در روز عاشورا كه همه ياران امام حسين عليه السلام به شهادت رسيدند، امام تنهاى تنها آماده پيكار شده و به ميدان آمد و خطاب به عمر سعد فرمود:
((من يك نفرم شما هم ، يك نفر، يك نفر با من نبرد كنيد))
يكى از فرماندهان نظامى شام به نام ((تميم بن قحطبه )) برابر امام قرار گرفت گفت : اى پسر على ! تا كجا بايد دشمنى خود را با يزيد ادامه دهى ؟
امام حسين عليه السلام فرمود: ((من به جنگ شما آمدم يا شما به جنگ من آمديد؟ من راه بر شما بستم يا شما راه را بر رويم بستيد؟ شما برادر و فرزندانم را شهيد كرديد، حال بين من و شما شمشير حكم خواهد كرد.))
فرمانده نظامى شام با كمال جسارت به امام حسين عليه السلام گفت :
((نزديك من بيا تا شجاعت را به تو نشان دهم .))
امام حسين نعره اى كشيد و پيش رفت و با شمشير چنان بر گردن آن فرمانده شامى زد كه سر بريده اش تا 50 زراع پرتاب شد، ترسى در لشگر كوفيان افتاد كه فرمانده ديگرى به نام ((يزيد ابطحى )) فرياد زد و گفت : اين همه لشگر در برابر يك نفر زانو زديد، و چون در شجاعت و نبرد معروف بود، خود به جنگ امام عليه السلام آمد، همه لشگريان نگاه مى كردند.
امام حسين عليه السلام به او فرمود: مرا نمى شناسى كه بى واهمه به سوى من مى آيى !
آن شخص جواب نداد و حمله را آغاز كرد، امام چنان با شمشير بر سر او كوبيد كه جسم او به دونيم تقسيم شد، و لاشه اش بر زمين افتاد.
منبع : تبیان