فارسی
سه شنبه 18 ارديبهشت 1403 - الثلاثاء 27 شوال 1445
قرآن کریم مفاتیح الجنان نهج البلاغه صحیفه سجادیه
0
نفر 0

میر نامدار از مشکوة کشمیری‏

افتاد، تا که از تن آن جان نثار، دست 

بگشود خصم او، زیمین و یسار، دست  

 

ناچار، شد دچار اجل، تن بمرگ داد 

بی دست چون جدال کند با هزار دست؟ 

 

آن میر نامدار بدندان گرفت، مشک 

دندان دهد مدد چو بیفتد زکار، دست  

 

دشمن کمان گشود بسویش، ز چار سوی 

بر مشک آب تیر، بگل یافت خار، دست  

 

جسم شریف او هدف تیر و نیزه شد 

باد سموم یافت بر آن لاله زار دست  

 

از ضربت عمود، رخش گشت غرقه خون 

بر چهر ماه یافت خسوف غبار، دست  

 

افتاد روی خاک و ندا زد که یا اخا 

دریاب از وفا و بیاری برآر، دست  

 

جانا بیا که جان کنم ایثار مقدمت 

آنسان که در ره تو نمودم، نثار، دست  


منبع : راسخون
0
0% (نفر 0)
 
نظر شما در مورد این مطلب ؟
 
امتیاز شما به این مطلب ؟
اشتراک گذاری در شبکه های اجتماعی:

آخرین مطالب

باز می‌خواند کسی در شیهة اسبان مرا از حسین ...
این ستاره چه به پیراهن شب می آمد ازصالح دُروند
غروب عاشورا ازعلی فرهمند
عباس حداد کاشانی ساقی حرم
درس وفا
داغ از حسین عبدی
ای علی اصغر چشم خود وا کن از سید حبیب حبیب پور
چشمه خشکیده‏ی شعر مرا پر آب کن ازپروانه بهزادی ...
شهادت ابوالفضل‏ از صابر همدانی
در مقام قرب‏ از خباز کاشانی‏

بیشترین بازدید این مجموعه

غروب عاشورا ازعلی فرهمند
این ستاره چه به پیراهن شب می آمد ازصالح دُروند
باز می‌خواند کسی در شیهة اسبان مرا از حسین ...

 
نظرات کاربر

پر بازدید ترین مطالب سال
پر بازدید ترین مطالب ماه
پر بازدید ترین مطالب روز



گزارش خطا  

^