برای اینکه زخم ها کاری بشه،از بالای اسب نیزه می زدند!
بمناسبت شب جمعه،شب زیارتی ابی عبدالله(ع)
امام باقر(ع) خودشان می گویند: من در کربلا بودم، چهارساله بودم، پدرم در گودال افتاده بود که سوارها همه با هم وارد گودال شدند. بابا پیاده می شدید و داخل گودال می رفتید! چرا سواره رفتید؟ امام صادق(ع) می فرمایند: زنده بودی و هنوز نفس نفس می زدی، «تَطَؤُک الْخُیُولُ بِحَوافِرِها» با سُم اسب ها تو را کوبیدند. بمیرم برایت! پایین می آمدید و نیزه و شمشیر می زدید. امام صادق(ع) می گویند: برای اینکه زخم ها کاری بشود، از بالای اسب نیزه می زدند، از بالای اسب با نوک شمشیر می زدند. نمی دانم به زینب(س) چه گذشت...