و در پاسخ به حالت انتظار آنان خطاب مىفرمايد:
و پروردگارتان گفت: مرا بخوانيد تا شما را اجابت كنم.
همگى مرا بخوانند تا در بىنيازى را بر روى آفرينش باز كنم، حق مرا ادا كنيد تا درهاى رحمت را بگشايم، به تعهد و پيمانها عمل كنيد تا من هم به پاسخگويى وفا كنم؛ زيرا وعده خداوند به اجابت خواسته يك وعده مشروط است نه مطلق؛ زيرا براى قبولى حاجات شرايطى هست كه تا ارتباط دو طرفى باشد خداوند از حال دعا و خواهش بنده لذت مىبرد و به نزد فرشتگان افتخار مىكند پس بنده هم براى دريافت حتمى حاجت بايد مقدمات راهيابى را فراهم كند تا به مقامات بالاتر برسد از اينرو امام صادق (عليه السلام) به ميسر مىفرمايد:
در نزد خداوند مقامى است كه تنها با دعا و درخواست به آن رسيده مىشود.
چگونه بايد رسيد به درجاتى كه پلههاى آن را بايد در دنيا با دعا و مناجات گذراند. تا لذت شيرينى شرفيابى به حضور حق را احساس كرد. عبداللّه بن سنان گفت: ازامام صادق (عليه السلام) شنيدم كه فرمود:
دانشمندى مىگويد:
______________________________
(2)- من لايحضره الفقيه: 4/ 413، حديث 5900؛ بحار الأنوار: 67/ 183، باب 52، حديث 52.
(3)- كنز العمال: 2/ 47، حديث 3063؛ الدرّ المنثور: 6/ 364، ذيل آيه 5- 6 سوره انشراح.
(4)- بحار الأنوار: 74/ 166، باب 7، حديث 2؛ عوالى اللآلى: 1/ 291، حديث 161.
(6)- تهذيب الأحكام: 7/ 454، حديث 25؛ وسائل الشيعة: 18/ 418، باب 7، حديث 23961.
(7)- بحار الأنوار: 67/ 285، باب 56، ذيل حديث 8؛ عدّة الدّاعى: 305.
(8)- بحار الأنوار: 75/ 201، باب 23، حديث 29؛ كشف الغمّة: 2/ 156.
(9)- بحار الأنوار: 92/ 282، باب 108، حديث 4؛ مهج الدّعوات: 92.
(10)- الكافى: 2/ 475، حديث 4؛ وسائل الشيعة: 7/ 58، باب 20، حديث 8715.
(12)- بحار الأنوار: 75/ 365، باب 27، ذيل حديث 5؛ أعلام الدين: 309.
(14)- بحار الأنوار: 68/ 221، باب 66، ذيل حديث 30؛ عوالى اللآلى: 4/ 118، حديث 188.
(17)- الكافى: 2/ 466، حديث 3؛ وسائل الشيعة: 7/ 34، باب 6، حديث 8639.
(18)- الكافى: 2/ 470، حديث 7؛ بحار الأنوار: 90/ 295، باب 16، ذيل حديث 23.