فارسی
شنبه 31 شهريور 1403 - السبت 16 ربيع الاول 1446
قرآن کریم مفاتیح الجنان نهج البلاغه صحیفه سجادیه
0
نفر 0

سحاب آرزو از حميد فرجي

اگر چه ديده‌ام از هجر تو پر از گهر گردد

ميا چو خنده دشمن به جانم نيشتر گردد

بمان در خيمه اما گريه کمتر کن به جان من

مبادا عمه‌ام زينب ز مرگم باخبر گردد

نمي‌خواهم تو باشي بر سرم هنگام جان دادن

که ترسم درد داغ من برايت بيشتر گردد

سرت باداسلامت اي سحاب آرزوبابا

اگر مرغي چو من بشکسته سربي‌بال وپر گردد

گمانم عمه‌ام مي‌آيد ز جا برخيز و ياري کن

که چشمم را ببندي تا نبينم خون جگر گردد

تو ابراهيمي و من هم ذبيح تو ولي ديگر

گمانم نيست برخيزد که سوي خيمه‌ برگردد

زجا برخيز و بنشين پيش پاره پاره جسم من

که ترسم باعث مرگ پدر داغ پسر گردد


منبع : حميد فرجي
0
0% (نفر 0)
 
نظر شما در مورد این مطلب ؟
 
امتیاز شما به این مطلب ؟
اشتراک گذاری در شبکه های اجتماعی:

آخرین مطالب

اینان که میان دشت پرپر شده اند از پروانه بهزادی ...
سوگ سالار شهیدان حکیم سنائی غزنوی
در شگفتم که ناگهان چون شد از اسماعیل علیان(چاوش)
میر نامدار از مشکوة کشمیری‏
بحر غضب شیر خدا از رفعت سمنانی‏
سخنان ابوالفضل با لشکر کفر از صابر همدانی
نثار دوست‏ از علی ‏اکبر خوشدل تهرانی‏
روح القدس از پیروان و مرثیه خوانان کربلاست
احياگر عشق از احمد ده‌بزرگي
ادبیات عاشورا

بیشترین بازدید این مجموعه

سوگ سالار شهیدان حکیم سنائی غزنوی
در شگفتم که ناگهان چون شد از اسماعیل علیان(چاوش)
اینان که میان دشت پرپر شده اند از پروانه بهزادی ...

 
نظرات کاربر

پر بازدید ترین مطالب سال
پر بازدید ترین مطالب ماه
پر بازدید ترین مطالب روز



گزارش خطا  

^