الهی ، ای ازیادت خانه دل آباد ، ای از رحمتت عاصی تیره روز دلشاد ، ای ببارگاهت از قلب درد مندان ناله و فریاد .
الهی ، ای دستگیر بنده مست نهاد ، ای بدربارت سر ذلت کیخسرو و قباد ، ای موجودات از کرم و احسانت شاد .
الهی ، از فراق کویت ناله و آه تاچند ، وجودم در قفس گناه تا کی دربند
الهی ، به عزت و جلالت سوگند ، در آتش حسرتم همچون سپند مرا در مقام تدبیرت چه ترفند .
الهی ، شیطانم انداخته در کمند ، این خواری و ذلت بر من مپند ، چون لطفت رسد ، سالم مانم از آسیب و گزند
برگرفته از کتاب مونس جان