هدايت چون خورشيد پرفروغ و نورى فروزان و سازنده است كه از جانب خداى عزيز «يأتينكم منى هدى » بخاطر ربوبيت و رحمت و لطفش و محبتى كه به انسانها دارد از جانب او همراه با توفيق و دليل و حكمت و برهان بر عقل كه سازمان آفرينشش اقتضاى قبول حقايق را دارد ميتابد و آدمى را نسبت به آن و آثارش آزادانه و با اختيار تسليم ميكند و راه هرگونه شك و ترديدى را به روى انسان ميبندد، زيرا حقيقتى است كه ابداً شك بردار نيست و جاى ترديد ندارد.
ذلِكَ الْكِتابُ لا رَيْبَ فِيهِ هُدىً لِلْمُتَّقِينَ.
هدايت زمينهاى براى شناخت صحيح خدا، و ايجاد باور نسبت به قيامت، و شعاعى از آن احكام و حقايق فقهى و بخش مهم از آن مسائل اخلاقى، و قسمتى از آن برنامه هاى عملى است.
آيات حق در طول بعثت پيامبران مايه هاى علمى مثبت نسبت به معرفت حضرت حق و شناخت قيامت و دليلى به سوى مسئوليت هاى حقيقى انسان در برابر خدا و جهان و مردم بوده و در فضاى نورانياش بيان حلال و حرام و مايه هاى تربيتى و قوانينى جهت رشد و ادب و كمال انسان بوده است.
قلب معارف هدايتى را از طريق عقل ميگيرد و به فهم عمق آن معارف نايل ميشود و سپس نفس را به حسنات اخلاقى سوق ميدهد، و نهايتاً اعضا و جوارح را براى اجراى فرامين الهى به كار ميگيرد.
انسان هدايت شده از جانب خدا و به عبادت ديگر قبولكننده هدايت حق به توفيق حضرت محبوب در كمال بيدارى و انصاف دلى پر از شور عشق خداى مهربان دارد، و نفس نفيس او منبع حسنات اخلاقى است، و اعضا و جوارحش در خدمت احكام و خواسته هاى خداست، به اين خاطر منبعى از كرامت و مايهاى عظيم از خير، و اهل صدق و راستى و صفا و وفا، و كرم و جود، و ادب و فروتنى، و خيرخواه و دلسوز ديگران، و خلاصه بنده حق و خادم مخلص و بى رياى خلق و آراسته به فضايل و پيراسته از رذائل است.
رسول خدا (عليهما السلام) در اين كه انسان قبولكننده هدايت و به تعبير ديگر مؤمن چشمه جوشان منفعت است ميفرمايد:
«المؤمن منفعة، ان ما شيته نفعك وان شاورته نفعك، وان شاركته نفعك، وكل شيئى من امره منفعة:»
مؤمن منعفت محض و عين منفعت است، اگر به سوى او بروى به تو سود ميرساند، و اگر با او مشورت كنى به تو نفع ميدهد، و اگر با او شريك شوى سودت ميدهد و هر چيزى از كار و زندگى مؤمن منفعت است.
از اميرالمؤمنين (ع) درباره مؤمن روايت شده است:
«المؤمن وقور عند الهزائز، ثبوت عند المكاره، صبور عند البلاء، شكور عند الرخا، قانع بما رزقه الله لايظلم الاعداء، ولايتحامل للاصدقاء، الناس منه فى راحة، ونفسه فى تعب:» «2»
مؤمن كنار فتنه هاى بنيان برانداز، و طوفان هاى اجتماعى، و گردباد فرهنگ هاى باطل و مخرب چون كوه با وقار و سنگين است، در براى پيش آمدهاى ناخوشايند پابرجاست و از اداى مسئوليتش خسته و درمانده نمى گردد، در برابر بلا و آزمايش و سختى و رنج صبور، و به هنگام رفاه و خوشى و نعمت بسيار سپاس گذار است، به آنچه خدا روزى او نموده قانع است، به دشمنان ستم نمى كند تا چه رسد به دوستان، بار و تحميل بر دوستان نيست، همه مردم از جانب او در امان و راحت اند، و خودش در مرحله عبادت و خدمت در رنج و تعب.
چند بار اين روايت بسيار مهم را كه از على (ع) درباره ويژگى هاى مؤمن تقل شده بخوانيد و در آن دقت كنيد ببينيد آيا تمدن امروز با همه عرض و طول مدرسهها و دانشگاهها و نهاد علمياش قدرت پرورش چنين موجود با بركتى را با اين ويژگيها دارد؟
خود قضاوت كند، و بنگريد كه آثار هدايت الهى و سازندگى اش، و به كنترل آوردن تربيت شدگانش چه شگفت آور و اعجابانگيز است!!
حضرت باقر درباره هدايت شده خدا ميفرمايد:
«انما المؤمن الذى اذا رضى لم يدخله رضاه فى اثم ولاباطل، واذا سخط لم يخرجه سخطه من قول الحق، والمؤمن الذى اذا قدرلم تخرجه قدرته الى التعدى والى ما ليس له بحق:»
مؤمن كسى است كه هنگامى كه خوشنود و شاد باشد، خوشنودياش او را در گناه و باطن نمى اندازد، و زمانى كه خشمگين گردد خشمش او را از به حق سخن گفتن بيرون نمى آورد، مؤمن كسى است كه هنگامى كه قدرت يابد قدرتش او را به تجاوز و آنچه كه براى او حق نيست نمى كشاند.
يقين كنيد كه هدايت حق در ساختن انسان و تربيت كردن او، و در آراسته نمودنش به فضايل و ارزشها معجزه ميكند، و جز هدايت الهى چيزى و كسى و فرهنگى نمى تواند انسان را به چنين اوصافى متصف كند.
انسانى كه هدايت الهى را به خاطر شايستگياش و به سبب انصاف و خردمندى اش، و به اختيار و خواست مثبت خودش ميپذيرد عقلش كامل و پخته، و نفسش منور به نور اخلاق و اعضا و جوارحش مزين به عمل صالح ميشود، و چون هدايت الهى راهى به سوى معرفت به حقايق است، و متن هدايت علم و عرفان و دانش و بصيرت است قلبش پس از دريافت معرفت به ويژه معرفت حق كانون عشقى آتشين كه به منزله موتور حركت به سوى معشوق است ميشود، و اين عشق او را با مركب عمل صالح به سوى حضرت محبوب حركت ميدهد تا به لقاء حضرت او نايل گردد.
عشق حقيقتى زنده و مافوق حسّ وظيفه است، حس وظيفه دائرهاش محدود، و موانعش فراوان، و بدون ضامن اجراى درونى است، و چه بسا كه قدرت طلبى و افزون خواهى، و تعصبات قومى و قبيله اى، و ملاحظات، و شهوات سركش او را به اسارت درآورند و از تحقق آنچه مربوط به اوست جلوگيرى كنند، اما عشق به خدا كه در پيامبران و امامان و اولياء و مؤمنان حقيقى هم چون دريا در قلبشان موج ميزد، مهار حس وظيفه را در دست داشت و آنان را در هر مقامى و در هر جائى و در هر شرائطى به انجام مسئوليتها و اداى تكاليف و وظائف و عبادت رب و خدمت به خلق وا ميداشت، و آنان را حتى در ميان حوادث و طوفانها و بلاها با دنيائى از دلگرمى و علاقه و اشتياق به سوى حقايق و ارزشها و نهايتاً به طرف لقاء محبوب حركت ميداد.
منبع : پایگاه عرفان