ممكن است كسى بگويد دين خدا كه جز محبّت چيزى نيست ، چنان كه گفته اند : « هَلْ الدِّينُ إلاّ الْحُبّ » .
و در قواعد اين دين به اندازه اى كه سفارش به محبّت و مهرورزى شده است ، در هيچ فرهنگى نشده است ، پس چرا از برنامه هاى اصولى اين دين جنگ است ؟
بايد گفت : برخورد اوليه همه پيامبران به ويژه پيامبر اسلام صلي الله عليه و آله بادشمنان برخورد تبليغى و فرهنگى آن هم بر اساس مهر و محبّت بوده است . وظيفه رسولان الهى بشارت و هشدار بود ، بشارت به نتايج كارهاى مثبت و هشدار به عاقبت زيان بار كارهاى منفى . آنان با مردم سر جنگ و ستيز نداشتند ، آنان طبيبانه برخورد مى كردند تا مردم از بيمارى هاى معنوى رهايى يابند و عاشقانه برخورد مى كردند تا مردم دچار عذاب قيامت و بلاهاى دنيايى نگردند . ولى هواپرستان متعصب و شهوت رانان بى قيد و بند و آنان كه تحمل حقايق را نداشتند و زندگى را جز بر محور شكم و شهوت نمى ديدند ، براى خاموش كردن صداى هدايت گر فرستادگان خدا شروع به جنگ كردند و پيامبران هم به ناچار براى دفاع از خود و مؤمنان و حفظ دين به پاى خاستند . عقلى و شرعى نبود كه دشمن ابتدا به حمله كند و طرف مقابلش دست روى دست بگذارد تا دشمن هر چه مى خواهد انجام دهد . علاوه بر اين ، پيامبران در برخورد با دشمن ، قوانينى را ارائه كردند كه باز نشان از مهرورزى آنان به انسان و عشق آنان به نجات بشر از هلاكت ابدى بود . اين نكته را هم نبايد از نظر دور داشت كه بسيارى از همرزمان پيامبر صلي الله عليه و آله از ايمان قوى و خصال پسنديده و اوصاف حميده برخوردار بودند تا جايى كه دشمنى دشمنان و كينه مثبت آنان به طرف مقابل سبب انحراف آنان از صراط مستقيم و عدالت ورزى و احسان نمى شد . وَكَأَيِّنَ مِنْ نَبِىٍّ قَاتَلَ مَعَهُ رِبِّيُّونَ كَثِيرٌ فَمَا وَهَنُوا لِمَا أَصَابَهُمْ فِى سَبِيلِ اللّه ِ وَمَا ضَعُفُوا وَمَا اسْتَكَانُوا وَاللّه ُ يُحِبُّ الصَّابِرِينَ .انبوهى دانشمندانِ الهى مسلك [ و كاملان در دينِ ] به همراه آنان جنگيدند ، پس در برابر آسيب هايى كه در راه خدا به آنان رسيد ، سستى نكردند و ناتوان نشدند و [ در برابر دشمن ] سر تسليم و فروتنى فرود نياوردند ؛ و خدا شكيبايان را دوست دارد . بنابراين جنگ در دين خدا بر اساس حفظ نفوس محترمه و اموال و نواميس مردم و حراست از ارزش ها و ابلاغ فرهنگ سعادت بخش حق و رياضت دادن به نفس براى تزكيه و تربيت است و بر مجاهد واجب است نيّت خود را در جنگ براى خدا قرار دهد و هدفش فقط و فقط اطاعت از خدا و بندگى حضرت او باشد و سعى كند در هنگام جنگ همه خواسته هاى حق را رعايت كند و از كم ترين ستمى به دشمن و كار ناحقى نسبت به طرف مقابل بپرهيزد و بر مجاهدان است كه اگر دشمن درخواست امان كند چنانچه زمينه فراهم باشد ، او را امان دهند و از وى با محبّت بخواهند كه اسلام را با آزادى و اختيار بپذيرند و اگر نپذيرفتند از كم ترين اجبار نسبت به آنان براى پذيرش دين امتناع ورزند زيرا دين اجبارى فاقد اعتبار و ارزش است و عمل بر اساس آن كم ترين اجر و پاداشى در پيشگاه حضرت حق ندارد ، از اين رو صاحب شريعت حلال و حرام از اجبار كردن مردم به پذيرش دين نهى فرموده است .
منبع : برگرفته از کتاب با کاروان نور استاد حسین انصاریان