سير و سلوك الى الله درجات و مراتب گوناگونى دارد كه بايد يكى پس از ديگرى پيموده شود؛ اما پيش از پيمودن آن مراحل بايد با توبه مانع را برداشت. اولين مرحله از مانع زدايى براى سالكان راه، گناه زدايى است؛ چون گناه نه تنها مايه ورود به جهنم است، بلكه مانع انجام كار خير در دنيا نيز خواهد شد.
امام صادق ( عليه السلام) مى فرمايد: اثر گناه اين است كه انسان را از عبادت، محروم مى كند. گاهى انسان، در روز به گناهى مبتلا مى شود و بر اثر آن از شب زنده دارى و نماز شب محروم مى گردد؛ گناه در كارهاى خير، مانند كارد تيز در گوشت اثر دارد:
«إن الرجل ليذنب الذنب فيحرم صلاة الليل و إن عمل السيى ء أسرع في صاحبه من السكين في اللحم«.
همان گونه كه كارد در گوشت نفوذ كرده، آن را قطعه قطعه مى كند، گناه نيز اطاعت را قطعه قطعه مى كند. البته گاهى انسان، گناه مى كند و با كار خير و اطاعت، آن گناه را ترميم مى كند، ولى اين در صورتى است كه روح ايمانى شخص، قوى و آن گناه، ضعيف باشد؛ اما در حال عادى براى توده مردم، گناه مانع انجام كار خير مى شود. در نتيجه خود گناه رشد مى كند و آنگاه نه تنها بركات معنوى بلكه بركات مادى هم از انسان گرفته مى شود.
آنچه در قرآن كريم آمده است: « و لو أن أهل القرى امنوا و اتقوا لفتحنا عليهم بركات من السماء و الارض و لكن كذبوا فاخذناهم بما كانوا يكسبون».
اين دو مطلب را به همراه دارد و يك نوع تلازم وجودى و عدمى را بازگو مى كند؛ يعنى، بين ايمان و تقوا از يك سو و بين نزول بركات الهى از سوى ديگر، تلازم وجودى و بين ترك تقوا از يك سو و بين قطع رحمت و بركات الهى از سوى ديگر تلازم عدمى برقرار است.
امام صادق ( عليه السلام) مى فرمايد: خداوند هر سال باران را به اندازه لازم مى فرستد، ولى اگر مردم سرزمينى، تبهكار باشند، دستور مى دهد كه اين باران در مناطقى فرو بريزد كه به حال آنها سودمند نباشد:
«ما من سنة أقل مطرا من سنة ولكن الله تعالى يضعه حيث يشاء، إن الله تعالى إذا عمل قوم بالمعاصي، صرف عنهم ما كان قدره لهم من المطر في تلك السنة إلى غيرهم و إلى الفيافي و البحار و الجبال...».
سرباز شيطان
شيطان، نخست، مأموريت دارد در حد وسوسه عده اى را به گناه دعوت كند؛ اما اگر انسان دعوت او را پذيرفت و به گناه آلوده شد، به تدريج مسموم مى شود و تحت ولايت او قرار مى گيرد و شيطان در جهاد اكبر بر او پيروز مى شود و در نتيجه او را جزو ستاد و سپاه خود قرار مى دهد؛ چنانكه در قرآن آمده است:
« و أجلب عليهم بخيلك و رجلك».
بر اساس همين بيان قرآنى، امام صادق ( عليه السلام) درباره گناهكاران مى فرمايد:
« إذا أخذ القوم في معصية الله فإن كانوا ركبانا، كانوا خيل إبليس و إن كانوا رجالة كانوا من رجالته».
آنان اگر سوارند، از واحدهاى سواره نظام شيطان و اگر پياده اند، از واحدهاى پياده نظام او هستند.
از همه بدتر، عالم بى عمل است؛ قرآن كريم مى فرمايد:« يا أيها الذين آمنوا لم تقولون ما لا تفعلون كبر مقتا عند الله أن تقولوا ما لا تفعلون».
مقت و عذاب خدا نسبت به عالم بى عمل و واعظ غيرمتعظ، زياد است. چنانكه در حديث نورانى امام باقر ( عليه السلام) آمده است: كسى كه مردم را به عدالت و فضيلت و تقوا دعوت كند و خود، عادل نباشد، حسرتش در قيامت، زياد و مشمول آيه:
« يا حسرتى على ما فرطت فى جنب الله». است و اظهار تأسف مى كند كه چرا من در مورد فرمان خدا تقصير و كوتاهى كردم: « إن أشد الناس حسرة يوم القيامة الذين وصفوا العدل ثم خالفوه و هو قول الله».
حجاب گناه
در تطبيق و تفسير گناه با دقت و تأمل بيشتر، معانى لطيف ترى نصيب انسان مى شود. به گونه اى كه مكروهات و حتى مباحات را هم گناه، تلقى مى كند؛ البته نه گناهى كه مايه سقوط از عدالت فقهى و سقوط در جهنم باشد؛ بلكه به اين معنا كه اگر آن را انجام بدهد و به آن مبتلا شود، از فضايل عقلى، محروم مى شود. چنين انسانى گاهى فضايل را هم حجاب مى داند؛ نه براى اين كه اينها شرعا نارواست؛ بلكه چون رؤيت و سرگرمى به اينها نمى گذارد انسان به «أم الفضائل» راه پيدا كند و به طور كلى هر مرتبه پايين نسبت به عالى، حجاب مى شود تا به اسماء و اوصاف الهى برسد كه در آن جا سخن از حجاب نورى است؛ به اين معنا كه، اسماء و صفات فعلى، حجاب اسماء و صفات ذاتى و اسماء و صفات ذاتى، حجاب خود ذاتند. البته ذات، حجاب محض است و كسى به آن جا راه ندارد.
توبه عام و خاص
توبه در لغت به معناى رجوع است؛ وقتى «بنده» به مولاى خود بر مى گردد، مى گويند «توبه» كرده است. ذات اقدس اله در قرآن كريم به همه مؤمنان دستور توبه مى دهد:
« و توبوا الى الله جميعا أيه المؤمنون لعلكم تفلحون».
يعنى، اى مؤمنان! به سوى حق توبه كنيد تا فلاح و رستگارى، نصيب شما بشود.
البته بايد توجه داشت كه توبه، بين معناى لغوى و معناى اصطلاحى و همچنين بين مراحل سه گانه اى كه براى آن ذكر كرده اند، مشترك معنوى است، نه لفظى و همه اينها مصاديق آن معناى جامع است: توبه چون به معناى رجوع است، گاهى رجوع از معصيت به اطاعت، گاهى رجوع از مخالفت به موافقت، گاهى رجوع از «ترك اولى» به «اولى» و گاهى رجوع از غير خدا به خداست.
مرحله اول: توبه كه توبه عمومى و به اصطلاح، «توبه عوام» است آن است كه انسان معصيت كار از تبهكارى خود دست بردارد. گناهكار اگر چه عالم باشد، در حقيقت از «عوام» به شمار مى آيد . چون «عوام» در اين جا در مقابل «علما» نيست؛ بلكه در مقابل «عقلا» است. بنابراين، كسى كه اهل گناه باشد، عامى است گرچه تحصيل حوزوى يا دانشگاهى داشته باشد. به هر تقدير، توبه عوام آن است كه از گناه بپرهيزند؛ اما توبه خواص، پرهيز از «ترك مستحب و اولى» است؛ يعنى، اگر بعضى از امور مستحب مانند نماز شب و صدقه اول ماه را ترك كرده باشد از آن توبه كند و از اين رقيقتر آن است كه انسان از ترك كارى كه مستحب شرعى نيست ولى محبوب ارشادى است توبه كند و از اينها رقيقتر هم آن است كه او هيچ خلافى نكند، بلكه همه احكام الهى را بشناسد و انجام دهد، ولى در عين حال از توجه به ماسوى الله توبه كند كه بعد توضيح داده مى شود.
شيطان در كمين انسان است و هرگز او را در خواب و بيدارى رها نمى كند و مى كوشد تا انسان از فضيلت باز بماند. اگر بتواند، او را به حرام و اگر نشد به ارتكاب مكروه سرگرم كند و اگر موفق نشود كسى را به مكروه مبتلا كند، او را سرگرم مى كند تا واجب را ترك كند، و اگر در اين زمينه هم توفيقى نيافت، او را به ترك مستحب مبتلا مى كند، و اگر اين گونه از امور هم در دسترس شيطان قرار نگرفت، سعى مى كند تا انسان را به بعضى از واجبها يا مستحبهاى مهم، مشغول كند تا او از واجبها يا مستحبهاى مهمتر باز بماند؛ همچنين گاهى تلاش مى كند تا انسان، سرگرم مباح بشود تا با گذراندن وقت در مباح از مستحب و «اولى» باز بماند، و اگر در اين امور هم موفق نشد، مى كوشد تا انسان را از توجه به الله باز دارد؛ يعنى، او را به غير خدا مشغول كند؛ مانند انجام عبادت براى پرهيز از جهنم يا اشتياق به بهشت؛ زيرا براى سالكان كوى حق، اين نجات از جهنم و يا اشتياق به بهشت هم خار راه است
توبه و ترميم گذشته
پس، توبه افراد عامى به اين است كه مستحب را بشناسند و انجام بدهند و حرام و مكروه را بشناسند و انجام ندهند و نسبت به گذشته جدا پشيمان باشند و آن را ترميم كنند و نسبت به آينده هم عزم قطعى بر ترك خلاف داشته باشند كه البته ترميم گذشته، كار آسانى نيست؛ زيرا ترميم تنها به پشيمانى از گذشته زشت، نيست، بلكه حقوق فراوانى دارد كه آنها را هم بايد ترميم كرد و آن اين است كه اگر كسى در گذشته، كار بدى كرده، اگر آن كار، حق الله باشد، به دو شخص و اگر حق الناس باشد، به سه شخص ظلم كرده است:
1- كسى كه حق، عرض يا مال او تلف شده و از بين رفته است.
2- امر خدا كه اطاعت نشده است؛ چون خدا تضييع حقوق ديگران را تحريم كرده است.
3- خود گناهكار؛ زيرا او با اين كار، روح خويش را آزرده و به آن آسيب رسانده استگ و با توجه به اين كه روح و بدن، چند صباحى مجاور و همسايه همند ولى به تدريج، روح همسايه خود را ترك و به ديار خود سفر مى كند، بنابراين، بدن نبايد بر اثر اشتياق به لذايذ، همسايه خود را آزرده خاطر كند؛ اما ترميم حق ديگران چندان دشوار نيست، ولى تأمين رضاى الهى و تطهير قلب آلوده كار آسانى نيست.
شستشوى دل كار دشوارى است؛ از اين رو در ادعيه، به ما آموخته اند تا بگوييم:
« اللهم طهرنى فيه من الدنس و الاقذار».
پروردگارا! ما را از پليديها و آلودگيها پاك كن، يا بگوييم:
« اللهم اغسلنى فيه من الذنوب و طهرنى فيه من العيوب».
خدايا! ما را از گناهان و عيبها، شستشو بده.
ما بايد اين حقيقت را دريابيم كه گناه واقعا چرك و «رين» است و روح را تيره مى كند. انسان بر اثر گناه، نه خواب خوبى دارد تا در رؤيا معرفتى نصيب وى شود و نه بيدارى خوبى دارد تا بتواند علم درستى را كشف و تعليم صحيحى را نصيب ديگران كند. بنابراين، اگر روح تيره شود، بسيارى از اسرار از او نهفته است. روحى كه خدا آن را منبع الهام قرار داده و به آن سوگند ياد كرده است:
« و نفس و ما سويها فالهمها فجورها و تقويها».
چنانكه به خورشيد، ماه، روز، شب، آسمان و زمين سوگند ياد كرده است: « و الشمس و ضحها و القمر اذا تلها و النهار اذا جلها و الليل اذا يغشها و السماء و ما بنها و الارض و ما طحها». همان گونه كه خورشيد و تابش آن، ماه و فروزش آن، روشنايى روز، تاريكى شب و برپايى آسمان و زمين، از سوى ذات اقدس اله امورى دايمى است، الهام به نفس از ناحيه او نيز دائمى است، ولى شنونده اين صدا كم است؛ زيرا ما از خودمان آن قدر صدا به گوش جانمان مى رسانيم كه صداى حق شنيده نمى شود، و گرنه او همواره با جان ما سخن مى گويد.
اين كه گفتند سالك، كم سخن و مواظب خوراكش باشد، براى همين است كه صداى الهامهاى الهى را بشنود؛ چون اگر كسى بخواهد صداى دورى را بشنود، ناچار است كه خود ساكت باشد و حرف نزند. به هر تقدير توبه براى عوام همين است و توبه «خواص» هم پرهيز از «ترك اولى» است؛ به اين معنا كه، انسان ترك اولى را نسبت به گذشته، جبران و نسبت به حال ترك كند و نسبت به آينده تصميم بگيرد كه مبتلا نشود.
توبه اخص
اما توبه «اخص» توبه از توجه به غير خداست؛ چنانكه پيغمبر اكرم صلى الله عليه و آله و سلم فرمود:
« إنه ليغان على قلبى و إنى لأستغفر بالنهار سبعين مرة».
گاهى انسان در صحنه قلب خود، نوعى گرفتگى مشاهده مى كند، مثل اين كه ابرى فضاى دل را پوشانده است و نمى داند چگونه آن را بزدايد. از اين رو به فكر مى افتد تا در مزرعه يا در پاركى قدم بزند؛ در كنار رودى بنشيند و يا با دوست خودسخن بگويد. آنگاه خيال مى كند آن ابر، برطرف شده است؛ در حالى كه چنين نيست و آن ابر غليظ شده و جلو ديد او را گرفته است و ديگر تشخيص نمى دهد كه در فضاى تيره زندگى مى كند. گاهى انسان خيال مى كند كه با جلسات انس و فكاهيات، ابر زدايى يا غبار روبى مى شود؛ در صورتى كه چنين نيست.
پيغمبر اكرم صلى الله عليه و آله و سلم مى فرمايد: من در هر روز هفتاد بار استغفار مى كنم؛ يعنى «خليفة الله» و «انسان كامل» ، هر روز هفتاد بار استغفار مى كند كه مبادا اين ابرها فضاى دل را بگيرد. البته استغفار براى انسان كامل در حقيقت، «دفع» است نه «رفع» ؛ او استغفار مى كند تا ابر، جلو ديد دل را نگيرد؛ نه اين كه بخواهد ابرهاى موجود را برطرف كند؛ زيرا توجه به غير خدا مانند توجه به فرشته ها يا توجه به خود وحى و يا نبوت، حجاب است و به فرموده مرحوم سيد حيدر آملى اگر پيامبران به مقام شامخ رسالت، نبوت، خلافت و يا ولايتشان توجه بكنند، اين خود، حجاب است. 16 زيرا محضر امن خدا جز شهود او چيز ديگرى را نمى پذيرد. بنابراين، همواره استغفار انبيا براى اين است كه آنان اين گونه از توجهات را دفع كنند.
تذكر: دفع حجاب كه هدف استغفار انسان كامل است اعم از حجاب ظلمانى و حجاب نورانى است، آنان از حجاب ظلمانى منزهند و از اين رو همان طور كه رفع حجاب ظلمانى براى آنان مطرح نيست، دفع آن هم مورد اهتمام آنها نخواهد بود؛ چون با ورود در حصن توحيد ناب از گزند حجاب ظلمانى مصونند و عمده كوشش آنان دفع حجابهاى نورانى است.
توبه، بازگشت به صراط مستقيم
سخن نورانى امام على (سلام الله عليه)
«اليمين و الشمال مضلة و الطريق الوسطى هى الجادة».
راه تائبان و همچنين توبه عوام، خواص و اخص را مشخص مى كند: توبه عوام اين است كه آنان از چپ و راست كه معصيت است، به وسط راه كه صراط مستقيم است برگردند.
توبه خواص اين است كه فعل مكروه يا ترك مستحب را «مضله» و گمراهى بدانند و آن را رها كنند و «وسطى» كه فعل مستحب و ترك مكروه است، «جاده» و صراط مستقيم بدانند و به آن توجه كنند.
توبه اخص توبه از توجه به غير خدا مانند توجه به جلال و جمال حق و يا توجه به نجات از جهنم و شوق به بهشت است كه نزد گروه سوم «مضله» و گمراهى به شمار مى رود و «وسطى» كه توجه به «الله» است «جاده» و صراط مستقيم است.
كميت و كيفيت توبه
توبه، كميت و كيفيتى دارد. كميت توبه آن است كه قرآن كريم به همه مؤمنان دستور آن را مى دهد:
توبوا الى الله جميعا أيه المؤمنون».
و كيفيتش هم عبارت از «نصوح» يعنى خالص بودن است كه در اين زمينه نيز قرآن كريم مى فرمايد:
يا ايها الذين امنوا توبوا الى الله توبة نصوحا».
اگر توبه، فراگير باشد و انسان از همه خلافها توبه كند و نصوح يعنى خالص باشد، آنگاه لغزشهاى گذشته بخشوده مى شود و انسان تائب به منزله بى گناه است:
التائب من الذنب كمن لا ذنب له».
چون به گناه، «ذنب» مى گويند و معناى «ذنب» با «ذنب» نزديك است. ذنب دنباله يا دم است و گناه را نيز چون «ذنب» يعنى دنباله دارد و انسان را رها نمى كند و عقوبت به بار مى آورد ذنب گفته اند، و چون عقوبت، نتيجه كار است و در آخر آن، تحقق پيدا مى كند از اين جهت به آن عقوبت مى گويند. اما با توبه، دنباله گناه قطع مى گردد. به هر تقدير گناه، مانع راه و اولين مرحله از مانع زدايى براى سالكان راه، گناه زدايى است.
هماهنگى تشريع و تكوين
قرآن كريم، راههاى تشريعى را همانند راههاى تكوينى، به صورت باز و مبسوط بيان مى كند؛ يعنى راهى را كه انسان بدون اختيار بايد در نظام تكوين طى كند، مشابه و معادل آن را به او ارائه مى كند تا از راه صحيح و با اختيار خود در نظام تشريع طى كند؛ مثلا، يكى از راههايى كه در نظام تكوين، هر انسانى آن را طى مى كند رجوع به خداست؛ انسان بداند يا نداند و بخواهد يا نخواهد با مرگ، به سوى خدا رجوع مى كند و «إنا لله و إنا إليه راجعون».
منبع : پایگاه دارالهدی