(و لبـاس التـقـوی ذلـک خیـر )« اعراف / ۲۶ »
حقیقت تقوا
مصدر لغوی، و ریشه این کلمه معنوی، که زیباترین و اصیل ترین مفهوم را دارد « وقی » است.
« وقی » به معنای خودنگهداری، و پرواپیشگی، و حفظ تمام موجودیت خویش در برابر محرّمات و نواهی الهیه است.
« وقی » در حقیقت، روحیه و قدرت و قوّت و توانی است که از طریق تمرین ترک گناه، و ریاضت و ضبط نفس در برابر معصیت و لذائذ حرام بدست می آید.قدم برداشتن برای تحصیل تقوا، و کسب روحیه خودداری از گناه بهترین قدم، و در میان اعمال از پسندیده ترین اعمال است.
تحصیل تقوا عبادت است، عبادتی که به امر حضرت ربّ صورت می گیرد، و از جمله برنامه هائی است که بدون تردید خشنودی حضرت حق را به دنبال خواهد داشت.
فلسفه انجام عبادات بدنی و مالی و اخلاقی، تحقق تقوا در عرصه گاه حیات انسانی است.
عبادت و حرکت و عملی که بوجودآورنده تقوا نباشد، عبادت نیست.
تقوا اساس کرامت، ریشه شرافت، و خمیرمایه سعادت، و کلید خیر دنیا و آخرت است.
یک جامعه مرکب از هزاران خانواده، و یک خانواده مرکب از یک زن و شوهر و تعدادی فرزند است.
در حقیقت مصالح بنای خانواده و جامعه افرادند، اگر فردفرد انسانها دارای روح تقواباشند، خانواده ای سالم، و جامعه ای برین خواهیم داشت، خانواده ای که در محیط آن امنیت درونی و برونی حکمفرماست، و زمینه رشد و تکامل افراد آن به خاطر تقوا به بهترین صورت فراهم است، و در نتیجه جامعه ای خواهیم داشت که کلیّه افراد آن نسبت به یکدیگر منبع خیر، و همگان از شّر و ضرر یکدیگر در امان خواهند بود.
اهل تقوا محبوب حقّ، و مورد عنایت انبیاء، ائمه و موجوداتی با منفعت و کرامتند.اهل تقوا دارای سیرتی زیبا، و صورتی الهی و ملکوتی، و همراه با حسنات اخلاقی، و جدای از سیئات و زشتی ها و پلیدیها هستند.
آبروی فرد و خانواده و جامعه به تقوای الهی است، و هیچ فرد و خانواده و جامعه ای نزد خداوند باارزش تر از اهل تقوا نیست.
زیانهائی که زن و شوهر، و پدران و مادران و فرزندان و افراد جامعه از یکدیگر می بینند، نتیجه بی تقوائی آنهاست.
وحشتی که در خانه ها و در جامعه مردم از همدیگر دارند، میوه تلخ نبودن تقواست.
خسارت های فراوانی که در شئون زندگی مردم دیده می شود، به خاطر نبود تقواست.
براستی برای داشتن یک خانه سالم بر زنان و شوهران واجب الهی است، که آراسته به تقوا باشند، و لازم و ضروری است که تقوا این خواسته بامنفعت الهی را به فرزندان خود سرایت دهند، و از ابتدای کار زمینه تحقق تقوا را در فرزندان خود فراهم آورند.
چه نیکوست به منافع فراوان تقوا در آیات قرآن، و روایات توجه کنید، آنگاه به ارزیابی برخیزید و دورنمای این واقعیت را بنگرید، که اگر تمام دختران و پسران آراسته به تقوا باشند، و اینان با این مایه و سرمایه ملکوتی به ازدواج اقدام کنند خانه ای و چه جامعه ای بوجود می آید؟!
تقوا و مراتب با ارزش آن
بیداران و بینایان، و آنان که به تعبیر قرآن اهل بصیرت هستند، و سفرهای روحی و معنوی را طی کرده اند، برای تقوا سه مرتبه ذکر می کنند.
تقوای خاصّ الخاص، تقوای خاص، تقوای عام
حضرت صادق(علیه السلام) در روایت بسیار مهمی این سه مرتبه را بدینگونه توضیح می دهند:
مرتبه اول تقوای باالله فی الله است و آن عبارت از ترک حلال است چه رسد به ترک شبهه و این تقوای خاصّ الخاص است.
مرتبه دوم تقوای من الله است و آن عبارت از خودداری از تمام شبهات است چه رسد به حرام و این تقوای خاص است.
مرتبه سوم تقوای برخاسته از خوف، به خاطر عذاب جهنم و عقاب الیم خداوند است و آن عبارت از ترک تمام گناهان و محرمات است و این تقوای عام است.[۲۱]
البته منظور از ترک حلال در گفتار امام صادق(علیه السلام) به این معناست، که صاحبان این گونه تقوا بسیاری از اموری که حلال است، به دنبالش نمی روند، زیرا به آنها احساس نیاز نمی کنند، و در حلالی هم که به آن نیازمندند کمال قناعت را رعایت می کنند.
قدرت بر قناعت برای همگان میسّر است، و اگر کسی ادعا کند برای من قوّت بر قناعت نیست، از او پذیرفته نمی شود.
قناعت به حلال، و محدود گرفتن امور مادی زندگی، و پرهیز از داشتن خانه های آنچنانی، و مرکب های گران قیمت، و لباس های فوق العاده، و انداختن سفره های رنگین، کاری است اخلاقی، و برنامه ای است پسندیده، و زمینه ای است برای تحقق تقوای الهی در تمام شئون زندگی.
حاجی سبزواری و قناعت
به سال ۱۳۶۲ سفری جهت تبلیغ به شهر سبزوار داشتم، در آنجا از خاندان حکیم بزرگ و عارف عالیقدر حاج ملا هادی سبزواری جویا شدم، گفتند نبیره ای از وی در این شهر است، که از علم و دانش، و حکمت و فلسفه و تفسیر قرآن مجید بهره مند است، و در مسجدی که امامت آن را به عهده دارد دوبار تمام قرآن کریم را برای مردم تفسیر نموده.
به دیدارش شتافتم، وضع اخلاق و برخورد و زندگی وی، دورنمائی از حیات پاک حاجی را نشان می داد، از احوالات جدّ بزرگوارش جویا شدم، مسائل اعجاب انگیزی را از حالات و برنامه های او برایم توضیح داد، از جمله فرمود، با آنکه حاجی مورد توجه تمام بزرگان کشور و رجال سیاسی و علمی بود، و از مناطق مختلف، حتی از دورترین مکانها، جهت استفاده علمی به محضرش می شتافتند، ولی از نظر خانه و زندگی و خوراک و لباس در قلّه قناعت بود!!
گاهی لباسی که تهیه می کرد تا نزدیک ده سال همراه با رعایت بهداشت و پاکیزگی از آن استفاده می کرد، و از وصله زدن به پارگی آن لباس عار نداشت، که این برنامه روش انبیاء و اولیاء الهی بود!!
تجمل گرائی و اسراف
تجمل گرائی و اسراف، از نظر حق، کاری شیطانی، و امری ناپسند، و برنامه ای مطابق با هوای نفس، و شهوات حیوانی است.
چه مانعی دارد، که انسان در تمام زمینه های زندگی حدود الهی و بخصوص قناعت را رعایت کند، که قناعت سبب راحت، و مایه آزادگی، و دوای اضطراب و دلهره و ناامنی باطن است.
نیاز بدن به خانه ای درخور شأن، و وسیله و مرکبی معمولی، و لباس و خوراکی به اندازه برطرف می شود.
در بنای زندگی باید از چشم همچشمی پرهیز داشت، و به خرج معمولی خو گرفت، و از برج و مخارج اضافی، و تحصیل آنچه به عنوان تجمل و مُد مطرح است دوری جست.
غرب را در قیافه و شکل زندگی اسوه و الگو و سرمشق قرار ندهیم، آنان دچار خطاها و اشتباهات زیادی هستند، صنعت و تکنیک عامل این معنا در ذهن ما نشود، که هر چه گفتند و نوشتند، و می گویند و می نویسند صحیح است، و آنچه را از قیافه و شکل زندگی دارند مطابق با واقع است.
آنچه در آئین اسلام مهم است، بهداشت روان و تن، و شهر و دیار و محلّه و منطقه است، آنچه در این فرهنگ مورد توجه است از امور مادی و معنوی و اخلاق و ایمان فردی و اجتماعی، همان است که به مصلحت دنیا و آخرت انسان است.
اسراف و تجمل گرائی، و افتادن در خرج های سنگین، و آرایش شکل و قیافه ظاهر زندگی بدور از قناعت و اقتصاد، حتی در مسئله مسجدسازی که محل عبادت مسلمانان است مورد مذمّت این فرهنگ پاک و مدرسه انسان ساز است.
مساجد و خانه ها باید از نظر باطن در حدّ اعلای معنویت و از نظر ظاهر، ساده و بی پیرایه باشد، که دلها به هوا و هوس دچار نشوند، و روی ارواح از حضرت حق فاصله نگیرد.
لباس ساده تهیه کنید ولی آداب پوشیدن را رعایت نمائید، خوراک در حدّ نیاز فراهم آورید، ولی آداب خوردن را مراعات کنید، مرکب سواری در حدود شأن خود تحصیل کنید ولی ادب رانندگی را از نظر دور ندارید، خانه برای زندگی بدست آورید، ولی خانه ای که روح شما را به اسارت نبرد، که این همه محصول تقوا و پرهیزکاری و توجه به حضرت حق است.
این زندگی یهودیان و مسیحیان است که از نظر خانه و اثاث آن، و مرکب سواری، و لباس و پوشاک، و خوراک و تجمّلات در گردونه اسراف است.
کلیساها و کنیسه های مسیحیت و یهودیت آراسته به زر و زیور، و آلات و ادوات و مجسّمه ها و عتیقه جات، و تابلوها و مبل هائی است که ملیونها دلار قیمت آن است.زندگی خاخام ها و کشیشان و حتی پاپ رهبر مسیحیان در حّدی از اسراف و تبذیر است که موجب حیرت و شگفتی است، اگر کلاه مخصوص و لباس پاپ را بفروشند، ملیونها نفر را از گرسنگی نجات می دهند.
اندوختن ثروت، رباخواری، دزدی های کلان آن هم در روز روشن و هزاران برنامه رسوای دیگر کار دشمنان خداست، دوستان حق باید با خواسته های حّق بسازند، و از افتادن در اسراف و تبذیر خود را حفظ کنند.
مولّد و حافظ تمام این واقعیات تقوا است، خانه آراسته به تقوا، و زن و شوهر تقوادار، دارای گنج الهی و سرمایه عرشی هستند، و زندگی آنان آمیخته به خوشی و طراوت و صفا و صمیمیت، و راحت و امنیت، و درستی و سلامت، و انصاف و کرامت و شرافت و حقیقت است.
خانه و معبد، باید به صورتی باشد، که انسان در آن احساس آرامش و امنیت کند، و برای او سکوی پرواز به سوی معشوق باشد.
خلاصه بنای زندگی را با رعایت تقوا و قناعت، و توجه به خدا و قیامت، به صورتی می توان بنا کرد، که وسیله ای برای آبادی آخرت، و جلب خوشنودی حق باشد.
امروز هم به شرط تقوا و قناعت، می توان با درآمد اندک زندگی کرد، البته اگر در طول برنامه مشکلی خودنمائی کند و مؤمن نتواند با درآمد مختصر خود به جنگ آن مشکل برود، بر مؤمنین و اهل خدا لازم است بدون فوت وقت به یاری برادر مؤمن خود اقدام کنند، و او را از رنج و زحمت و سختی و دردمندی برهانند.
یکدیگر را به تقوا دعوت کنید
با توجّه به اینکه تمام مردان و زنان طاقت و تحمل تقوا را در دو مرتبه اعلایش، یعنی تقوای خاصّ الخاص، و تقوای خاص ندارند، باید از دعوت عموم مرد و زن به این دو مرحله از تقوا خودداری کرد، زیرا این دو مرتبه از تقوا در شأن انبیاء و امامان و اولیاء خاص خداست.
ولی آراسته شدن تمام زنان و مردان به تقوای عام، یعنی ترک محرمات اخلاقی و شهوانی و مالی امکان دارد.
بنابراین بر عموم مردم است که یکدیگر را با زبانی نرم، و اخلاقی خوش به تقوا دعوت کنند، و همدیگر را به ترک انواع محرمات تشویق نمایند، تا تقوا پرده ملکوتی و بساط عرشی خود را در پهن دشت حیات بگستراند، و همگان بخصوص خانواده و جامعه از منافع آن بهره مند شوند.
آراسته شدن به تقوا بر عموم مردم در همه شئون، بخصوص بر زن و شوهر، و سرایت دادن آن به فرزندان واجب الهی است.
اهل حق و حقیقت می گویند: کودک امانت الهی است، و قلب و روح و نفس و باطن وی جوهر و تابلو و مایه پاکی است که از هر نقش و صورتی خالی است.
این تابلوی بی نقش و نگار قابلیت پذیرش هر نقش و صورتی را دارد، اگر وی را در خانه به انواع گفتار و عمل و اخلاق خیر عادت دهند،و راه تعلیم حقایق را به روی او بگشایند، کودک به سعادت دنیا و آخرت می رسد، و پدر و مادر که باعث رسیدن او به چنین واقعیتی شده اند در ثواب او شریکند، و در این معنا معلمان کودک و آنان که عامل ادب او هستند سهیمند.
اما اگر پدر و مادر بر اثر آلودگی و بی تقوائی، نقوش شیطانی را بر صفحه قلب و جان و نفس کودک نقّاشی کنند، و طفل در کنار آنان به پلیدی و رذائل اخلاقی گرفتار شود، و همچون حیوانات، تنها و تنها اهل شکم و شهوت بارآید، و به میدان شقاوت و هلاکت بنشیند، وزر و وبال او بدون تردید بر عهده آن پدر و مادر، یا آن معلم و مربی اوست.
قُوآ اَنْفُسَکُمْ وَ اَهْلیکُمْ ناراً.[۲۲]
چنانکه پدر و مادر از درافتادن کودک به آتش تنور یا منقل، یا شعله گاز مواظبت می کنند، و از نزدیک شدن وی به خطر جلوگیری می نمایند، به طریق اولی باید از گرفتارشدن کودک خود به آتش قهر حق در قیامت، که محصول بی تقوائی و بد عملی، و سوء خلق، و نبودن ایمان و عمل صالح است جلوگیری کنند، و راه عملی حفظ کودک از عذاب فردا، در مرحله اول تقوا داشتن پدر و مادر، و در مرحله بعد، سرایت دادن تقوا به کودک است.
پدر و مادر در جهت رشد طفل خود باید مبلغّی وزین و معلّمی کریم، و دو فرد دلسوز، و دو دعوت کننده به خیر باشند.
آنان باید وجود خود را به تقوا و ایمان و عمل صالح آراسته کنند، سپس به تأدیب و تهذیب کودک، و تعلیم محاسن اخلاق به او، و حفظ وی از رفیق بد، و معلّم زشت خو بکوشند.
آنان باید سعی کنند، زینت و زیور خارج از حدّ، و تجمل و اسراف، و ثروت و مال محبوب قلب کودک نگردد، تا فردا تبدیل به موجودی مسرف، طمع کار، حریص، و غارت گر، و هوس ران و خودسر نشود، که اگر ساختمان جامعه از مصالحی پوک، و به تعبیر دیگر از افرادی بی تقوا ساخته شود، آن ساختمان بر سر خود آن جامعه خراب می شود، و زندگی در آن جامعه برای همگان طاقت فرسا می گردد.
اگر تمام خانه ها اساسش تقوا باشد، اگر زن و شوهر آراسته به پرهیزکاری باشند، اگر تقوای پدر و مادر به کودک سرایت داده شود، جامعه از داشتن زندان، و مأمور فراوان، دادگاه و دادگستری بدین صورت گسترده بی نیاز خواهد شد، و با چنین وضعی دوش دولت و ملت از مخارج بسیار سنگین مالی که باید در راه رفاه مردم خرج شود، نه در راه جلوگیری از دزدان و مفسدان و غارتگران، سبک می گردد.
نشانه های اهل تقوا
بزرگان دین نشانه های اهل تقوا را با استفاده از آیات قرآن و روایات در مسائل زیر می دانند:
تحصیل علوم شرعیّه به اندازه ای که مکلّف برای اعمال و اخلاق و معاملات و روابطش با خانواده و جامعه نیاز دارد.
حفظ سلامت بدن از طریق رعایت بهداشت و عمل به آداب خوردن و آشامیدن.
اتصال به هوش و فراست در امور زندگی، امین بودن در تمام جوانب حیات.
حفظ عفت نفس، راستگوئی در کلام، آراسته بودن به حسنات اخلاقی، پیراسته بودن از رذائل، پاک بودن از ریا و دوروئی، بیزاری از موادّ اضافی دنیا در زندگی، مبرّا بودن از مکر و عذر و خیانت، اقدام به گرامیداشت اهل فضل و دانش، روی آوردن به وظائف شرعیه اعمّ از واجبات و نوافل، دست زدن به دامن عالم ربّانی که انسان را با دین خدا، و حلال و حرام آشنا می سازد، و جز رشد و کمال آدمی را توقع ندارد، که روی آوردن به غیر عالم ربانّی شقاوت و هلاکت است
امام صادق(علیه السلام) در ضمن سفارش به این حقیقت، یعنی پیروی از عالم ربانی می فرماید:
إِنَّ آیَةَ الْکَذّابِ أَنْ یُخْبِرَکَ بِخَبَرِ السَّماءِ و الاَْرْضِ، فإِذا سُئِلَ عَنْ شَیْء مِنْ مَسائِلِ الْحَلالِ وَ الْحَرامِ لَمْ یَکُنْ عِنْدَهُ شَیْءٌ.[۲۳]
نشانه آن که دروغگوئیش فراوان است، این است که تو را از مسائل آسمان و زمین خبر دهد، ولی به وقت پرسش از حلال و حرام حق چیزی برای جواب نزد او نیست.
و نیز از نشانه های اهل تقوا صبر در برابر حوادث، رعایت آداب و سنن اسلامی در همه امور، و ملازمت ذکر، و مداومت فکر، همراه با اخلاص نیّت، و صفای باطن و مراقبت نفس است، تا با پیمودن این راه به علم الیقین و از علم الیقین به عین الیقین و سپس به حق الیقین برسند.
زن و شوهر با تقوا
مرد باتقوا، برای تأمین مخارج خانه، جز به کسب حلال روی نمی آورد، و به غیر از مال حلال مالی قبول نمی کند، او با تحصیل حلال الهی مقیّد به رعایت حقوق تمام افرادی است که از طریق کسب و تجارت با او سروکار دارند، و به عبارت دیگر از وجود او در بیرون از خانه به بندگان خدا ضرر و زیان نمی رسد، او به خاطر تقوای الهی دور حرام نمی گردد، و گنج عفت نفس و قناعت را از دست نمی دهد.
مرد باتقوا چون از کسب و کار فارغ شود، و به خانه بازآید، تمام کوفتگی و خستگی خود را کنار درب خانه می ریزد، و با نشاط و شادی و خوشدلی و خوشحالی وارد خانه می شود، به همسرش لبخند محبت می زند، و زحمات روزانه او را نسبت به نظافت خانه، و پخت و پز، و نگهداری فرزندان خسته نباشید می گوید، و وی را ارج می نهد، و با او و بچه ها با مهربانی و محبت برخورد می کند، و هر یک را درخور شأنش احترام می نماید.
مرد باتقوا گاهی حلال و حرام، و معروف و منکر، و حسنات و سیئات را به اهل بیتش گوشزد می کند، و نمی گذارد آنان در مسئله دین و دینداری دچار غفلت شوند.
مرد باتقوا، همه عمر و وقت خود را صرف بیرون نمی کند، و خنده و نشاط خود را تنها برای دوستان نمی برد، و در مسجد رفتن و شرکت در جلسات مذهبی راه افراط نمی پیماید.
مرد باتقوا به این نکته توجه دارد، که اسلام رعایت اعتدال و اقتصاد را در تمام امور حتی در عبادات سفارش فرموده، و از کم گذاشتن از حق زن و فرزند به بهانه رفت و آمد با دوستان، یا شرکت در مجالس نهی فرموده است.
در اینجا باید بر اساس فرمان اسلام، عزیزان خود را که کارگردانان مساجد و هیئات هستند، سفارش کنم، که زمان جلسات را در مساجد و هیئات کوتاه کنید، به یک نماز جماعت و ساعتی بیان احکام و معارف و دقایقی ذکر مصائب اهل بیت قناعت کنید، این برنامه روش رسول حق و ائمه بزگوار بوده، و آنان با وقت اندک، و قناعت در بیان مردان و زنان بزرگی تربیت کردند.
زیاده روی در عبادات، بخصوص در مستحّبات، و طول دادن جلسات، نشاط مستمع را از بین می برد، و بتدریج در روان او نسبت به برنامه های مذهبی ایجاد نفرت می کند، و این برنامه جز خسارت برای مساجد و هیئات، و ضرر و زیان برای مردم، بخصوص آنان که از ظرفیّت بالائی برخوردار نیستند، چیزی به دنبال ندارد.
در هر صورت مرد باتقوا، در همه شئون زندگی آداب لازم را رعایت می نماید، و از این راه به استحکام بنای خانواده، و جلب محبت زن و فرزند کمک می نماید.
زن باتقوا، عفت و عصمت و پاکدامنی خود را حفظ می کند، با شور و شوق به کارِ خانه می رسد، زمینه رفع خستگی شوهر را که محصول کار بیرون است فراهم می نماید، از فرزندان خود به نحو شایسته نگهداری می کند، با شوهر و فرزندان بر اساس اخلاق اسلامی رفتار می کند، از عبادتش غفلت نمیورزد، خانه را کانون عشق و صفا، مهر و محبت، و شور و شوق می نماید.
زن باتقوا از همسرش با تکیه بر اصول الهی اطاعت می کند، به خواسته های بحق او پاسخ مثبت می دهد، از عصبانیت و خشم و کبر می پرهیزد، با اقوام شوهرش با مهر و محبت و اخلاق اسلامی روبرو می شود، بوقت آمدن شوهر از عرصه کار و کسب تا درب خانه به استقبال می رود، و به وقت خروج شوهر وی را بدرقه می کند، و از وی می خواهد جز حلال خدا به خانه نیاور، که ما به حلال خداوند گرچه اندک باشد قناعت می کنیم، و زیر بار حرام نمی رویم، مبادا به بهانه داشتن زن و فرزند، و خرج و مخارج از محدوده مقررات الهی تجاوز کنی، و زندگی را به حرام آلوده نمائی.
زن باتقوا از چشم همچشمی پرهیز دارد، و شوهرش را به خاطر همرنگ شدن با زندگی اقوام خود، یا اقوام شوهرش در تنگنا قرار نمی دهد و او را خجالت زده نمی کند.
چنین زن و شوهری مقبول حق، و منبع خیر، و نمونه بارز انسان الهی هستند، و در سایه آن دو همان خانه ای بوجود آید که خدا می خواهد، و در فضای آن خانه فرزندانی تربیت می شوند که حق، طلب می کند، در هر صورت زن و شوهر در تمام امور زنگی بر اساس معارف الهی و قواعد اسلامی و قوانین فقهی باید همچون اولیاء الهی هوای یکدیگر را داشته باشند.
کاسب نمونه
پدر مادرم می گفت، آن زمانی که سفر از شهری به شهری با چهارپایان صورت می گرفت، با دوستان از اطراف اصفهان از منطقه خوانسار به سوی زیارت حضرت رضا(علیه السلام) حرکت کردیم.
من در جمع دوستان مأمور خرید لوازم مورد نیاز بودم، در شهر دامغان اول صبح وارد مغازه ای شدم، جنسی می خواستم، مرا به دورن مغازه دعوت کرد، به عنوان این که زائرم شروع به پذیرائی کرد، شخصی برای خرید به او مراجعه کرد، قصد خرید مفصّل داشت، به او گفت لطفاً از مغازه روبروی من این جنس را تهیه کنید، مشتری رفت، به او گفتم شما که این جنس را بیش از درخواست مشتری داشتید، چرا با او معامله نکردید، به من گفت اول صبح چهره صاحب مغازه آن طرف خیابان را غمناک دیدم، سبب را از او پرسیدم، پاسخ داد بدهکارم و امروز روز ادای دین است، ولی از دیروز تا به امروز به اندازه ای که بتوانم ادای دین کنم خرید و فروش نداشته ام، غصه و رنج او را نمی بایست تحمل کنم، مشتری خود را به سوی او فرستادم، تا از درد و رنج بدهکاری خلاص شود، چرا که مؤمن باید هوای برادر مؤمن را داشته باشد، آری همه باید در همه امور هوای همدیگر را داشته باشیم، بخصوص شوهر باید هوای همسر را داشته باشد، و زن هوای همسر را، تا خانه و کاشانه بر اساس آداب الهی و انسانی برپا شود، و محصول آن خانه فرزندان باکرامت و رشیدی گردند. برادران عزیر خانه را بخصوص به وقت نماز صبح با قرائت قرآن معطّر کنید، که صدای ملکوتی شما در هنگام خواندن قرآن، گوش دل، و سمع قلب زن و فرزندانتان را نوازش دهد، و آنان را با عبادت و قرآن بیش از پیش آشنا کند، و از آنان منبع خیر و تقوا و کرامت پدید آورد.
منبع : پایگاه نور پرتال