عقل و شرع حكم مىكنند كه هرگونه كمكى به ستمگران كه آنان را در ظلم و ستمشان تشجيع كند و باعث ذلّت و خوارى ستمديده گردد و ضعيف را زير بار ظلم آنان به انواع سختىها دچار نمايد، حرام و به شدّت ممنوع است.
آنان كه از ستمگران متابعت مىكنند و در هر كارى از آنان فرمان مىبرند و دستورهاى ظالمانه آنان را اجرا مىنمايند، اگر از اين ظالمان ستم پيشه و خائنان به انسان و انسانيت دست بردارند، البته آتش ظلم و ستم خاموش و مظلومان از اسارت و مشقّت نجات پيدا مىكنند و به حقوق فردى و خانوادگى و اجتماعى و سياسى و اقتصادى و فرهنگى خود مىرسند و جهان تبديل به بوستان عشق و محبّت و صفا و صيميميت مىشود.
و هرگاه كسانى را ديدى كه در آيات ما [به قصد شبهه اندازى] به ياوه گويى و سخن بىمنطق مىپردازند از آنان روى گردان [و مجلسشان را ترك كن] تا در سخنى ديگر در آيند. و اگر شيطان تو را [نسبت به ترك مجلسشان] به فراموشى اندازد، پس از ياد آوردن [به سرعت بيرون برو و] با گروه ستمكاران منشين.
و اينان قوم عاد بودند كه آيات پروردگارشان را انكار كردند، و از پيامبران او نافرمانى نمودند، و فرمان هر سركش ستيزهجويى را پيروى كردند.* و در اين دنيا و روز قيامت با لعنتى بدرقه شدند.
و به كسانى كه [به آيات خدا، پيامبر و مردم مؤمن] ستم كردهاند، تمايل و اطمينان نداشته باشيد و تكيه مكنيد كه آتش [دوزخ] به شما خواهد رسيد ودر آن حال شما را جز خدا هيچ سرپرستى نيست، سپس يارى نمىشويد.
به دانشمندى گفتند: فلان شخص، نويسنده و دفتردار فلان ستمگر شده و تنها كارى كه مىكند نوشتن خرج و دخل است و از اين بابت مزد و اجرت دريافت مىنمايد و تأمين زندگى مىكند وگرنه خود و خانوادهاش دچار مشكل مىشوند. در پاسخ گفت:
آيا گفتار حضرت موسى آن مرد صالح را در سوره قصص نخواندهايد؟
گفت: پروردگارا! به خاطر قدرت و نيرويى كه به من عطا كردى، هرگز پشتيبان مجرمان نخواهم شد.
رسول خدا (صلى الله عليه و آله) فرمود:
كسى كه ستمگرى را بر ستمى دلالت كند، در جهنّم همنشين هامان خواهد بود و هر كس مدافع ستمگرى باشد يا وى را بر ظلم و ستمش يارى دهد، چون ملك الموت بر او نازل گردد گويد: تو را به لعنت خدا و آتش جهنّم كه بدمكانى است بشارت باد. و هر كس تازيانهدار ظالمان و ستم پيشگان باشد، خداوند آن تازيانه را در قيامت تبديل به اژدهايى از آتش با هفتاد ذرع طول كند تا در جهنّم بر وى مسلّط باشد و جهنم بد بازگشتگاهى است و رسول خدا (صلى الله عليه و آله) از اجابت دعوت فاسق حتى براى يك وعده غذا نهى فرمود.
عيسى (عليه السلام) به بنى اسرائيل فرمود:
به ستمكاران يارى ندهيد كه خوبىهاى شما نزد خداوند باطل مىشود.
امام صادق (عليه السلام) از پدرانش، از رسول خدا (صلى الله عليه و آله) روايت مىفرمايد:
چون روز قيامت شود منادى ندا كند، ستمكاران و كمك دهندگانشان كجايند؟ هر كس براى آنان ليقه دوات آماده كرده، يا جيبى دوخته، يا قلمى را براى آنان به دوات زده، آنان را با ستمكاران يكجا قرار دهيد.
امام صادق (عليه السلام) فرمود:
كسى كه ستمكارى را در ستم بر مظلومى يارى دهد، دائم در غضب خداست تا از آن عمل زشت دست بردارد.
رسول خدا (صلى الله عليه و آله) فرمود:
كسى كه با ظالمى براى كمك به او حركت كند در حالى كه بداند او مردى ستمگر و ظالم است، از اسلام خارج شده است.
رسول خدا (صلى الله عليه و آله) فرمود:
بدترين مردم مثلِّث است. عرضه داشتند: مثلِّث چيست؟ فرمود: كسى كه عليه برادر مسلمانش نزد ستمگر سعايت و سخن چينى مىكند و بدين سبب خودش و برادرش و ستمگر را به هلاكت مىاندازد (برادرش را به دست سلطان و خود و سلطان را با عذاب جهنّم).
اعانت مظلوم در برابر ظالم و يارى او جهت نجات از ستم ستمكار از اوجب واجبات در اسلام است، تا جايى كه رسول خدا (صلى الله عليه و آله) فرمود:
كسى كه صبح كند و اهتمام به امور مسلمانان نورزد، مسلمان نيست.
انسان گاهى در امورى، همانند مقام، مال، عنوان، در صورتى كه حق او نيست براى به دست آوردنش اهتمام مىورزد و در اين زمينه مجبور به پايمال كردن حقوق ديگران مىشود و اين كارى است كه آيات و روايات از آن نهى كردهاند و آن را عملى حرام و گاهى خيانت به خدا و رسول او و مردم مؤمن دانستهاند.
حضرت سجّاد (عليه السلام) در اين قسمت از دعا از حضرت حق مىخواهد وى را از طلب آنچه حق او نيست حفظ فرمايد.
اگر انسان از ابتداى زندگى جلوى طمع ورزى خود را بگيرد، به اين بليّه سخت و مصيبت مهلك دچار نمىشود.
امام صادق (عليه السلام) درباره كسى كه مثلًا رياست بر مردم حق او نيست ولى در طلب آن كوشش مىكند مىفرمايد:
هر كس طالب رياست باشد هلاك مىشود.
حضرت صادق (عليه السلام) مىفرمايد:
از رحمت خدا دور است كسى كه به ناحق ادعاى رياست كند، ملعون است آن كه اهتمام به آن ورزد و از رحمت الهى دور است هر كس با خود از رياست سخن بگويد.
هر كس براى خود طلب رياست كند هلاك گردد، به حقيقت كه رياست جز براى اهلش صلاح نيست.
ساير امورى كه نيز حق انسان نيست، اگر آدمى در طلبش برآيد و به اين خاطر حق ديگران پايمال گردد، از رحمت حق محروم مىشود.
آنچه را انسان به آن علم ندارد، وقتى درباره آن وارد سخن مىگردد، يا منتهى به تهمت، يا گمراهى ديگران، يا آشوب در يك خانواده، يا يك اجتماع، يا از بين رفتن مال، يا آبروى يك انسان بىگناه، يا ردّ يك حق و يا استقرار امر باطل مىگردد كه گناه هر كدام از اينها در پيشگاه حضرت حق گاهى از كوهها سنگينتر است.
امام صادق (عليه السلام) از شخص حكيمى روايت مىكند:
تهمتزدن به پاكدامن از كوههاى استوار سنگينتر است.
گناه گمراه كردن ديگران بنابر تفسير حضرت صادق (عليه السلام) از آيه:
هر كس انسانى را جز براى حق، [قصاص] يا بدون آن كه فسادى در زمين كرده باشد، بكشد، چنان است كه همه انسانها را كشته.
ازكشتن تمام انسانها سنگينتر است.
و نيز آشوب ايجاد كردن در بين مردم و خانوادهها و باعث ريخته شدن آبروى مردم يا از بين رفتن مال بىگناه، گناهانى بس عظيم و اعمالى بس قبيح است. در اين زمينهها تمام مردم را يك آيه در قرآن مجيد بس است كه مىفرمايد:
و از چيزى كه به آن علم ندارى [بلكه برگرفته از شنيدهها، سادهنگرىها، خيالات و اوهام است] پيروى مكن؛ زيرا گوش و چشم و دل [كه ابزار علم و شناخت واقعىاند] موردِ بازخواستاند.
امام صادق (عليه السلام) فرمود:
زرارةبناعين مىگويد: از حضرت باقر (عليه السلام) پرسيدم:
حق خدا بر بندگان چيست؟ فرمود: اين كه بگويند آنچه مىدانند و باز ايستند از آنچه نمىدانند.
______________________________
(5)- بحار الأنوار: 72/ 369، باب 82، ذيل حديث 3.
(6)- بحار الأنوار: 72/ 370، باب 82، حديث 7؛ مستدرك الوسائل: 13/ 126، باب 35، حديث 14971.
(7)- بحار الأنوار: 72/ 372، باب 82، حديث 17؛ مستدرك الوسائل: 13/ 127، باب 35، حديث 14974.
(8)- بحار الأنوار: 72/ 373، باب 82، حديث 22؛ وسائل الشيعة: 16/ 57، باب 80، حديث 20969.
(9)- بحار الأنوار: 72/ 377، باب 82، حديث 35؛ مستدرك الوسائل: 13/ 125، باب 35، حديث 14966.
(10)- بحار الأنوار: 72/ 377، باب 82، ذيل حديث 35؛ مستدرك الوسائل: 13/ 125، باب 35، حديث 14967.
(12)- بحار الأنوار: 70/ 150، باب 124، حديث 2؛ الكافى: 2/ 297، حديث 2.
(13)- بحار الأنوار: 70/ 151، باب 124، حديث 5؛ الكافى: 2/ 298، حديث 4.
(14)- بحار الأنوار: 70/ 154، باب 124، حديث 12؛ مستدرك الوسائل: 11/ 381، باب 50، حديث 13311.
(15)- بحار الأنوار: 72/ 194، باب 62، حديث 3؛ الأمالى، شيخ صدوق: 245، حديث 1.
(18)- الكافى: 1/ 42، حديث 2؛ وسائل الشيعة: 27/ 21، باب 4، حديث 33102.
(19)- الكافى: 1/ 43، حديث 7؛ الأمالى، شيخ صدوق: 420، حديث 14.