يكى از مباحث مهم درعرفان عملى و مقامات العارفين توبه است. توبه گرچه در نظر مفسران، علماى علم اخلاق، متكلمان و محدثان از جايگاهى بلند و ارزشى والا برخوردار است اما عارفان و صوفيان توجه اى خاص و عنايتى ويژه به آن مبذول داشته اند. سيرى اجمالى در آثار مشايخ بزرگ به وضوح نشانگر اين معنى است. از آثار ارزشمند آنان چنين بدست مى آيد كه تقريبا همه اينها توبه را از مهمترين مقامهاى سالك راه حق مى دانسته اند. بعنوان نمونه در آثار مختلف پير هرات از كشف الاسرار گرفته، منازل السائرين و صد ميدان و... اين مطلب با اهميت خاصى طرح شده است. (1) محيى الدين عربى، چهره برجسته عرفان اسلامى باب مفصلى را در دايرة المعارف بزرگ خود(الفتوحات المكيه) (2) به اين امر اختصاص داده است.
نجم الدين رازى در «مرصادالعباد» (3) دو مبحث بسيار مهم در اين مورد دارد. مولوى افزون بر طرح مسئله توبه در «مثنوى معنوى » به مناسبتهاى مختلفى، توبه نصوح را بطور جالب، جامع و مشروح بيان فرموده است. (4) بلبل گلستان شعر و عرفان، حافظ شيرازى در حد قابل توجهى مسئله را مدنظر داشته و در سى و دو بيت از ديوان خود به بيان توبه پرداخته است، (5) ابن فارض شبسترى، و نسفى هر كدام بنوبه خود بر اهميت اين موضوع اصرار ورزيده اند. ما بعنوان نمونه سخنى از خواجه عبدالله انصارى را در ارزش والاى توبه نقل مى كنيم: «...توبه نشان راه است، و سالار بار، و كليد گنج، و شفيع وصال، و ميانجى بزرگ و شرط قبول و سر همه شادى.» (6)
از نشانه هاى اهميت توبه، تاريخ ديرينه آن است; زندگى آدم ابوالبشر (7) در اين ناسوت خاكى با آن آغاز مى شود، پيام آوران بزرگى همانند ابراهيم، اسماعيل، (8) يونس، (9) موسى (10) و پيامبر بزرگ اسلام - صلى الله عليه وآله - هموار در حال توبه و در طلب توبه الهى بوده اند. (11) اميرالمومنين على ابن ابى طالب - عليه السلام - كه همه صوفيان و عارفان بوجودش افتخار مى كنند و وى را مرشد مرشدان و... مى دانند - و فرزندان معصومش - بويژه امام زين العابدين - عليه السلام - رهنمودهايشان و خصوصا نيايشهايشان مملو از توبه و استغفار است و سلوك معنوى بسيارى از ستاره هاى درخشان آسمان عشق و عرفان مانند رابعه عدويه، (12) ابراهيم بن ادهم (13) و فضيل عياض (14) و... با توبه آغاز مى گردد و بسيارى از عارفان بزرگ آن را نخستين گام سالك در راه سازندگى مى دانند.
از ديدگاه قرآن هم كه بى گمان از مهمترين منابع عرفان است، دهها آيه به اين امر خطير اختصاص داده شده است، واژه «توبه » و مشتقاتش نود و دو بار و «استغفار» و مشتقاتش چهل و پنج مرتبه در كتاب خداى عزوجل استعمال شده است. افزون بر اينكه در آيات متعدد و مختلف ديگر هم بدون ذكرى از اين واژه ها اين مسئله مطرح شده است. مفسران كتاب خدا نيز با عنايتى خاص به شرح و بسط و تفصيل معناى اين واژه كوتاه اما پر محتوا پرداخته اند; تاملى اندك در تفاسير شيعه و سنى بويژه تفاسير عرفانى به روشنى اين واقعيت را نشان مى دهد بعنوان نمونه پير هرات در تفسير ارزشمند خود ذيل اكثر آيات توبه و استغفار، در ابعاد گوناگون توبه سخن رانده است و آهنگ كلام وى نشانگر اين است كه گاه آنقدر تحت تاثير نورانيت قرآن قرار گرفته كه عنان اختيار از كف داده و مطالب والا و گرانقدرى كه سرشار از سوز، شيفتگى و عشق است، براى ما بيادگار گذاشته است. علامه طباطبايى نيز افزون بر تفسير اين آيات بحث مفصلى در ذيل آيات 17 و 18 سوره توبه طرح فرموده است. (15)
اخبار و روايات بسيار زيادى نيز در اين باره وارد شده است كه بى گمان مورد استفاده و استشهاد عرفا در اين مبحث بوده است; مرحوم مجلسى مجموعه اى از اين روايت را در «بحارالانوار» گرد آورده است. (16)
خواجه نصير طوسى - رضوان الله تعالى عليه - در تجريد نيز بابى را بعنوان توبه گشوده است و شارحان كتاب وى هم مطلب را مورد شرح و تفصيل قرار داده اند (17) از مجموع اينهانتيجه مى گيريم كه:
توبه در عرفان، اخلاق، (18) قرآن، حديث و كلام از جايگاه والا و ارزش گرانقدرى برخوردار است.
به هرحال،توبه يكى از مقامات العارفين است، قبل از شروع بحث، به توضيح معناى مقام و سلوك مى پردازيم.
معناى سلوك و مقام
هدف عارف وصول به حق و رسيدن به محبوب است واين مهم جز از راه سلوك و طى مقامات بس دشوارى ميسرنمى گردد، و توبه يكى از اين منازل و مقامها است. از اينرو از باب مقدمه اشاره اى به معناى سلوك و مقام نموده و در اين مورد به نقل كلام تنى چند از عارفان بزرگ بسنده مى نماييم.
شيخ محمود شبسترى در توضيح معناى سلوك و مقام چنين مى فرمايد: «سلوك سالك سفرى معنوى است و در اين سفر مراحلى قطع مى كند و از منازلى مى گذرد در هر مرحله مقامى است كه سالك به آن در مى آيد و پس از اينكه در يك مقام به كمال رسيد به مقام برتر مى رود، مقام مرتبه اى از مراتب سلوك است كه به سعى و كوشش و اراده و اختيار سالك بدست مى آيد. روانباشد از مقام خود اندر گذرد بى آنكه حق آن مقام بگذارد. در جريان آمدن به اين مقامات وگذار از آنها آيينه دل سالك صفا مى پذيرد و از جهان معنوى به او فيضها مى رسد... سالك در قدم اول به توبه متصف مى گردد.» (19)
و عزالدين كاشانى در«مصباح الهداية » مى فرمايد:«مقامات در اصطلاح صوفيان اقامت بنده است در عبادت از آغاز سلوك به درجه اى كه به آن توسل كرده است و شرط سالك آنست كه از مقامى به مقام ديگر ترقى كند. و در تعريف آن آورده اند مراد از مقام مرتبه اى است از مراتب سلوك كه در تحت قدم سالك آيد و محل استقامت او گردد و زوال نپذيرد.» (20)
تعداد و ترتيب مقامات
در تعداد منازل و مقامات و ترتيب و نظم آنها عبارات عارفان مختلف است. بعنوان مثال: ابونصر سراج (متوفى 378) مراحل سلوك را هفت مقام مى داند كه به ترتيب عبارتند از: توبه و... ابومحمد الكلاباذى (م 380) در كتاب «التعرف لمذهب اهل التصوف » از باب 35 تا 61 تاليف خود به ذكر پاره اى (21) از مقامات پرداخته و از توبه آغاز و به توحيد ختم كرده است. (22)
عزالدين كاشانى (م 735) در مصباح الهدايه مقامات را ده مرحله دانسته است و از مقام توبه آغاز و به رضا ختم كرده است. به روايت هجويرى در كشف المحجوب اول كسى كه اندر ترتيب مقامات و بسط احوال خوض كرد «ابوالحسن سرى بن المفلس السقطى » استاد و دايى جنيد بغدادى (23) بود مى گويد هر كدام از انبيا مقامى دارند پس مقام آدم توبه بود. (24) و حاصل سخن آنكه: سخن بزرگان عرفان و تصوف در تعداد منازل و مقامات مختلف است ، برخى تعداد آنها را هفت، و برخى ده و برخى چهل، روزبهان اصفهانى هزارويك ، پيرهرات (خواجه عبدالله انصارى) صد و... دانسته اند.
در چينش و نظم و ترتيب آنها نيز بهمان اندازه سخن عارفان مختلف است. در هرحال بسيارى از شخصيتهاى برجسته عرفان، توبه رامقام اول و نخستين منزل سير صعودى و سفر روحانى سالك دانسته اند.
توبه اولين مقام و منزل عارفان
بى گمان، سالك راه حق براى وصول به سرمنزل مقصود بايد منازل و مقاماتى را طى كند و توبه اولين مقام و منزل سالكان راه حق است. كسى كه مى خواهد به سوى او سير كند بايد روى از دنيا، خود و هرچه غيراوست، برتابد و باتمام وجود متوجه حق شود و اين جز با انقلابى بزرگ از درون كه ديو منيت و هواهاو شهوتهارا از تحت سيطره وسلطنت دل برافكند، ممكن نيست و اين است كه زمينه ساز اجابت دعوت خدا و استفاضه از فيض او و نخستين پله نردبانى است كه آنسويش درياى بى كران وجودالهى است. و به بيانى ديگر: براى اينكه عارف واصل شود، بايد مقامات و منازل بس دشوارى رابپيمايد و اين پيمودن مراحل و مراتب منظمى دارد كه نخستين آنها توبه است; چرا كه اين حركتى است كه با فضل خدا آغاز شده، براى او وبسوى او و توام با عشق او است و براى اينكه راه اين سير صعودى هموار گردد،بايد سالك طريق حق، آتش، در دل افكند و آن آتش شعله بركشد و شعله ها فروزان شود تا ريشه هاى گناه و آثار و تبعات غفلتها، ترك اولى ها و... سوخته شود ودل شيفته شيدا را آماده حركت بسوى او كند و اين همان توبه است كه البته پس از يقظه (25) و بيدارى حاصل مى شود. بنابراين، سائرالى الله قبل از هر چيز به توبه اى حقيقى بپردازد و تمام توان و تلاش خود را به منظور كمال آن مبذول دارد كه توبه اى كامل و نصوح وار، زمينه ساز مقام بعدى. و به قول پيرهرات: «ميدان دوم، ميدان مروت است، از ميدان توبه، ميدان مروت زايد.» (26) و عارفان بزرگ و عاليقدر به اين واقعيت تصريح فرموده اند كه نمونه هايى از آن به شرح زير است:
«ميدان اول مقام توبه است و توبه بازگشتن است به خداى... توبه نشان راهست و سالار بار و كليد گنج، و شفيع وصال، و ميانجى بزرگ، وشرط قبول و سرهمه شادى.» (27)
عزالدين كاشانى مى گويد:«اساس جمله مقامات و مفتاح جميع خيرات واصل همه منازل و معاملات قلبى و قالبى، توبه است.» (28)
هجويرى در كشف المحجوب مى گويد: اول مقام سالكان طريق حق، توبه است. (29) دكتر سيد محمد دامادى در كتاب «شرحى برمقامات العارفين » مى گويد:
توبه را باب الابواب گويند، زيرا اول چيزى است كه طالب سالك به سبب و وسيله آن چيز به مقام قرب حضرت خداوند وصول مى يابد، توبه است.» (30)
از موارد متعددى از كتاب مشارق الدر استفاده مى شود كه توبه مقام اول عارفان است. (31)
در مرصادالعباد مى فرمايد: «چون مريد به خدمت شيخ پيوست و... بايد به بيست صفت موصوف باشد تا داد صحبت شيخ بتواند و سلوك اين را ه بكمال او را دست دهد. اول مقام توبه است بايد كه توبتى نصوح كند كه بناى جمله اعمال بر اين اصل خواهد بود و اگر اين اساس بخلل باشد در نهايت كار خلل آن ظاهر شود و جمله باطل گردد وآنهمه رنجها حبط شود.» (32)
شبسترى در گلشن راز مى فرمايد:
به توبه متصف گردد درآندم
شود در اصطفاء ز اولاد آدم
و لاهيجى مى فرمايد: «بدانكه در طريق سير الى الله و سير رجوعى، اول مقامى كه سالك سائر برآن عبور مى نمايد، مقام توبه است.. . اشاره براين معنى است كه: در هنگام توجه به جانب عليين ابرار و شروع در سلوك طريقت به توبه.... متصف گردد و توبه صفت وى شود. (33)
مرحوم ميرزا جواد ملكى تبريزى در رساله لقاءالله پس از بيانات سودمند و جامعى در اثبات لقاءالله يعنى امكان رسيدن به مقام بلند عرفانى و معنوى از طريق مجاهده، مى فرمايد: «آرى بعد از اينك مقصود معين شد آن وقت دامن همت به كمر بزند و بگويد:
دست از طلب ندارم تاكام من برآيد
ياجان رسد به جانان ياجان زتن برآيد
توبه صحيحى از گذشته ها بكند...» (34) در مصباح الشريعة مى فرمايد: «التوبه حبل الله و مدد عنايته ولابد للعبد من مداومة التوبه على كل حال.» (35)
در ميدان عمل نيز بسيارى از مشايخ بزرگ عرفان و تصوف از توبه آغاز كرده اند كه بذكر نمونه هايى از آنان مى پردازيم.
توبه اولين منزل رابعه عدويه
شايد عطار نيشابورى اولين كسى باشد كه قسمتهاى اول شرح زندگى رابعه عدويه را نوشته است، على رغم مسلك شعرى و عرفانى عطار وتلاش گسترده ايشان در جهت بزرگ نشان دادن چهره عارفان، عطار داستان توبه رابعه را بسيار مجمل و كوتاه و با شتابى تمام نقل كرده است. و احتمال ديگرى را درباره وى تقويت نموده است، عبارت وى دراين باره چنين است... «و گروهى گويند در مطربى افتاد آنگاه بردست حسن توبه كرد و در ويرانه ساكن گشت...» (36)
عبدالرحمن بدوى پس از تاملى عميق در عبارت عطار و بيان علت شتابزدگى وى در توبه «رابعة » ضمن تحليل نسبتا مفصلى همين روايت عطار را صحيح دانسته و اولين منزل رابعة را توبة مى داند. (37)
توبه،اولين منزل ابراهيم ابن ادهم و فضيل عياض
اولين منزل ابراهيم ابن ادهم، عارف بزرگ جهان اسلام توبه است. (38) حركت عرفانى فضيل عياض نيز با انقلابى كامل و جامع از درون (توبه) آغاز مى شود. (39) معنويت و عرفان «بشرحافى » نيز از توبه آغاز مى گردد. (40)
البته همانگونه كه اشاره كرديم همه عرفا در اين مورد اتفاق نظر ندارند و برخى از آنان مقام اول را توبه نمى دانند، بعبارت ديگر در مورد اينكه نخستين منزل سالك چيست؟ اختلاف است و در اينجا اين مبحث رابه كلام محى الدين ابن عربى در مورد اختلاف ختم مى كنيم:
«ميان اصحاب ،در مورد اولين مقام عارف و سالك اختلاف است; برخى از آنان فرموده اند: اولين مقام «يقظة است و برخى فرموده اند: اولين منزل «انتباه » است و برخى فرموده اند: نخستين گام «توبه » است.» (41)
مفهوم توبه
توبه در لغت: توبه از ماده «توب » به معناى «رجع » (بازگشت) است. ابن فارس متوفاى 395. ه در «معجم مقاييس اللغة » مى گويد: «توب » التاء والباء والواو كلمة واحدة تدل على الرجوع يقال تاب من ذنبه اى رجع عنه، يتوب الى الله توبة ومتابا...» (42)
ابن منظورلغوى معروف مى گويد: «التوبة الرجوع من الذنب... و تاب الى الله يتوب توبا و توبة و متابا اناب و رجع عن المعصية الى الطاعة... و تاب الله عليه وفقه لها والله تواب يتوب على عبده.» (43)
راغب اصفهانى مى گويد:«توبه ترك گناه به بهترين وجه است و آن رساترين شكل پوزشخواهى است زيرا اعتذار سه قسم است و قسم چهارمى ندارد:
1- اينكه پوزش خواه بگويد اين كار را انجام نداده ام. (كار را از اساس منكر شود.)
2- بگويد آنرا بدين دليل انجام داده ام. (عذرى براى كارش بتراشد.)
3- اين كار را انجام داده ام وگناه كرده ام و از بن و بيخ آن را ترك مى كنم.
توبه در اصطلاح: آنچه در عرفان مهم است حقيقت توبه است اما بد نيست بعنوان مقدمه به ذكر پاره اى از تعاريف توبه كه در گوشه و كنار كتب عرفانى آمده است بپردازيم.
الف: جرجانى مى گويد:«...و در اصطلاح شرع پشيمانى از گناهان است و صوفيان مى گويند: توبه رجوع به خداى تعالى است براى گشودن گره امتناع از قلب وبرخاستن به تمام حقوق پروردگار.» (44)
ب: عبدالرزاق كاشانى در شرح منازل السائرين پير هرات مى گويد: «توبه بازگشت از مخالفت حكم حق است به موافقت او پس تا زمانى كه مكلف حقيقت گناه را نشناسد و نداند كه فعلى كه از او صادر مى شود مخالف حكم خدا است براى آن مكلف رجوع از گناه صحيح نيست » (45)
ذوالنون مصرى: «توبه عوام، از گناه است وتوبه خواص،از غفلت.» گفت: «بر هر عنصرى، توبه اى است توبه دل،نيت كردن است بر ترك شهوات حرام و توبه چشم،از محارم بر هم نهادن، و توبه دست، ترك گرفتن دست ازمناهى و توبه پاى،نارفتن به مناهى.» (46)
سهل بن عبدالله: «اول توبه،اجابت است. پس انابت است، پس توبه است، پس استغفار. اجابت به فعل بود و انابت به دل و توبه به نيت و استغفار از تقصير... (47) اول چيزى كه مبتدى را لازم آيد توبه است و آن ندامت است و شهوات را از دل بركندن و از حركات مذمومه به حركات محموده نقل كردن و دست ندهد بنده را توبه تا خاموشى را لازم خود نگرداند و...» (48)
جنيد بغدادى:«توبه را سه معنى است: اول ندامت، دوم عزم بر ترك معاودت. سوم خود را پاك كردن از مظالم و خصومت.» (49)
خواجه نصيرطوسى (ره):«معناى توبه رجوع از گناه باشد و اول بايد دانست گناه چه باشد.» (50)
دكتر قاسم غنى:«صوفيه توبه را به اين شكل تعريف كرده اند كه بيدارى روح است از غفلت و بى خبرى به طورى كه گناهكار از راههاى ناصوابى كه مى پيمايد، خبردار شود و از گذشته بد خود منزجر گردد ولى فقط تذكر و تنبه كافى نيست كه تائب شمرده شود مگر آنكه توبه كار بكلى آن معصيت يا معاصى را كه مرتكب بوده و متذكر شده رها نمايد و مصمم شود كه بار ديگر به آن معاصى برنگردد تا به قول شيخ عطار در منطق الطير:
تو يقين مى دان كه صد عالم گناه
از تف يك توبه برخيزد ز راه (51)
لاهيجى:...بتوبه - كه بازگشتن بجانب حق است و ترك ماسوى الله - متصف گردد. (52)
غزالى در احياءالعلوم، نراقى در جامع السعادات و فيض در محجة البيضاء در تعريف توبه مى فرمايند: «توبه عبارتست از سه امرى كه مترتب بر يكديگرند و هر كدام علت ديگرى است و آن سه عبارتند از: 1- علم به مضرات گناه و اينكه سبب دورى از حق تعالى مى گردد. 2- ندم و پشيمانى. 3- تصميم و اراده به عمل. كيفيت ترتب اين سه امر به اين صورت است كه آگاهى از زبان گناه لت حالت ندامت و پشيمانى از آن مى گردد و هنگامى كه بخوبى اين ندامت بر انسان مستولى گردد تصميم مى گيرد گناهان گذشته راجبران كند و در زمان حال گناه نكند و تصميم مى گيرد در آينده نيز مرتكب گناه نگردد. (53)
پى نوشتها:
1- نمونه هايى از گفتار خواجه عبدالله انصارى در تفسير ارزشمند «كشف الاسرار» به مناسبتهاى مختلف ذكر مى كنيم.
2- محيى الدين عربى، الفتوحات المكيه، (بيروت، داراحياءالتراث العربى،بى تا)، ج 2،ص 139-144.
3- نجم الدين رازى، مرصادالعباد،(تهران،انتشارات علمى و فرهنگى،1365) چاپ دوم،ص 255 و355.
4- مولانا جلال الدين رومى، كليات مثنوى، (انتشارات كتابفروشى اسلاميه، بى تا) دفتر پنجم 483 قصه قوم يونس و دفتر چهارم 425بيان حديث انى لاستغفرالله... و دفتر پنجم 499 توبه نصوح.
5- مجله علوم انسانى و اجتماعى، دانشگاه شيراز، شماره 1 و 2، سال 69 -70، توبه در اشعار حافظ.
6- عبدالله انصارى، منازل السائرين، مترجم: روان فرهادى، (تهران،انتشارات مولى، 1361) ص 252 نقل از صد ميدان
7- «فتلقى آدم من ربه كلمات فتاب عليه انه هوالتواب الرحيم » بقره: 37
8- ...«وارنا مناسكنا وتب علينا انك انت التواب الرحيم » بقره:128
9- ...«وذالنون اذ ذهب مغاضبا فظن ان لن نقدر عليه فنادى فى الظلمات الااله الا انت سبحانك انى كنت من الظالمين »
10- فلما افاق قال سبحانك تبت اليك و انا اول المؤمنين،اعراف: 143
11- واستغفره انه كان توابا،نصر:3 و حدود ده روايت به اين مضمون وارد شده است «وانى استغفرالله فى كل يوم ماة مرة » مستدرك الوسايل 1/387
12،13،14- رجوع به بحث توبه اولين مقام در همين مقاله.
15- محمد حسين طباطبايى،الميزان، (قم، مؤسسه مطبوعاتى اسماعيليان،1394 ه . ق) چاپ سوم،ص 244 «كلام فى التوبه »
16- محمد باقر مجلسى، بحارالانوار، ج 6، (تهران، دارالكتب الاسلاميه،1363) چاپ سوم، باب التوبه انواعها و شرايطها، ص 11الى 42
17- خواجه نصيرطوسى،تجريد الاعتقاد،9 - 331 (قم،انتشارات ايران، بى تا) و علامه ابوالحسن شعرانى، ترجمه و شرح تجريد، (تهران، كتابفروشى اسلامية،1398 ه ) چاپ دوم، 585 - 592.
18- دراخلاق نيز مسئله توبه بسيار مورد توجه بوده است بعنوان مثال: فيض كاشانى در محجة البيضاء بحث مفصلى دراين باره دارد. غزالى دراحياءالعلوم بحث جامع و جالبى را آورده است. و نراقى در جامع السعادات نيزدر ابعاد مختلف توبه بحث كرده است.
19- شيخ محمود شبسترى،مجموعه آثار (تهران، كتابخانه طهورى، 1365) ص 24،25
20- عزالدين كاشانى، مصباح الهدايه و مفتاح الكفايه،(تهران، مؤسسه نشر هما،1367) چاپ سوم، ص 125
21- همان، ص 13،بنقل از اللمع، ص 83 و 66
22- عزالدين كاشانى، پيشين، ص 366 تا 400
23- سيد محمد دامادى، همان
24- كشف المحجوب، هجويرى، (بى م، بى تا، بى نا) ص 137 و 484
25- معمولا «يقظة » قبل از توبه مطرح شده است و تاملى كوتاه در مسئله بيانگر صحت آن است - از جمله رجوع كنيد به: خواجه عبدالله در منازل و صد ميدان
26 و 27- خواجه عبدالله انصارى، پيشين، ص 253 و252
28- عزالدين كاشانى، پيشين،ص 367
29 و30- سيد محمد دامادى،پيشين، ص 29،به نقل از هجويرى،پيشين،ص 378
31- از جمله رجوع كنيد به: صفحه هاى 148 و 150، مشارق الدرر، شرح قصيده تائيه ابن فارض، سعيد فرغانى، (انتشارات فلسفه و عرفان اسلامى، 1398 ه )
32- نجم الدين رازى، پيشين، ص 257
33- شرح گلشن راز، محمود لاهيجى، (انتشارات محمودى، بى تا)8 -257
34- لقاءالله، ميرزا جواد ملكى تبريزى، با تعليق سيد احمد فهرى، نهضت زنان مسلمان، تهران، 1360
35- ترجمه: «توبه ريسمان خداست و مدد عنايت او است و بنده بايد در هر حال به توبه اش ادامه دهد.» از جمله اول و سوم مى توان استفاده كرد كه توبه به مقام اول، سلوك به سوى خدا است. مصباح الشريعه،ترجمه و شرح حسن مصطفوى، (تهران، انجمن حكمت و فلسفه،بى تا) ص 351.
36- فريدالدين عطار نيشابورى، تذكرة الاولياء، (تهران،انتشارات مركزى،1336) چاپ پنجم، ص 66
37- شهيد عشق الهى، رابعه عدويه، عبدالرحمن بدوى،مترجم: محمد تحريرچى (تهران،انتشارات مولى، 1366) ص 18 - 24، به نظر مى رسد تحليل عبدالرحمن بدوى از سخن عطارنيشابورى عميق و شايسته تامل است.
38 و 39- عطار نيشابورى، پيشين، ص 88 - 89 و 79 - 78
40- ابن عربى، پيشين، ج 2، ص 143
41- عطار نيشابورى، پيشين، ص 106
42- احمدبن فارس، مقاييس اللغة، (قم انتشارات دفتر تبليغات اسلامى، 1404، ه ق) ج 1، ص 357
43- ابن منظور، لسان العرب، (بيروت، داراحياء التراث العربى، بى تا) ج 2، ص 61
همانطوركه درمتن ملاحظه شده است توبه رادوجور معنى كرده اند. 1- (برگشتن و رجوع) 2- برگشتن و رجوع مقيد به «از گناه » دراقرب الموارد، قاموس و صحاح اللغة معناى دوم را اختيار كرده است در مجمع البيان هم درذيل آيه 37 بقره، توبه را رجوع از عمل گذشته دانسته است ولى نظر صحيح آنست كه توبه به معناى مطلق رجوع باشد - همانطوركه علامه طباطبايى درسراسرالميزان اين معنى راپذيرفته است و دليل آن اين است كه اين معنى - برخلاف معناى اول - شامل توبه خدا نيز مى گردد.
44- سيد محمد دامادى، پيشين، ص 29، بنقل از جرجانى.
45- عبدالرزاق كاشانى، شرح منازل السائرين، (تهران، انتشارات كتابخانه علميه حامدى، 1354)ص 21.
46 و 47 و 48 و 49 - سيد محمد دامادى، پيشين، ص 30، به نقل از عطار نيشابورى، پيشين، ص 152
50- محمدبن الحسن الطواسى، اوصاف الاشراف، (مشهد،انتشارات كتابفروشى زوار، 1357) ص 23
51- قاسم غنى، تاريخ تصوف، بى م، ج 2، ص 221
52- محمود شبسترى، پيشين، ص 285
53- غزالى، پيشين، ج 4، ص 3
منبع : کتابخانه حج