فارسی
يكشنبه 04 آذر 1403 - الاحد 21 جمادى الاول 1446
قرآن کریم مفاتیح الجنان نهج البلاغه صحیفه سجادیه
0
نفر 0

خدا مى خواهد تو را كشته ببيند

سحرگاه آن شب ، امام حسين عليه السلام عزم رفتن نمود، هنگامى كه خبر رفتن امام حسين عليه السلام به گوش محمدبن حنفيه رسيد، (شتابان ) آمد و مهار شترى كه حضرت بر آن سوار بود را گرفت و عرض كرد: برادر جان ! آيا تو نگفتى كه درباره سخنان من فكر خواهى كرد؟
امام عليه السلام فرمودند: ((آرى !))
محمد گفت : پس چرا اين همه شتاب و عجله در رفتن مى نمايى ؟
حضرت فرمودند: ((هنگامى كه تو از پيشم رفتى ، رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم نزد من آمدند و فرمودند: ((حسين جان ! (از مكه ) خارج شو (و به سوى عراق برو) زيرا كه خداوند مى خواهد تو را كشته ببيند))
محمد بن حنفيه گفت : انا لله و انا اليه راجعون ، پس اگر به نيت كشته شدن مى روى ، زنان و كودكانت را چرا مى برى ؟
امام عليه السلام فرمودند: ((رسول خدا به من فرمودند: اراده خداوند بر اين تعلق گرفته كه خاندان مرا اسير و گرفتار ببيند))
امام عليه السلام پس از گفتن اين سخنان ، با محمد بن حنفيه وداع نموده و حركت كرد.


منبع : تبیان
0
0% (نفر 0)
 
نظر شما در مورد این مطلب ؟
 
امتیاز شما به این مطلب ؟
اشتراک گذاری در شبکه های اجتماعی:

آخرین مطالب

امام حسين او را از عذاب نجات داد
بي احترامي به تربت کربلا
سخاوت طبع حسينى
حسين را ديدم، شيعه شدم
ظهور صفات اسلامى
مسلمان شدن به برکت خاک کربلا
عيد و لباس بهشتى
عفو حسينى
هدف آفرينش
منطق ايثار

بیشترین بازدید این مجموعه

ظهور صفات اسلامى
سخاوت طبع حسينى
داستان هايى از فضيلت زيارت امام حسين (ع)
عيد و لباس بهشتى
مسلمان شدن به برکت خاک کربلا
بي احترامي به تربت کربلا
امام حسين او را از عذاب نجات داد
حسين را ديدم، شيعه شدم

 
نظرات کاربر

پر بازدید ترین مطالب سال
پر بازدید ترین مطالب ماه
پر بازدید ترین مطالب روز



گزارش خطا  

^