فارسی
شنبه 16 تير 1403 - السبت 28 ذي الحجة 1445
قرآن کریم مفاتیح الجنان نهج البلاغه صحیفه سجادیه

1
نفر 0

بردبارى پسر ادهم

 
نقل كرده اند : ابراهيم بن ادهم رحمه الله وقتى به راهى مى رفت ، سوارى پيش وى باز آمد و پرسيد از وى كه آبادانى كجاست ؟ ابراهيم اشارت كرد به گورستان و گفت : آبادانى آن است . ترك پنداشت كه وى افسوس مى دارد ، در خشم شد و او را مى زد تا سر وى بشكست ، چون از وى درگذشت با وى گفتند كه اين كس كه تو او را بزدى خواجه ابراهيم بن ادهم بود ، ترك بيامد و عذر از وى مى خواست ، ابراهيم گفت : آن وقت كه تو مرا مى زدى ، من تو را از خداى عزوجل درخواستم تا تو را اهل بهشت گرداند .
گفت : از بهر چه چنين كردى با وجود چنين كارى كه من با تو كردم ؟ !
ابراهيم گفت : از بهر آن كه من دانستم كه بدين كه تو مرا مى زدى من ثواب يابم ، پس نخواستم كه نصيب من از تو خير باشد و نصيب تو از من شر !


منبع : برگرفته از کتاب حکایتهای عبرت آموز استاد حسین انصاریان
1
0% (نفر 0)
 
نظر شما در مورد این مطلب ؟
 
امتیاز شما به این مطلب ؟
اشتراک گذاری در شبکه های اجتماعی:

آخرین مطالب

دستت را بشوى
بشارت آخرتى
حكايت گرگان و كرمان‏
مالك اشتر و مسأله عفو
حتى بوى خوش را براى خدا استعمال كنيد
خدا از اين بينايى‏ها به ما هم عنايت كند
نفرین و دعاى پدر
آنچه خير است بياموز
آخوند ملا ابراهيم نجم آبادى چهره‏اى درخشان در ...
خدا را بر همه حال شكر

بیشترین بازدید این مجموعه

طلبه‌ای که به لوسترهای حرم امیرالمؤمنین(ع) ...
آقازاده‌ای که منصب حکومتی را قبول نکرد!
نفرین و دعاى پدر
حكايت موسی عليه السلام و مرد ژوليده
حكايت گرگان و كرمان‏
داستانى عجيب از برزخ مردگان‏
چند داستان عجيب در مسئله توبه‏
خدا را بر همه حال شكر
نماز در آيينه تاريخ‏
آخوند ملا ابراهيم نجم آبادى چهره‏اى درخشان در ...

 
نظرات کاربر

حسین نظری
خیلی آموزنده است.داستان های واقعی انسان را دگرگون می کند.
پاسخ
0     0
18 شهريور 1391 ساعت 8:51 بعد از ظهر
پر بازدید ترین مطالب سال
پر بازدید ترین مطالب ماه
پر بازدید ترین مطالب روز



گزارش خطا  

^