منابع مقالہ : کتاب عرفان اسلامى ج 5 نوشتہ : حضرت آیت اللہ حسین انصاریان
دستور حضرت حق و صد و بيست و چهار هزار پيامبر و دوازده امام و اولياى مقرب الهى است كه انسان به وسيله نماز در برابر عظمت حضرت رب الارباب به تواضع و خضوع قيام كند؛ كسى كه اين حكم با عظمت را سبك بشمارد، انسان بسيار سبك و بى قدرى است، انسان پست و زبونى است، موجود پليد و كثيفى است؛ كسى كه با اين ناچيزى و كوچكى اش، حاضر نباشد در برابر بزرگى حضرت اللّه، با اين همه لطف و محبت و احسانى كه نسبت به او مبذول داشته، سر تواضع فرود آورد، البته كثيف و پست و از هر موجودى بدبخت تر و زبون تر است.
سبك شمردن بزرگ ترين و عرفانى ترين حكم الهى، دليل بر جهل و ذلّت و شقاوت و كوردلى است.
اهل معرفت و عاشقان حضرت حق و اولياى كامل و دلباختگان به مقصود واقعى عالم با چشمى غير از همه چشم ها به نماز مى نگريستند.
آنان با نماز رفتارى عاشقانه و ربطى عارفانه و پيوندى آگاهانه داشتند؛ نماز چشم و چراغ آنان و روشنى قلب و دل آن سرباختگان كوى محبوب بود؛ آنان بدون نماز زندگى نمى كردند و بى نماز زنده نبودند و منهاى نماز حركت نداشتند.
جهان را بى نماز نمى خواستند و براى ره بردن به عالم ملكوت راهى جز نماز نمى دانستند و محصول و ميوه هستى را در نماز مى ديدند.
در برابر نماز از خود بى خود مى شدند و به هنگام ورود به نماز سر و جان نمى شناختند و تنها مستى و وجد و شور و سماع آنان از نماز بود.
آنان با نماز جان و دل مى آراستند و نفس خود با نماز از رذايل پاك مى كردند و وقت نماز از خود بى خود مى شدند و در مقدمه نماز به مستى كامل فرو مى رفته و با زبان حال به محضر حضرت جانان عرضه مى داشتند:
ما را سفرى فتاد بى ما |
آنجا دل ما گشاد بى ما |
|
آن مه كه ز ما نهان همى شد |
رخ بر رخ ما نهاد بى ما |
|
ماييم هميشه مست بى مى |
ماييم هميشه شاد بى ما |
|
درها همه بسته بود بر ما |
بگشود چو راه داد بى ما |
|
ماييم ز نيك و بد رهيده |
از طاعت و از فساد بى ما «1» |
|
بياييد آن طور كه قرآن مجيد فرموده به نماز بنگريم، يعنى نماز را در رأس تمام احكام حضرت دوست ببينيم.
دوست به ما اجازه داده تا به وسيله نماز به محضر مبارك او و پيشگاه قدس و كوى پاكش مهمان شويم و گرنه ما كه بى نهايت در بى نهايت كوچكيم كجا و پيشگاه آن جناب كه بى نهايت در بى نهايت عظيم است كجا؟!
اين كه حضرت ذوالجلال از ما انسان ها نماز خواسته، دليل بر كمال عشق و محبت او نسبت به ماست.
اگر عشق خالق به مخلوق نبود، مسئله اى به نام نماز مطرح نمى شد؛ نماز، فريادى عاشقانه و راهى عارفانه به سوى جناب اوست؛ اگر نماز را آن چنان كه هست و به آن نحوى كه دستور داده اند به جاى آرى، آنچه حجاب بين قلب و روح تو و حضرت محبوب است برداشته شود و به مشاهده عظمت او نايل گردى.
حرمت سبك شمردن نماز در روايات
در حرمت سبك شمردن نماز و سستى نسبت به اين امر با عظمت الهى، رواياتى در كتب روايى ما آمده كه دانستن بخشى از آن بر همگان لازم است:
عَنْ زُرارَةٍ عَنْ ابى جَعْفَرٍ عليه السلام قالَ: لاتَتَهاوَنْ بِصَلاتِكَ فَانَّ النَّبىَّ صلى الله عليه و آله قالَ عِنْدَ مَوْتِهِ:
لَيْسَ مِنّى مَنِ اسْتَخَفَّ بِصَلاتِهِ، لَيْسَ مِنّى مَنْ شَرِبَ مُسْكِراً لايَرِدُ عَلَىَّ الْحَوْضِ لا وَاللّهِ «2»:
زراره از امام باقر عليه السلام نقل مى كند كه حضرت فرمود: نسبت به نمازت سستى مكن، پيامبر به هنگام مرگش فرمود:
كسى كه نماز را سبك انگارد از من نيست، كسى كه مست كننده بنوشد بر من وارد نخواهد شد.
امام صادق عليه السلام مى فرمايد:
واللّه قسم، پنجاه سال بر كسى مى گذرد و خداوند يك نماز از او قبول نمى كند و چه برنامه اى براى انسان سخت تر از اين است؟
به خدا قسم از همسايگان و يارانتان مى شناسيد كسى را كه اگر براى بعضى از شما نماز بخواند از او قبول نخواهيد كرد، چون نماز را سبك انگاشته، خداوند جز عمل نيكو قبول نمى كند، چگونه كسى كه يك عمل الهى را سبك گرفته از او قبول كنند «3»؟
حضرت موسى بن جعفر عليه السلام فرمود:
لَمَّا حَضَرَتْ ابى الْوَفاةُ قالَ لى: يا بُنَىَّ انَّهُ لايَنالُ شَفاعَتَنا مَنِ اسْتَخَفَّ بِالصَّلاةِ «4»:
پدرم حضرت صادق عليه السلام به وقت مرگ فرمود: پسرم، كسى كه نماز را سبك بشمارد، به حقيقت كه به شفاعت ما نمى رسد.
قالَ رَسُولُ اللّهِ صلى الله عليه و آله: لِكُلِّ شَى ءٍ وَجْهٌ وَوَجْهُ دينِكُمُ الصَّلاةُ فَلا يَشينَنَّ احَدُكُمْ وَجْهَ دينِهِ وَلِكُلِّ شَى ءٍ انْفٌ وَانْفُ الصَّلاةِ التَّكْبيرُ «5»:
پيامبر اسلام صلى الله عليه و آله فرمود: براى هر چيزى صورتى است (كه نمايانگر هويت و زيبايى و حيثيت آن چيز است) و صورت دين شما نماز است، كسى از شما صورت دين را خوار و سبك نشمارد، براى هر چيزى مقدمه اى است و مقدمه نماز تكبير است.
امام صادق عليه السلام مى فرمايد:
براى نماز از ميان ملائكه موكلى است كه كارى غير آن ندارد، چون مكلف از نماز فراغت پيدا كند، آن را به طرف خدا مى برد، اگر قابل قبول باشد قبول مى شود و اگر از طرف حق قبول نشود، خطاب مى رسد: اين نماز را به بنده ام بازگردان.
ملك نماز را باز گردانده و به صورت صاحبش مى زند و مى گويد: واى بر تو كه هميشه عملى دارى كه باعث سرشكستگى من است «6».
و نيز از ابو بصير نقل شده:
بر ام حميده وارد شدم، تا او را در عزاى امام صادق عليه السلام تسليت بگويم. او گريه كرد و من نيز گريستم. سپس گفت: اى ابو محمد! اگر حضرت صادق عليه السلام را به وقت مرگ مى ديدى تعجب مى كردى! دو چشمش را باز كرد و فرمود: همه كسانى كه با من آشنايى دارند دور من جمع كنيد، كسى نماند مگر اين كه به محضر آن جناب آمد، آن گاه به همه نظر كرد و فرمود: شفاعت ما شامل كسانى كه نماز را سبك بشمارند، نمى شود «7»!
عَنْ ابى جَعْفَرٍ عليه السلام قالَ: الصَّلاةُ عَمُودُ الدّينِ مَثَلُها كَمَثَلِ عَمُودِ الْفُسْطاطِ اذا ثَبَتَ الْعَمُودُ ثَبَتَ الْاوْتادُ وَالْاطْنابُ وَاذا مالَ الْعَمُودُ وَانْكَسَرَ لَمْ يَثْبُتْ وَتِدٌ وَلا طُنُبٌ «8»:
امام باقر عليه السلام فرمود: نماز ستون دين است و برنامه آن براى دين همانند ستون خيمه است، وقتى ستون ثابت و پا برجا باشد، ميخ ها و طناب ها پابرجاست، ولى وقتى ستون از ثبوت بيفتد و بشكند، ميخ و طنابى پا برجا نمى ماند.
حرمت ضايع كردن نماز و وجوب حفظ آن
مسئله وجوب نماز و حفظ اين وديعه الهى در زندگى به درجه اى از اهميت و ارزش است كه در دستورهاى عالى دينى ضايع گذاشتن آن از محرمات شمرده شده و بر حفظ آن از نظر كميت و كيفيت سفارش زياد شده است.
امام خمينى رحمه الله در «اسرار الصلاة» خود مى فرمايد:
اكتفا نمودن به صورت نماز و قشر آن و محروم ماندن از بركات و كمالات باطنيه آن- موجب سعادات ابديه، بلكه باعث جوار ربّ العزة و مرقاة عروج به وصال محبوب مطلق كه غايت آمال اوليا و منتهاى آرزوى اصحاب معرفت و ارباب قلوب بلكه قرة العين سيد رسل صلى الله عليه و آله و سلم است- از اعلى مراتب خسران و زيانكارى است كه پس از خروج از اين نشئه و ورود در محاسبه الهيه موجب حسرت هايى است كه عقل ما از ادراك آن عاجز است.
ما تا در حجاب عالم ملك و خدر طبيعت هستيم، از آن عالم نمى توانيم ادراكى نماييم و دستى از دور، بر آتش داريم.
كدام حسرت و ندامت و زيان و خسارت بالاتر از آن است كه چيزى كه، وسيله سعادت انسان و دواى درد نقايص قلبيه است و در حقيقت صورت كماليه انسانيه است پس از چهل پنجاه سال تعب در راه آن به هيچ وجه از آن استفاده روحيه نكرده، سهل است مايه كدورت قلبيه و حجاب هاى ظلمانيه شود و آنچه قرة العين رسول اكرم صلى الله عليه و آله است موجب ضعف بصيرت ما گردد.
[يا حَسْرَتى عَلى ما فَرَّطْتُ فِي جَنْبِ اللَّهِ ] «9».
دريغ و افسوس بر اهمال كارى و تقصيرى كه درباره خدا كردم.
به قول فيض كاشانى آن سرمست باده عشق الهى:
گنج ابدى پيروى حق و عبادت |
مفتاح در خير نمازى به جماعت |
|
معناى نماز است حضور دل احباب |
زنهار به صورت مكن اى دوست قناعت |
|
راضى مشو از بندگيش تا ننمايى |
آداب و شرايط همه را نيك رعايت |
|
هر چند كه وسواس كنى سود ندارد |
خود را ندهى تا به دل و جان به عبادت |
|
خواهى به عبادت خللى راه نيابد |
ميكن دولت از وسوسه ديو حمايت |
|
خواهى كه زدستت نرود وقت فضيلت |
مگذار كه تا كار كشد وقت طهارت |
|
پس اى عزيز! دامن همت به كمر زن و دست طلب بگشاى و با هر تعب و زحمتى، حالات خود را اصلاح كن و شرايط روحيه نماز اهل معرفت را تحصيل كن و از اين معجون الهى كه با كشف تام محمدى صلى الله عليه و آله براى درمان تمام دردها و نقص هاى نفوس فراهم آمده استفاده كن و خود را تا مجال است از اين منزلگاه ظلمت و حسرت و ندامت و چاه عميق دورى از ساحت مقدس ربوبيت جلّ و علا كوچ ده و مستخلص كن و به معراج وصال و قرب كمال، خود را برسان كه اگر اين وسيله از دست رفت وسايل ديگر منقطع است.
انْ قُبِلَتْ قُبِلَ ما سِواها وَانْ رُدَّتْ رُدَّ ما سِواها «10».
اگر نماز قبول شود بقيه اعمال ديگر عبد قبول مى شود و اگر نماز مردود نشود بقيه اعمال ديگر نيز مردود مى شود.
عارف روشن ضمير مرحوم حاج ميرزا عبدالحسين تهرانى- كه از اعاظم تلامذه مرحوم حجة الاسلام شفتى اصفهانى است- مى گويد «11»:
نماز، مستجمع صفات ساير عبادات است، چون صيام كه امساك از مفطرات است و چون حج كه احرام بستن از ميقات است و چون زكات كه بذل نفيس نفقات است و چون جهاد كه محاربه با جنود شياطين و مخالفين است و محراب عبادت نيز معدن وسوسه شيطان است.
پس نماز، كل و ساير اعمال بسته به او به منزله اجزا و او اعلى و ساير نسبت به او ادنى و مشخص است كه، چون كل منتفى شود جزء نيز منتفى گردد و چون متاع اعلى مردود شود ادنى به طريق اولى نابود شود.
و اين در مثل چنان است كه پادشاهى از رعيت تحفه خواهد و در حفظ او مبالغه نمايد و رعيت نيز از راه دور متاعى بردارد و تا به درگاه سلطان هديه آورد و دشمنان بسيار و دزدان خونخوار بسيار نيز در راه برخورند و با همه، كشش و كوشش نمايد و متاع را از چنگ دزدان ربايد و صحيح و سالم تسليم بارگاه سلطان و پادشاه كند.
ولكن در اين تحفه ها يكى از همه مرغوب تر و نزد سلطان از همه مطلوب تر و ايجاب آن از سايرين بيش تر و تأكيد سلطان درباره او فزون تر باشد، معلوم است كه اگر تحفه به صفتى كه سلطان امر فرموده موصوف باشد و به اسم صحت معروف
باشد، مقبول طبع شاه شود و سايرين را نيز به تبع آن قبول فرمايد و اما اگر آن متاع اعلى كه نفيس تر و طبع سلطان به آن حريص تر است، به دزدان داده، يا آن كه به صفتى كه سلطان خواسته موصوف نباشد، سلطان همه را رد نمايد و ساير تحفه ها اگر چه خوب است بد نمايد.
نماز برترين حكم خدا
آرى، نماز اعلاترين و برترين حكم خداست و در راه بردن آن به نزد محبوب واقعى خطرات زيادى از جانب شياطين برونى و درونى متوجه آن است؛ بايد مواظب بود كه اين تحفه نفيس ضايع نشود و به دست دزدان و نابكاران نيفتد و جهت رساندن آن به معشوق حقيقى لازم است تمام آداب و شرايط و اوصاف آن را حفظ كرد كه با حفظ آداب و به جا آوردن شرايط، زمينه ورود به مقام قرب و بساط انس براى انسان فراهم مى گردد.
توجه داشته باش كه، به وقت حضور نماز، لباس منيت از وجود خويش به خاك افكنى و براى ورود به بارگاه محبوب، احرام تقوا دربندى و از تمام گناهان و معاصى ظاهر و باطن به حالت روزه درآيى و با شمشير فكر و توجه و نيت پاك با شياطين باطنى و ظاهرى تا مرز پيروزى درافتى و به محضر آن مولاى مهربان همه وجود و هستى را تسليم كرده، به قربانگاه فنا براى يافتن بقا در آيى و در برابر آن جناب با تمام وجود بگويى:
در خم زلف تو پابند جنون شد دل من |
بى خبر از دو جهان غرقه به خون شد دل من |
|
چون كه با رشته گيسوى تو پيوندى داشت |
مو به مو بسته به زنجير جنون شد دل من |
|
نقطه خال تو تا ديد به پرگار وجود |
يكسر از دايره عقل برون شد دل من «12» |
|
حرمت تضييع نماز در روايات
در مسئله حرمت تضييع نماز و وجوب مواظبت بر اين امانت بى نظير الهى، رواياتى مهم رسيده كه لازم است به گوشه اى از آن اشارت رود:
عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْفُضَيْلِ قالَ: سَئَلْتُ عَبْداً صالِحا عليه السلام عَنْ قَوْلِ اللّهِ عَزَّوَجَلَّ:
[الَّذِينَ هُمْ عَنْ صَلاتِهِمْ ساهُونَ ] «13» قالَ: هُوَ التَّضْييعُ «14»:
محمد بن فضيل مى گويد: از عبد صالح عليه السلام «15» پرسيدم: معناى آيه اى كه مى گويد اينان از نماز خود غافلند، چيست؟ فرمود: به معناى ضايع كردن نماز است.
بى توجهى به واقعيت هاى نماز، صحيح به جا نياوردن اركان نماز، سرسرى خواندن حمد و سوره و ركوع و سجود، رعايت نكردن ترتيب و طمأنينه، مصداق ضايع كردن اين وديعه الهى است.
قالَ رَسُولُ اللّهِ صلى الله عليه و آله: لايَزالُ الشَّيْطانُ ذَعِراً مِنَ الْمُؤمِنِ ما حافَظَ عَلَى الصَّلَواتِ الْخَمْسِ لِوَقْتِهِنَّ، فَاذا ضَيَّعَهُنَّ تَجَرَّا عَلَيْهِ فَادْخَلَهُ فِى الْعَظائِمِ «16».
پيامبر اسلام صلى الله عليه و آله فرمود: شيطان، هميشه از مؤمن بيمناك است، تا زمانى كه بر نماز پنج وقت محافظت دارد، اما وقتى نماز پنج وقت را ضايع كرد، بر او جرأت پيدا مى كند و وى را در گناهان بزرگ مى اندازد!
قالَ الصَّادِقُ عليه السلام: فى حَديثٍ انَّ مَلَكَ الْمَوتِ يَدْفَعُ الشَّيْطانَ عَنِ الْمُحافِظِ عَلَى الصَّلاةِ ويُلَقِّنَهُ شَهادَةَ انْ لاالهَ الّا اللّهُ وَانَّ مُحَمَّداً رَسُولُ اللّهِ فى تِلكَ الْحالَةِ الْعَظيمَةِ «17».
امام صادق عليه السلام فرمود: در حديثى است كه ملك الموت به وقت جان گرفتن، شيطان را از ايجاد خطر نسبت به محافظت كننده بر نماز باز مى دارد و شهادت به وحدانيت حق و رسالت پيامبر را به او تلقين مى كند، آن هم در چنان حالت بزرگ و فوق العاده اى.
قالَ رَسُولُ اللّهِ صلى الله عليه و آله: اذا كانَ يَوْمُ الْقِيامَةِ يُدْعى بِالْعَبْدِ فَاوَّلُ شَى ءٍ يُسأَلُ عَنْهُ الصَّلاةُ فَاذا جاءَ بِها تامَّةً وَالّا زُجَّ فِى النَّارِ «18»:
پيامبر خدا صلى الله عليه و آله فرمود: به وقت قيامت بنده را به دادگاه الهى طلب مى كنند و اول چيزى كه از او مى پرسند درباره نماز است، اگر نماز تمام و جامع و كاملى ارائه داد اهل نجات است، و گرنه با خشم او را به دوزخ مى اندازند.
قالَ رَسُولُ اللّهِ صلى الله عليه و آله: لاتُضَيِّعُوا صَلاتَكُمْ فَانَّ مَنْ ضَيَّعَ صَلاتَهُ حُشِرَ مَعَ قارُونَ وَهامانَ وَكانَ حَقّا عَلَى اللّهِ انْ يُدْخِلَهُ النَّارَ مَعَ الْمُنافِقينَ فَالْوَيْلُ لِمَنْ لَمْ يُحافِظْ عَلى صَلاتِهِ وَاداءِ سُنَّتِهِ (سُنَّةَ نَبِيِّهِ) «19»:
پيامبر خدا صلى الله عليه و آله فرمود: نماز خود را ضايع مكنيد، كه هر كس نمازش را ضايع كند، با قارون و هامان محشور مى شود و سزاوار است كه خداوند، او را با منافقين به آتش جهنم ببرد؛ واى بر كسى كه بر حفظ نمازش اقدام نكند و به اداى سنت حق يا (سنّت پيامبر) برنخيزد.
اميرالمؤمنين عليه السلام در كلامى كه اصحابش را وصيت مى كرد، فرمود:
نسبت به مسئله نماز متعهد باشيد و بر آن محافظت كنيد و آن را زياد بجاى آريد و به وسيله آن به حضرت حق تقرب جوييد؛ زيرا نماز بر مردم مؤمن واجب شده؛ شما جواب گرفتاران به عذاب الهى را نشنيده ايد وقتى از آنان مى پرسند كه علت جهنم آمدن شما چه بود؟ مى گويند: از نمازگزاران نبوديم!!
نماز، گناهان نمازگزار را هم چون برگ درخت مى ريزد و او را از اسارت هوا و عذاب نجات مى دهد.
نبى اسلام صلى الله عليه و آله، نماز را تشبيه به حمام در خانه مرد فرموده كه شبانه روز پنج بار خود را در آن شستشو دهد كه با چنين برنامه اى هيچ گونه چركى در بدن نمى ماند «20».
مؤمنان حقيقى، حق با عظمت نماز را شناخته اند كه زينت متاع دنيا و مال و اولاد آنان را از نماز بازشان نمى دارد؛ خداى بزرگ فرموده:
[رِجالٌ لا تُلْهِيهِمْ تِجارَةٌ وَ لا بَيْعٌ عَنْ ذِكْرِ اللَّهِ وَ إِقامِ الصَّلاةِ وَ إِيتاءِ الزَّكاةِ] «21».
مردانى كه تجارت و داد و ستد آنان را از ياد خدا و برپا داشتن نماز و پرداخت زكات باز نمى دارد.
نبى بزرگ اسلام صلى الله عليه و آله بعد از اين كه به خاطر نماز به بهشت بشارت داده شد، خود را براى نماز در زحمت و رنج مى انداخت، چون در قرآن مجيد آمده بود:
[وَ أْمُرْ أَهْلَكَ بِالصَّلاةِ وَ اصْطَبِرْ عَلَيْها] «22».
و خانواده ات را به نماز فرمان بده و خود نيز بر آن شكيبايى ورز.
آن حضرت اهل خود را امر به نماز مى فرمود و خودش در ميدان نماز استقامت و صبر مى ورزيد «23».
امام باقر عليه السلام مى فرمايد:
پيامبر عزيز اسلام صلى الله عليه و آله در مسجد نشسته بودند كه مردى وارد شد و به نماز ايستاد، ولى ركوع و سجودش را آن چنان به سرعت خواند كه در حقيقت ركوع و سجود نبود. پيامبر فرمود: همانند كلاغى كه نوك بزند نماز را بجاى آورد، اگر با اين نماز از دنيا برود بر غير دين من از دنيا رفته! «24» امام صادق عليه السلام مى فرمايد:
وقتى نمازگزار به نماز مى ايستد از پهنه هاى آسمان بر زمين، رحمت بر او نازل مى شود و به محاصره ملائكه الهى درآمده و ملكى فرياد مى زند:
اگر اين نمازگزار آگاه شود كه در نماز چيست، هرگز آن را به هم نمى پيچد «25».
هارون بن خارجه مى گويد:
مردى از ياران خود را نزد حضرت امام صادق عليه السلام تعريف كردم و به خوبى ثناى او را گفتم. حضرت به من فرمود: نماز او چگونه است «26»؟
امام باقر عليه السلام مى فرمايد:
پيامبر خدا صلى الله عليه و آله فرمود:
زمانى كه بنده مؤمن به نماز برمى خيزد، خداوند به او نظر مى كند. يا فرمود:
خداوند تا پايان نماز به او روى مى آورد و از بالاى سر او تا افق آسمان سايه رحمت قرار مى دهد و از حول و حوش او تا بالاى آسمان پر از ملائكه مى شود و ملكى موكل او مى گردد كه بالاى سرش بايستد و به او بگويد: اى نمازگزار! اگر مى دانستى چه وجودى تو را مى نگرد و با كه مناجات مى كنى رو برنگردانده و هرگز از جايت حركت نمى كردى «27»!
امام صادق عليه السلام فرمود:
هرگاه نماز واجب بجاى آوردى آن را به وقت خودش بجاى آر و تصور كن اين آخرين نماز توست، نمازى كه ديگر آن را به دست نخواهى آورد؛ چشم به جايگاه سجودت داشته باش، اگر بدانى در راست و چپ تو چه خبر است هر آينه نمازت را نيكو بجاى آورى، بدان در برابر وجود بزرگى ايستاده اى كه تو را مى بيند ولى تو او را نمى بينى «28».
امام صادق عليه السلام مى فرمايد:
وقتى عبد وارد نماز مى شود و نمازش را سبك بجاى مى آورد و ادب و وقار و طمأنينه را آن طورى كه بايد مراعات نمى كند، خداوند به ملائكه مى فرمايد:
بنده ام را نمى بينيد، مثل اين كه نيازهايش به دست غير من است، آيا او نمى داند كه هر چه نياز دارد در ارتباط با من است «29»؟
قالَ عَلِىٌّ عليه السلام: انَّ اسْرَقَ النَّاسِ مَنْ سَرَقَ مِنْ صَلاتِهِ «30»:
على عليه السلام فرمود: دزدترين مردم كسى است كه از نمازش بدزدد!!
پی نوشت ها:
______________________________
(1)- مولوى.
(2)- الكافى: 3/ 269، باب من حافظ على صلاته أو ضيّعها، حديث 7؛ وسائل الشيعة: 4/ 23، باب 6، حديث 4413.
(3)- الكافى: 3/ 269، باب من حافظ على صلاته أو ضيعها، حديث 9؛ وسائل الشيعة: 4/ 24، باب 6، حديث 4414.
(4)- الكافى: 3/ 270، باب من حافظ على صلاته أو ضيعها، حديث 15؛ وسائل الشيعة: 4/ 24، باب 6، حديث 4415.
(5)- الكافى: 3/ 270، باب من حافظ على صلاته أو ضيعها، حديث 16؛ وسائل الشيعة: 14/ 24، باب 6، حديث 4416.
(6)- الكافى: 3/ 488، باب النوادر، حديث 10؛ ثواب الأعمال: 229؛ بحار الأنوار: 81/ 262، باب 16، حديث 62.
(7)- الأمالى، شيخ صدوق: 484، المجلس الثالث والسبعون، حديث 10؛ المحاسن: 1/ 80، باب 3، حديث 6؛ وسائل الشيعة: 4/ 26، باب 6، حديث 4423.
(8)- المحاسن: 1/ 44، حديث 60؛ وسائل الشيعة: 4/ 27، باب 6، حديث 4424.
(9)- زمر (39): 56.
(10)- الأمالى، شيخ صدوق: 641، المجلس الثالث والتسعون؛ بحار الأنوار: 10/ 393، باب 25.
(11)- اسرار الصلاة، تهرانى: 26.
(12)- شيداى شيرازى.
(13)- ماعون (107): 5.
(14)- الكافى: 3/ 268، باب من حافظ على صلاته أو ضيعها، حديث 5؛ وسائل الشيعة: 4/ 27، باب 7، حديث 4425.
(15)- مراد از عبد صالح در روايات، امام موسى بن جعفر عليه السلام مى باشد.
(16)- الكافى: 3/ 269، باب من حافظ على صلاته أو ضيعها، حديث 8؛ وسائل الشيعة: 4/ 28، باب 7، حديث 4426.
(17)- وسائل الشيعة: 4/ 29، باب 7، حديث 4429.
(18)- عيون اخبار الرضا: 2/ 31، باب 31، حديث 45؛ وسائل الشيعة: 4/ 29، باب 7، حديث 4430.
(19)- عيون اخبار الرضا: 2/ 31، باب 31، حديث 46؛ وسائل الشيعة: 4/ 30، باب 7، حديث 4431.
(20)- التهذيب: 2/ 237، باب 12، حديث 7.
(21)- نور (24): 37.
(22)- طه (20): 132.
(23)- نهج البلاغة: خطبه 190؛ وسائل الشيعة: 4/ 30، باب 7، حديث 4432.
(24)- الكافى: 3/ 268، باب من حافظ على صلاته أو ضيعها؛ المحاسن: 1/ 79، باب 3، حديث 5؛ بحار الأنوار: 81/ 234، باب 16، حديث 8.
(25)- الكافى: 3/ 265، باب فضل الصلاة، حديث 4؛ وسائل الشيعة: 4/ 32، باب 8، حديث 4435.
(26)- الكافى: 3/ 487، باب النوادر، حديث 4؛ وسائل الشيعة: 4/ 32، باب 8، حديث 4436.
(27)- وسائل الشيعة: 4/ 32، باب 8، حديث 4437.
(28)- وسائل الشيعة: 4/ 34، باب 8، حديث 4443.
(29)- وسائل الشيعة: 4/ 35، باب 9، حديث 4447.
(30)- وسائل الشيعة: 5/ 480، باب 4، حديث 7110.
منبع : پایگاه عرفان