الهی ، اگر به گدایی بحریم لطفت نیاید چه سازد ، الهی سروش رحمت بسوی عاصی رسید او را به قبول توبه داد نوید .
الهی ، آثار عنایت تو در عرصه حیاتم شدپدید ، پیراهن فراق ببوی وصال درید .
الهی ، قد همچون سروم از بار گناه خمید ، مرغ پاکی از قفس وجودم پری بی بال و بر شده ام چون درخت بید ، ای آنکه نتوان از تو کرد قطع امید .
الهی ، تا حجاب ظلمانی از برابر دیده قلب کنار نرود ، تا دل از غیر تو آزاد نشود ، تا قدم در راه تو به عشق و محبت نرود .
الهی ، تا دست گدائی به درگاهت دراز نگردد ، و عقل جز به تو نیندیشد و گوش غیر صدای تو نشنود ، و وجود خرج غیر تو نشود ، دررحمت برویم باز نگردد .