شب، هنگامی که شب پرستان حقیقت روز را محاصره کردند و حسین(علیه السّلام) با تنی چند از یاوران یکدل و خاندان پاک خویش در خیمهای به وسعت بیکران، گرد هم بودند، امام قبیله نور به یاران خود اجازه بازگشت داد و در آن شب چنین گفت: «از این فرصت شبانه استفاده کنید و هریک به جایگاه امن خود باز گردید که این گروه خون آشام با من سر ستیز دارند، فقط با من».
مسلم فرزند عوسجه، ایستاده در برابر مراد و امام خود، تمامی وفاداری را در کلماتی این گونه به نمایش گذاشت: «آیا تو را، ای حسین، تنها رها کنیم؟ چگونه نزد خداوند عذر یاری نکردن تو را آوریم؟ نه، به خدا سوگند! تا جان خود در پیشگاهت فدا نکنیم از تو جدانمیشویم و این مرگ، تنها یک بار است و پس از آن کرامتی است که پایانپذیر نیست».(۱)
مسلم چه زیبا رمز جاودانگی امام حسین(علیه السّلام) و یاران او را بیان میکند. اینان با شهادت خود به کرامتی دست یافتند که برتر از آن کرامتی نیست. هر زمان و در هر کجا از شهادت، عدالت، مظلومیت و حقانیت سخن رود، از این گروه اندک شمار نیز سخن رفته است. مگر شهادت، بدون نام حسین(علیه السّلام) تفسیرپذیر است؟ مگر حق، بی یاد او به خاطر مینشیند؟ مرگ در راه خدا، کرامتی ارجمند است که به جاودانگی حق، جاویدان است.تاریخ نیز که گاهگاه، گنگ و گیج، پارهای حقایق را پوشانده است، نتوانسته این حقیقت سترگ را مکتوم سازد. پیوند عاشورا با حقیقت مطلق، راز ماندگاری آن در ذهن انسان است.
_________________________________________
۱. نفس المهموم، شیخ عباس قمی، ص۱۱۵.