واقدى ، نصر بن مزاحم ، ابن عماد ، ابن اثير ، طبرى ، مسعودى ، ابنواضح ، مقريزى ، ابن حزم ، ابوسعيد عبدالحى ، ابن خلكان ، عطاءالملك جوينى ، بلاذرى ، ابونعيم اصفهانى ، ذهبى ، ابوالحسن على بن محمد ، شهرستانى ، ابن مسكويه ، ابوريحان بيرونى و . . . دانشمندان طبيعى
احمد بن داود دينورى ، ابو محمد عبدالله بن احمد بن بيطار مالقى ( اين دانشمند آنچه را كه دانشمندان اسلامى در گياه شناسى نوشته بودند در يك كتاب جمع كرد كه در قرن 16 بزرگترين مقام گياه شناسى و داروسازى رابه دست آورد . ) ، ابن سيده ، منصوربن فضل ، ابوالعباس احمد بن محمد ، عبدالله بن صالح ابن الادان الاشبيلى ( اين دانشمند در كتاب خود ازاقسام خاك ها كودها و طريقه زراعت و از 585 نوع درخت ميوه دار بحث كرده و همچنين در راه نشان دادن راه هاى خوراندن و بحث از عوارض بيمارى هاى نباتات و طريق معالجه آنها كاوش و ابتكار فراوانى نموده اند ) .
دانشمندان معدن شناسى
عطارد بن محمد ، ابوريحان بيرونى ، المنصور بن بعرة الذهبى ، خواجه نصيرالدين طوسى ، ابوالقاسم عبدالله بن على بن محمدبن ابى طاهر الكاشانى ، حسن بن عربشاه ، محمد بن منصور و بيلك القبچقى .
دانشمندان پزشكى و داروسازى
شيخ الرئيس حسين بن عبدالله بن سينا ، على طبرى ، محمد بن زكرياى رازى ، حسن احمد بن محمد الطبرى ، على بن عباس اهوازى ، ابومنصور موفق ، ابوالقاسم موصلى ، ابوالحسن على بن رضوان ، ابوالفرج عبدالله الطيب ، على بن عيسى ، ابو روح محمد بن منصور ، جمال الدين عبدالرحمن عزالدين ابراهيم ، ابن عوض كرمانى ، سديدالدين كازرونى ، عريب بن سعد و خلاصه « ابن ابى اصيبعه » در كتاب « اخبار العلما باخبار الحكما » از 400 نفر پزشك و داروساز تا سال 962 ذكر كرده است .
دانشمندان زيست شناسى
ابوعثمان عمرجاحظ ، ابوسعيد ، عمادالدين كاتب و . . .
دانشمندان فنون نظامى
حسن بن رماح ، عمربن ابراهيم و . . .
دانشمندان دائره المعارف نويس
ايوب الرهاوى خوارزمى ، جمال الدين ابوعبدالله ، ابويحيى زكريا بن محمد وابوالفصائل اسماعيل .
دانشمندان مترجم علوم و فلسفه
ابوالحسن اهوازى ، محمد بن ابراهيم فزارى ، ابوالحسن ثابت بن قره ، مطهر بن طاهر ، عبدالمسيح بن ناعمه ، جرجيس بن جبرئيل ، حنين بن اسحاق ، سابور بن سهل ، ابويحيى البطريق ، يوحنا الدمشقى ، فضل بن نوبخت ، محمد بن عبدالله بن مقفع و يعقوب بن طارق .
شعراى اسلامى
فردوسى ، سعدى ، حافظ ، عنصرى ، عسجدى ، فرخى ، ناصرخسرو ، باباطاهر ، سنايى ، خاقانى ، قاآنى ، رشيدالدينوطواط ، مسعودسعدسليمان ، سيدحميرى ، دعبل ، فرزدق ، و هزارها نفر ديگر در فنون مختلف معمارى ، نقاشى ، خط ، تذهيب كارى و كاشى كارى كه اگر بخواهيم هر كدام را ذكر كنيم به صورت صدها مجلد كتاب خواهد شد ، با اين كه اين عده نامبرده بعضى از دانشمندان تاريخ اسلامند و دسترسى و شناسايى به تمام آنها غيرممكن است ; زيرا به جهت نامساعد بودن شرائط و اعصار و سوزاندن كتابخانه ها نمى توان يك هزارم آنان را نام برد .
كتابخانه هاى مسلمين
مسلمين در اعصار مختلف ، داراى كتابخانه هاى مجهزى بودند كه مشهورترين آنها عبارتند از :كتابخانه بغداد داراى 4 ميليون كتاب ، كتابخانه اندلس 4 صدهزار كتاب ، كتابخانه خزانة الكتب يك ميليون و نيم ، كتابخانه شام 3 ميليون كه در فتح طرابلس در سال 502 اروپائيان آن را سوزاندند ، كتابخانه شاپور 10 هزار ، كتابخانه الحكمه 400 هزار ، كتابخانه مراغه 400 هزار ، كتابخانه دارالحكمه 400 هزار ، كه بسيارى از آن كتب فعلا در كتابخانه هاى اروپاست . اين بود شمه اى كوتاه و مجمل درباره وضع اسلام و مسلمين، قضاوت صحيح با خوانندگان محترم است كه آيا دين مخالف با علم و زندگى كدام دين است . با مطالعه عميق اين سطور ماهيت، واقعيت و مفهوم اصلى اسلام براى شما روشن مى شود .
اسلام ، كار و كوشش
در دنياى امروز ملت ها از واژه « تمدن » فقط به تظاهرات و شاخ و برگ آن اكتفا نموده و از حقيقت و اصول آن چشم پوشى كرده اند ، و در فكر آن نيستند كه حقيقت تمدن را به دست آورند .آيا تمدن غير از اين است كه انسان به وظايف آدميّت ، انسانيت و حفظ حقوق جامعه بشرى عمل نموده و از توحش و بربريّت خود را پاك دارد .چه كوته نظرانى كه عقيده آنها اين است كه : ملت اسلام كه به دستور قرآن رفتار و به قوانين آن معتقدند ، دور از تمدن و ترقى هستند .اين سخن ، بى اندازه دور از منطق صواب و حقيقت ، و بر خلاف حس و مشاهدات و مقررات اسلامى است . مدنيّت به معناى واقعى و به مفهوم اصلى در اسلام قرار داده شده است ; ولى متأسفانه اكثر مردم مسلمان از آن بى خبر و غافلند .دين مقدس اسلام كه در سر لوحه برنامه آن ، قرآن قرار دارد ، پايگاه تمدن و اساس و سازمان آن ، روى نقطه مركزى صحيح استوار و برپا شده و پيروان خود را همواره به متانت ، حريت ، شهامت ، مردانگى ، آزادگى فكر ، عقيده ، اخلاق نيك ، احسان همنوع ، و مكرر امر به هر نوع تحصيلى كه مفيد به حال جامعه بشريت و محور تمدن باشد دعوت نموده است .قرآن از لحاظ مبانى مطابق با فطرت و عقل است و از ابتداى ظهور ، روز به روز در تجلى و تعالى است .قرآن در ميان مردمى پرتو افكن شد كه از نظر معلومات در ، درجه پايينى قرار داشتند و حتى از علوم رايج عصر خود ، كوچك ترين بهره اى نداشتند .قرآن ضمن آيات نورانى خود ، آنان را به تفكر و تدبير در آيات تكوينى حق از قبيل آسمان ها ، زمين ، پديد آمدن شب و روز ، ريزش باران و خرم گشتن زمين پس از پژمردگى دعوت نمود .قرآن مردم جهان را به سوى جميع كمالات اخلاقى و صفات عالى انسانيت راهنمايى ، و آنان را از دو رويى ، دشنام و بداخلاقى ، تعصب بى جا ، غيبت ، رشوه ، ريا ، دروغ ، تهمت و عموم كردارهاى ناپسند برحذر داشت . تعليمات نورانى قرآن ، در اندك مدتى مسلمين را از هر جهت سربلند و پرچمدار حقيقى تمدن مادى و معنوى نمود . آنان پس از سير در تعليمات و راهنمايى هاى قرآن ، در علوم مختلفى از قبيل :علم دين ، اخلاق ، نحو ، صرف ، تفسير ، كلام ، منطق ، طب ، جراحى ، داروسازى ، هنر و پيشه ، كاغذسازى ، تاريخ ، جغرافيا ، حيوان شناسى ، صنايع مختلف ، رياضى ، شعر و علوم ديگر سرآمد جهانيان شدند .به موجب فطرت ، هر كس در زندگى هدفى اختيار كرده ، اين هدف هر چه باشد عكس العمل تربيت آن مكتبى است كه انسان وابسته به آن است و از آن پرورش يافته و فكرش از آن الهام گرفته است . هدف ها فرق دارد ، آن كه هدفش رسيدن به ثروت است ، تربيت او جز مبناى ماديگرى چيزى نيست ، آن كه هدفش شرافت و انسانيت است ، تربيتش جز پيروى از قانون فضيلت راه ديگرى نيست .قرآن مجيد با دستورهاى جاودانى خود ، در صحنه نمايش حقايق و عرصه مبازره با خرافات ، ابتكار را به دست گرفت و برترى مكتب تربيتى خود و هدف عاليش را آشكار ساخت .كتاب آسمانى اسلام ; دعوت خود اشخاص مخصوصى را در نظر نگرفته بلكه عموم طبقات و نژادهاى بشر را در تمام ادوار تاريخ ، مخاطب قرار داده و دعوت مى كند كه آن را سرمشق زندگى قرار دهند و طبق احكام و دستورات آن رفتار نمايند .آرى ! قرآن يك معجزه جاويد و كتاب قانونى پايدار و ابدى است ; زيرا اسلام كاملترين اديان ، و رسول اكرم ، خاتم انبيا و قرآن جامع ترين و اساسى ترين كتب قانونى براى زندگى است .پيغمبر اسلام مطابق دستورى كه داشت ، از جانب خدا بر همه ملت ها مبعوث شده بود . چراغ هدايتى روشن كرد كه همه جا تا همه وقت پرتوانداز است و هر ملّتى را اگر به دستوراتش عمل كند از تاريكى و نادانى مى رهاند . آواز هدايت او از شهرى چون مكه تا كرانه هاى اقيانوس هاى بزرگ و پهناور و پشت كوه هاى بلند و مركز كشورهاى دوردست رسيد و مى رسد ; آوازى كه با موج بلند زمان و گردش ستارگان آسمان دست به دست و پشت به پشت به گوش قرن هاى آينده برسد و هوش از سر آنان ربوده تا اين مسئله كاملاً معلوم شود كه روشى از نظر تربيت و فضيلت مطابق روش عالى او نيست .كسانى كه بخواهند حقيقت واقعى اسلام را درك كنند ، با مراجعه به كتب مفصلى كه در دوران هاى انقلاب اسلامى چه به دست مسلمين و چه به دست غير مسلمين نوشته شده است ، مى توانند خود را بى نياز كنند .
اسلام و كار و كوشش
اسلام در برنامه مالى و اقتصادى ، مصالح فرد و اجتماع را مدّ نظر قرار داده ، به گونه اى كه به حال هيچ يك از فرد و اجتماع زيانى نرسد و در تحقق دادن اين برنامه ، از همان روش اساسى خود ، يعنى قانون و نداى درونى متابعت نموده است .به وسيله وضع قانون ، به هدف هاى عملى كه ضامن ايجاد يك اجتماع شايسته و قابل ترقى و رشد است مى رسد ، و با نداى باطن ; بشر را به طرف تفوق بر مشكلات حياتى و دست يابى به يك زندگى عالى تر ، كه در دسترس هر كس نيست ، مى راند و راه ترقى و تكامل را هميشه باز مى گذارد .اسلام در باب اموال ، حق مالكيت فردى را با وسايل مشروعه ، مسلم و ثابت دانسته ، و حفظ اين حق را از دزدى و غارت و هر گونه اختلاسى تضمين نموده و حدودى وضع كرده كه ضامن همه اين ها مى باشد ، تا جلوى تعدى و تجاوز را بگيرد و به علاوه خطاباتى اخلاقى نيز بيان نموده كه مردم را از دخالت در غير حق خود بازداشته است .از طرفى هرگونه حق و تصرف را براى صاحب مال ، از فروش ، اجاره ، رهن ، بخشش ، وصيت و ساير تصرفات حلال ، و غير مخالف با قوانين دين را مجاز دانسته است .اسلام قانون مالكيت فردى را تشريع مى نمايد ، و حدود و قيودى نيز وضع مى كند كه صاحبش را به طور غير اختيارى ، به طرف به كار انداختن مال و انفاق و دست به دست دادن آن نزديك مى سازد ، و البته مصالح اجتماع و همچنين مصالح خود فرد هم در حدود هدف هاى انسانى ، كه اسلام حيات را بر آنها به پا داشته ، پشت سر همه اينها محفوظ مى باشد .اولين قانونى كه اسلام به موازات حق ملكيت فردى مقرر مى دارد اين است كه : فرد در اين مال ، پيش از هر چيز ، به وكيلى شبيه است كه از طرف اجتماع معين شده و تملك اين مال به وسيله او بيشتر به يك وظيفه مى ماند تا تملك و صاحب مال شدن ، و در واقع ثروت و مال به حسب عموميت خود ، حق اجتماع است و اجتماع در اين مال از طرف خداوندى كه جز او مالكى نيست جانشين مى باشد .( آمِنُوا بِاللهَ وَرَسُولِهِ وَأَنفِقُوا مِمَّا جَعَلَكُم مُسْتَخْلَفِينَ فِيهِ ) . « به خدا و پيامبرش ايمان آوريد ، و از اموالى كه خدا شما را در آن جانشين خود قرار داده انفاق كنيد » .اسلام درباره توليد مال ، همان نظريه مالكيت مال را اعمال نموده و به صاحب مال آزادى مطلقى كه هر طور بخواهد در آن تصرف كند نداده است ; زيرا پشت سر مصالح فرد ، مصالح اجتماع است كه با آن معامله مى كند .هر فردى در ازدياد مال خويش آزاد است ; ليكن در حدود قانون ; يعنى مى تواند زراعت كند و مواد اوليه را به صورت مصنوعات درآورد و مى تواند تجارت كند ; ولى هرگز نمى تواند غش و حيله در كار خود راه دهد ، و يا ضروريات زندگى مردم را احتكار نمايد ، و يا اموال خود را به ربا دهد و يا به خاطر زيادى سود خود ، در مزد كارگران ستم كند . همه اين ها حرام است ، قوانين پاك اسلام است كه عادتاً سرمايه ها را به حدى كه فرق زياد بين طبقات بيندازد انبار نمى كند ، و اين ثروت هاى كلان ، و هنگفت شدن فاحش سرمايه ها كه امروز مشاهده مى كنيم از راه غش ، ربا ، تقلب ، خوردن مزد كارگران و احتكار و بهره اى از احتياج مردم ، غارت ، زور ، غصب نمودن و ساير جرم هاى نهانى در راه هاى بهره بردارى فعلى ، اين ها را اسلام تجويز نمى كند .
كار و كوشش در قرآن
( يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لاَ تَأْكُلُوا أَمْوَالَكُم بَيْنَكُم بِالْبَاطِلِ إِلاَّ أَن تَكُونَ تِجَارَةً عَن تَرَاض ). « اى اهل ايمان ! اموال يكديگر را در ميان خود به باطل [ و از راه حرام و نامشروع ] مخوريد ، مگر آنكه تجارتى از روى خشنودى و رضايت ميان خودتان انجام گرفته باشد » .
( كُلُوا مِنَ الطَّيِّبَاتِ وَاعْمَلُوا صَالِحاً )« اى پيامبران ! از خوردنى هاى پاكيزه بخوريد و كار شايسته انجام دهيد » .پاكيزگى ظاهر غذا محفوظ ; ولى پاكيزگى معنوى آن از طريق كسب حلال است .( إِنَّ الَّذِينَ يَأْكُلُونَ أَمْوَالَ الْيَتَامَى ظُلْماً إِنَّمَا يَأْكُلُونَ فِى بُطُونِهِمْ نَاراً )« بى ترديد كسانى كه اموال يتيمان را به ستم مى خورند ، فقط در شكم خود آتش مى خورند » .( يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اتَّقُوا اللهَ وَذَرُوا مَا بَقِىَ مِنَ الرِّبَا ). « اى اهل ايمان ! از خدا پروا كنيد ، و اگر مؤمن [ واقعى ] هستيد آنچه را از ربا [ بر عهده مردم ] باقى مانده رها كنيد » .( وَالاَْرْضَ مَدَدْنَاهَا وَأَلْقَيْنَا فِيهَا رَوَاسِىَ وَأَنبَتْنَا فِيَها مِن كُلِّ شَىْء مَوْزُون * وَجَعَلْنَا لَكُمْ فِيَها مَعَايِشَ ). « و زمين را گسترانديم و در آن كوه هاى استوار افكنديم ، واز هر گياه موزون وسنجيده اى در آن رويانديم . * و در آن براى شما و كسانى كه روزى دهنده آنان نيستيد ، انواع وسايل و ابزار معيشت قرار داديم » . ( وَلَقَدْ مَكَّنّاكُمْ فِى الاَْرْضِ وَجَعَلْنَا لَكُمْ فِيهَا مَعَايِشَ ). « و شما را در زمين جاى داديم ، و در آن براى شما وسايل و ابزارزندگى قرار داديم » .
كار و كوشش در روايات
قال رسول الله (صلى الله عليه وآله) :مَنْ سَعى عَلى عَيالِهِ مِنْ حِلِّهِ فَهُوَ كَالْمُجاهِدِ فِى سَبِيْلِ اللهِ وَمَنْ طَلَبَ الدُّنْيا حَلالاً فِى عِفاف كانَ فِى دَرَجَةِ الشُّهَداءِ . « كسى كه براى عيالاتش از راه حلال كوشش كند مانند مجاهد در راه حق است و كسى كه دنيا را از راه حلال به دست آورد در درجه شهيدان است » .قال رسول الله (صلى الله عليه وآله) :اَلْعِبادَةُ سَبْعُونَ جُزْءاً أَفْضَلُها طَلَبُ الْحَلالِ. « عبادت هفتاد جزء است بهترين مرحله آن كوشش در به دست آوردن مال حلال است » .قال رسول الله (صلى الله عليه وآله) :مَنْ اَكَلَ الْحَلالَ أَرْبَعيِنَ يَوْماً نَوَّرَ اللهُ قَلْبَهُ .
« كسى كه تا چهل روز از كسب حلال معيشت كند ، خداى توانا دلش را نورانى مى كند » .
قال الصادق (عليه السلام) : قال رسول الله (صلى الله عليه وآله) : َنْ باعَ وَاشْتَرى فَلْيَحْفَظَ خَمْسُ خِصال وَاِلاّ فَلا يِشْتَرِيَنَّ وَلا يَبِيْعَنَّ ، الرِّبا ، الْحَلْفَ وَكِتْمانُ الْعَيْبِ وَالْحَمْدَ إذا باعَ وَالذَّمَّ اِذا اشْتَرى.« امام صادق فرمود : رسول اكرم دستور داده كسى كه مى فروشد و مى خرد بايد پنج مسئله را مراعات كند اگر نمى تواند نخرد و نفروشد : اول ربا ، دورى كند از قسم خوردن عيب متاع را مخفى نكند در موقع فروش از جنس تعريف نكند و در خريد از جنس بدگوئى ننمايد » .قال رسول الله (صلى الله عليه وآله) : مَنْ لَمْ يُبالُ مِنْ اَيْنَ اكْتَسَبَ الْمالَ لَمْ يُبالِ اللهُ مِنْ اَيْنَ اَدْخَلَهُ النّارَ.« كسى كه در به دست آوردن مال رعايت قانون حق نكند خداى متعال براى داخل كردن او در جهنم مراعاتى نخواهد كرد » .قال رسول الله (صلى الله عليه وآله) : كُلُّ لَحْم يَنْبَتُهُ الْحَرامَ فَالنّارُ اَوْلى بِهِ . « هر گوشتى كه در بدن از حرام برويد آتش براى آن بهتر است » .قال رسول الله (صلى الله عليه وآله) : دِرْهَمٌ رِباً اَشَّدَ عِنْدَ اللهِ مِنْ ثَلاثِيْنَ زِنْيَةِ.« يك درهم از ربا به دست آوردن شديدتر است ( از نظر گناه ) از سى مرتبه زنا كردن » .قال رسول الله (صلى الله عليه وآله) : اِنَّ اَخْوَفَ ما اَخافُ عَلى اُمَّتِى مِنْ بَعْدِى هذِهِ الْمَكاسِبِ الْحَرامِ.« بعد از خود آنچه بر امتم مى ترسم از كسب هاى حرام است » .قال رسول الله (صلى الله عليه وآله) : لَيْسَ مِنّا مَنْ غَشَّنا .« از ما نيست كسى كه تقلب كند » .قال رسول الله (صلى الله عليه وآله) : لَرَجُل يَبِيعَ التَّمْرَ يا فُلانٌ أَما عَِلمْتَ اَنَّهُ لَيْسَ مِنَ الْمُسْلِمْيِنَ مَنْ غَشِّهُمْ.« رسول اكرم به مرد خرمافروشى فرمود مى دانى كسى كه تقلب در معاملات كند از مسلمين نيست » .قال موسى بن جعفر (عليه السلام) :اِنَّ الْبَيْعَ فِى الْظَلالِ غِشٌّ وَاِنَّ الْغِشَّ لا يَحِلٌّ . « فروش متاع در سايه اى كه خريدار نتواند آن را تشخيص دهد ، تقلب است و تقلب حرام است » .
دينار قلاّبى
موسى بن بكر مى گويد : نزد حضرت رضا (عليه السلام) بوديم پول هايى در دست حضرت بود ناگهان نظر امام بر دينارى افتاد كه در او تقلب شده بود ، حضرت دينار را شكست و به من فرمود : آن را در چاه بيانداز كه در معاملات چنين پولى به دست مردم مسلمان نرسد .
هزار بنده
اميرمؤمنان (عليه السلام) در طلب مال حلال سعى بليغ داشت و هزار بنده را به وسيله مالى كه از زحمت خود به دست آورده بود در راه خدا آزاد كرد .امام صادق (عليه السلام) فرمود :« اى هشام اگر روزى بنگرى كه دو صف جنگ در هم پيوسته در آن روز نيز از طلب روزى خوددارى مكن » .رسول اكرم (صلى الله عليه وآله) فرمود :« خدا جوان بيكار را دشمن و شخص كارگر را دوست دارد » .
الف : ب زرگترين مانع گناه :
امروز يكى از مهمترين مشكلاتى كه ذهن حاكمان تمام كشورهاى دنيا را به خود مشغول كرده است ، مسئله بيكارى و كاهش نرخ آن است . كشورهايى كه از درصد بيكاران بيشترى برخوردارند ، بيشتر در معرض سقوط و انحطاط و شكستند ، چرا كه بيكارى بزرگترين جرايم و مفاسد اجتماعى را به دنبال دارد .استاد مطهرى(رحمه الله) در كتاب ارزشمند «تعليم وتربيت » مى گويد: غالباً حكّام، جانى وجنايت كار از آب درمى آيند ، و يكى از علل جنايتكارى آنها همين تعطيل بودن و بيكارى است .كسى كه بيكار است از هجوم خيالات و افكار مسموم در امان نمى ماند . تمام سرقت ها ، قتل ها ، عمل منافى با عفت ها و خلاصه گرايش به مفاسد اخلاقى ، محصول هجوم افكار شيطانى است كه روح و روان آدمى را تهديد كرده و قوّه عقلش را از كار مى اندازد و همين امر سبب مى شود كه از دست زدن به جنايات خطرناك ابايى نداشته باشد . اين همه به خاطر بيكارى يا تنبلى يا تن پرورى است .
ب : تأثير كار بر احساسات درونى انسان :
كار تأثير مستقيمى بر احساسات و روان انسان دارد . در مجموع ، كار در عين اين كه معلول فكر و روح و خيال و دل و جسم آدمى است ، سازنده خيال ، عقل و فكر ، سازنده دل و قلب و به طور كلى سازنده و تربيت كننده انسان است . ( تعليم و تربيت ( شهيد مطهرى ) : 422 ) .
ج : كار عامل تقويت شخصيت :
انسان با كار و فعاليت ، به حكم اين كه نيازش را از ديگران بر طرف مى كند ، در مقابل ديگران احساس شخصيت مى كند . كسى كه به هر دليلى بيكار است در مقابل ديگران احساس ذلت مى كند و از آنجا كه انسان خود را بيشتر از هر كس ديگر دوست دارد دلش نمى خواهد دچار بى شخصيتى شود ، بنابراين براى حفظ شخصيت خود بايد به كار روى آورد .
كار از ديدگاه بزرگان :
« ولتر » : هر وقت احساس مى كنم كه درد و رنج بيمارى مى خواهد مرا از پاى در آورد به كار پناه مى برم . كار بهترين درمان دردهاى درونى من است .« ساموئل اسمايلز » : بعد از ديانت مدرسه اى براى تربيت انسان بهتر از مدرسه كار ساخته نشده است .« فرانكلين » : عروس زندگى كار است ، اگر شما با آن ازدواج كنيد فرزندتان « سعادت » نام خواهد شد .« پاسكال » : مصدر تمام مفاسد فكرى و اخلاقى ، بيكارى است ، هر كشورى بخواهد اين عيب بزرگ اجتماعى را دفع كند ، بايد مردم را به كار وا دارد تا آرامش عميق روحى كه عده معدودى از آن آگاهند در عرصه وجود افراد برقرار شود .
حكايات تاريخى
1 ـ گدايى بدترين عمل است
شخصى از دوستان رسول اكرم نزد ايشان شرفياب شد و از حضرت درخواست چيزى كرد ; رسول اكرم از او پرسيد : چه دارى ؟ جواب داد : از مال دنيا فقط ظرفى براى آب خوردن و يك قطعه پارچه كه قسمتى از آن را روى زمين و قسمت ديگر را به حالت روانداز استفاده مى كنم ، پيغمبر اسلام فرستاد ظرف و پارچه را آوردند آنگاه پرسيد : آيا كسى هست اين دو چيز را بخرد ؟شخصى آن دو اثاث را به دو درهم خريد ، پيغمبر فرمود : يك درهم آن را خوراكى بخر و درهم ديگر را طنابى تهيه كن و در بيابان هيزم جمع كن و در بازار بفروش .آن مرد مشغول كار شد ، بعد از دو هفته نزد پيغمبر (صلى الله عليه وآله) آمد عرض كرد : از روزى كه كار كرده ام تا امروز پانزده درهم پس انداز نموده ام ، سپس از آن مبلغ مقدارى غله و جامه خريد .رسول اكرم به او فرمود : ببين از اين دو عمل كه انجام داده اى كداميك بهتر يا بدتر است ، آيا كوشش نيكوتر است يا گدايى(1) ؟
2 ـ بى نيازى از مردم
شخصى به نام « عَبْدالاْعلى » گفت : در يكى از روزهاى گرم امام صادق (عليه السلام) را ديدم كه در يكى از كوچه هاى مدينه براى طلب معيشت در راه است .به نزدش رفتم و عرض كردم : يابن رسول الله ! با آن مقامى كه در نزد خداى متعال دارى ، هم چنين خويشاندى با رسول اسلام ، در چنين روز گرمى خود را در طلب دنيا به چنين زحمتى مى افكنى ؟ امام فرمود : در چنين هواى گرمى به طلب روزى بيرون آمده ام تا بدينوسيله خود را از امثال تو بى نياز كنم.
برگرفته از کتاب بر بال اندیشه