براى حریم انسان، جان انسان، وجود انسان آنقدر احترام قائل بود كه میگفت: دشمنترین دشمنان من بیمارند، باید علاجشان كرد. اینها انسان هستند.
به گزارش سرویس قاب نقره برنا، استاد حسین انصاریان درباره فضایل امیرالمومنین(ع) و دیدگاه ایشان درباره انسان و خلقت میگوید: امام (ع) نسبت به خدا، انسان و دنیا از اندیشه و نظر پاك برخوردار بود. در مرحله قلب و نیّت قلب از پاكى برخوردار بود. در عمل و كردار و در اخلاق و حالات هم دریاى بى ساحلى از پاكى و طهارت بود. طوفان بلاها و خطرها و تنگناها و مصائب سنگین در نظر پاك او نسبت به حق، نسبت به انسان و نسبت به دنیا در اخلاق و عمل او اثر منفى نگذاشت و راهى براى ایجاد انحراف در هیچ كدام از نواحىِ وجود مبارك او پیدا نكرد.
وی همچنین در ادامه سخنانش درباره «احكام حضرت حق » در اندیشه امام علی(ع) با ذکر احادیثی درباره عدل از آن حضرت میگوید: و اما درباره احكام پروردگار مىفرماید: پروردگار عالم در فرمان دادن به بندگانش فقط و فقط عدل را رعایت میكند و تمام حیات بشر را در سیطره عدلش اداره میكند، و ستم ها مربوط به خودشان است.
رابطهای شگفت انگیز
استاد انصاریان دیدگاه آن حضرت درباره رابطه با انسان را بسیار شگفت انگیز میداند: یك گروهى در زمان خود امیرالمؤمنین (ع) در اوج هواپرستى و خودپرستى و جهالت كه خطرناكترین بیمارىها و كاملاً بر ضد خدا قرار گرفتن است چنان با شخصیت امیرالمؤمنین (ع) درگیر شدند كه نهایتاً حكم كفر بر امیرالمؤمنین (ع) جارى كردند. شما مطلبى را فقط مىشنوید، باید به گذشته برگردید و خود را در زمان امیرالمؤمنین (ع) قرار بدهید و امیرالمؤمنین (ع) را امیرالمؤمنین (ع) ببینید، هم از دید پروردگار هم از دید پیغمبر، حداقل سیصد آیه در قرآن است كه اهل تسنّن هم نقل كردهاند، میگویند مصداق اكمل این سیصد آیه در امت، امیرالمؤمنین (ع) است.
شما پیغمبر (ص) را ببینید و با چشم پیغمبر (ص)، على (ع) را نگاه كنید، من فقط یك نظر پیغمبر (ص) را میگویم كه: شیخ سلیمان بلخى حنفى در كتاب ینابیع الموده خود نقل میكند كه روزى پیغمبر (ص) بالاى منبر به مردم فرمود: واقعاً هر كسى كه دلش مىخواهد آدم را با علمش ببیند، نوح را با عزمش ببیند، ابراهیم را با حلمش ببیند، موسى را با هیبتش ببیند، و عیسى را با زهدش ببیند اشاره كردند: این یك نفر(امام علی(ع)) به تنهایى همه انبیاء است، آن وقت این هواپرستان خودپرست جاهل(خوارج)، در دل جامعه اسلامى كه خودشان را هم به مردم باورانده بودند كه ما آدم هاى درستى هستیم اعلام كردند كه: على كافر است و جنگ با او و كشتنش واجب است و شرّش را باید از سر جامعه كم كرد.
وی همچنین در ادامه این مطلب افزوده است: در چنین موقعیتى نظر ایشان راجع به انسان چه بود؟ وقتى كه به او میگفتند با این گروه هواپرست و خودپرست جاهل كه شما را تا پستى كفر به باور مردم دادند چه باید كرد؟ شما بودید چه نظرى داشتید؟ آنقدر براى انسان احترام قائل بود كه درباره این گروه وقتى كه از او مىپرسیدند چكار باید كرد؟ میفرمود: از گنهكار نا امید نباشید، كریمانه با او برخورد بكنید، معالجه اش بكنید. میفرمود: انسان هاى خوب كه خوبند، انسانهاى پاك كه پاكند، ما در كنار آنها كارى و زحمتى نداریم، یك كاروان پاكى هستند كه به جانب لقاء خدا حركت مىكنند، باید به داد اینها رسید، باید دل براى اینها سوزانید، باید براى اینها گریه كرد و باید براى آنها طبیبانه اقدام كرد. و اصرار داشت ناامید نباشید.
باید علاجشان کرد
استاد انصاریان درباره حریم انسان در دیدگاه حضرت امیرالمومنین(ع) در ادامه سخنانش میگوید: براى حریم انسان، جان انسان، وجود انسان آنقدر احترام قائل بود كه میگفت: دشمنترین دشمنان من بیمارند، باید علاجشان كرد. علاج. او غیر حاکمانی است بود كه اگر یك نفر بر اثر درد بگوید: بالاى چشمتان ابروست، مأمور در خانه اش بیایند و به خاك سیاه بنشانند. او میگفت: اولا اینها انسان هستند و بعد هم عارضه بیمارى به آنها خورده، باید معالجه شان كرد، ناامید هم نباشید. یك روزى روى منبر كوفه در ایام حكومت و قدرتش سخنرانى مىكرد، آنقدر مردم تحت تأثیر سخنرانى بودند كه مات زده نگاهش میكردند، یكى از همین گروه از وسط جمعیت بلند شد و گفت: پسر ابوطالب! خدا ریشهات را بكند كه چقدر خوش زبانى! تا چهل پنجاه نفر قصد حركت كردند، امام (ع) از روى منبر فرمود: با شما بود؟! گفتند: نه. فرمود: به چه كسى گفت خدا ریشهات را بكند؟ گفتند: به شما. فرمود: حق درگیرى بر عهده من است، من باید با او درگیر بشوم، من هنوز سخنرانى ام تمام نشده، بگذارید بنشیند و گوش بدهد، شاید هدایت بشود.
اشکهای یک فرمانده
وی همچنین درباره دغدغه امام علی(ع) در هدایت و ارشاد مردم میگوید: او نسبت به انسان ها فقط دغدغه هدایت داشت. به خدا قسم در سه جنگ جمل و صفین و نهروان تا جایى كه در توان امیرالمؤمنین (ع) بود جنگ واقع نشود كوشید اما نشد و دشمن جنگ را به او تحمیل كرد. نوشته اند در جنگ جمل بعد از این كه حضرت (ع) پیروز شد به جاى این كه بگوید شهرها را چراغان بكنید، نقل و شیرینى پخش بكنید و پرچم هاى رنگارنگ بزنید، آمد وسط میدان جمل، كنار كشته هاى دشمن، عین مادر داغ دیده اشك ریخت و گفت: اینها دلم را سوزاندند، و سوز دل من به این است كه همه باید بهشت مىرفتند، اما خودشان راهشان را به سوى جهنم كج كردند. كدام فرمانده نظامى براى كشتههاى دشمن اشك ریخته است؟! سراغ دارید؟ فرماندهان پیروز، همیشه غرور نشان مى دهند و مارش پیروزى میزنند و چراغانى مىكنند، درجه میگیرند، اما امیرالمؤمنین (ع) آنقدر براى انسان دغدغه داشت كه مى آمد كنار كشته دشمن اشك مىریخت كه چرا جهنم رفتید؟ چه درسهایى امیرالمؤمنین (ع) از پاكى به ما مىدهد!
منبع : برنا نیوز