منابع مقاله:
کتاب : تفسير حكيم جلد دو
نوشته: حضرت آیت الله حسین انصاریان
نماز در شريعت محمدى از اركان اسلام، و اساس دين، و عمود آئين، و معراج مؤمن، و نور عبد در دنيا و آخرت است. مسائل و شرايطى كه در باب نماز در اين شريعت كامل، و آئين جامع مطرح است در هيچ فرهنگى مطرح نبوده و نيست.
نماز در اسلام محمدى حقيقتى جامع و واقعيتى كامل است، كه در پرتو آن، انسان به آداب ملكوتى، و اخلاق الهى مؤدب مى شود، و به وسيله آن طريق رشد و كمال و عرفان و مسير حق و حقيقت و محبت را مى پيمايد.
نماز در آئين احمدى بال پر قدرتى است كه اگر با شرايط ويژه اش اقامه شود، انسان را تا مقام قرب و وصال محبوب ابدى و معشوق سرمدى پرواز مى دهد.
عارفان عاشق و واصلان كامل مى گويند: نماز معجونى است كه شارع حكيم آن را ترتيب داده و به لطف عميمش تركيب نموده است.
مشخص است كه هر جزء آن مبتنى بر حكمتى، و مقتضى سرى و مصلحتى است، و هويدا و مبرهن است كه افضل اعمال بنى آدم سجده كردن است، چنان كه صريح اخبار و صحيح اعتبار بر آن ناطق و شاهد است.
صادق از آن كه اعضاى هفتگانه را در آن حال نمازگزار از بر خاك گذارد، و مجمع النورين را كه اشرف جوارح است بر زمين مالد و به زبان نياز به درگاه كريم كارساز بنده نواز نالد.
در حديثى بسيار مهم از قول رسول خدا (عليهما السلام) آمده است:
«انما العلم ثلاثه: آيه محكمة، او فريضة عادله، او سنته قائمة:» «1»
آيت محمكه تفسير به توحيد و معرفه الله شده، و فريضه عادله به اخلاق و تزكيه نفس معنا گشته و سنت قائمه به فروع شريعت محمدى تبيين شده است.
نماز معجونى است كه اجزاء آن از اين سه علم تركيب گشته و جامعه اى است كه از اين سه رشته دوخته شده، و حقّه اى است كه در آن اين سه گوهر نفيس اندوخته گشته، و صدفى است كه اين سه لؤلؤ ناياب در آن تعبيه شده و منبعى است كه اين سه چشمه از آن منفجر گردد.
اما اشتمال نماز بر توحيد از آن است كه افتتاح نماز با تكبيره الاحرام است و مفهوم تكبير توحيد ذات و نفى صفات است، و بلند كردن انگشتان دهگانه هر كدامش دليل و نشانه اى بر صفات جماليه و جلاليه است.
انسان ضرورت دارد به هنگام راه يافتن به نماز متوجه اين معانى بلند آسانى و مفاهيم عرفانى ملكوتى باشد.
اما اشتمال نماز بر تزكيه اخلاق به اين است كه طهارت بر دو نوع است:
طهارت ظاهر از خبائث و احداث، و طهارت باطن از ذمائم اخلاق، و چنان كه تطهير ظاهر شرط صحت نماز است، هم چنان تطهير باطن نيز شرط قبولى اين عبادت الهيه است.
و اشتمال نماز بر سنت قائمه از اين جهت است كه نماز اشرف عبادات و افضل طاعات و در فروع شريعت هيچ عملى با آن برابرى نمى كند.
آرى نماز اسلام محمدى سرا پا آداب الهى و مسايل تربيتى و حقايق ملكوتى و واقعيات آسمانى است.
نماز زكات بدن و عمر است
براى هر چيزى زكاتى است، زكات مال دستگيرى از فقيران است، زكات آبرو و مقام يارى دادن به ضعيفان است، زكات آواز خوش خواندن قرآن است، زكات زبان نصيحت مسلمانان است، زكات خانه پذيرائى از مهمان است، و گوهر گرانمايه و گران بهاى عمر كه نفيس ترين متاع و بهترين سرمايه است زكاتش هزينه كردن آن در طاعات و عبادات و دعا و مناجات با قاضى الحاجات است، و نماز كه اشرف مثوبات و افضل قربات است بايد به عنوان زكات عمر و بدن به حساب آيد و در اوقات معنيش پرداخته شود.
پس عبد چون عازم حرم كبريا و متوجه عالم بالا گردد بايد قلب او كه فرمان فرماى مملكت وجود وى است اول پيش به ايستد و تمام اعضا و جوارح و حواس باطنه و ظاهره با همه رگ ها و استخوان ها كه همه زير دست و رعيت اويند به قلب اقتدا كنند و او را متابعت نمايند.
چون عبد در حال نماز چنين كند و به خضوع و خشوع رو به درگاه حضرت رب العالمين نمايد گوهر گران بهاى عمر خود را زكات داده و هر حق لازمى را به مستحقش رسانيده، چه اين كه حق امام و مقام ما فوق امامت و حق رعيت پيروى و متابعت است. «2»
نماز در روايات
بدون ترديد در ميان عبادات و مسائل معنوى و ملكوتى، نماز از ارزش و اهيمت ويژه اى برخوردار است.
به اندازه اى كه به نماز سفارش شده به چيزى سفارش نشده است. نماز سفارش حضرت حق، و پيامبران، و امامان و عارفان و ناصحان و حكيمان است.
كتابى از كتابهاى آسمانى حق خالى از آيات مربوط به نماز نيست.
از مسائل و مطالب بسيار مهم كتابهاى عرفانى، و اخلاقى به ويژه مجموعههاى حديث نماز است.
معارف الهى انسان بينماز را انسان نميدانند، و هر بينمازى را مستحق عذاب ابد و محروم از رحمت و ممنوع از ورود در بهشت دانسته و بلكه بينماز را موجودى پست و وجودى تهيدست و تيره بختى بيچاهر به حساب ميآوردند.
نماز در عرصه زندگى و حيات انسان به اندازهاى ارزش دارد كه اولياء الهى براى يك لحظه از آن غافل نبودند، و به هر صورت كه ممكن بود ديگران را هم به اين عبادت پرارزش ملكوتى تشويق ميكردند.
نماز با اين كه به افراد غير مكلّف واجب نيست ولى به سبب ارزش و اهميتى كه دارد امامان معصوم فرمان ميدادند كه فرزندانشان را از شش و هفت سالگى به نماز وا داريد و آنان را براى حركت در اين سفر معنوى تشويق نمائيد.
عن معاوية بن وهب قال سألت ابا عبد الله (ع) فى كم يؤخذ الصبى بالصلاة فقال: فيما بين سبع سنين و ست سنين: «3» معادية بن وهب كه از بُزرگان از اصحاب حضرت صادق (ع) است ميگويد: از امام هشتم پرسيدم در چه زمانى كودك را به نماز توجه دهند؟ حضرت فرمود ميان هفت و شش سالگى.
«عن محمد بن مسلم عن احدهما فى الصبى متى يصلى قال: اذا عقل الصلاة قلت: متى يعقل الصلاة و تجب عليه؟ قال: ست سنين:» «4»
محمد بن مسلم از يكى از دو امام يا حضرت باقر يا حضرت صادق (ع) درباره كودك روايت ميكند كه چه زمانى نماز بخواند، حضرت ميفرمايد هنگامى كه نماز
را درك كند، ميپرسد چه زمانى نماز را ميفهمد تا خواندنش بر او لازم باشد؟ حضرت ميفرمايد: در شش سالگى.
«عن الحلبى عن ابى عبدالله (ع) عن ابيه قال: انا نأمر صبياننا بالصلاة اذا كانوا بنى خمس سنين، فأمروا صبيانكم بالصلاة اذا كانوا بنى سبع سنين:» «5»
حلبى كه از راويان بزرگوار شيعه است از امام صادق نقل مى كند كه حضرت از پدر بزرگوارشان روايت مى كنند كه ما فرزندانمان را در سن پنج سالگى به نماز وادار مى كنيم، پس شما آنان را در سن شش سالگى وادار نمائيد.
ارزش نماز و گناه سبك شمردن آن
ابن عباس به نقل صدوق از رسول خدا روايت مى كند:
خدا را فرشته اى است به نام سخائيل كه در كنار هر نمازى از خداوند براى نمازگزاران برات مى گيرد.
هنگامى كه مؤمنان شب را به پايان مى برند و برمى خيزند و وضو مى گيرند و نماز صبح را به جاى مى آورند براى آنان از خدا براتى مى گيرد كه در آن نوشته شده:
«انا الله الباقى، عبادى و امائى فى حرزى جعلتكم، و فى حفظى وتحت كنفى صيرتكم و عزتى لاخذلتكم وانتم مغفور لكم ذنوبكم الى الظهر:»
من خداى پاينده ام، بندگانم و كنيزانم شما را در حصار استوارم قرار دادم، و در حفظ و حراستم بردم، به عزتم سوگند شما را وا نمى گذارم، گناهانتان تا ظهر مورد مغفرت است.
چون ظهر شود و به وضو و نماز برخيزند برائت دوم را از خدا براى آنان مى گيرد كه در آن نوشته شده:
«انا الله القادر، عبادى و امائى بدلت سياتكم حسنات وغفرت لكم السئيات و احللتكم برضاى عنكم دارالجلال:»
من خداى توانايم، بندگانم و كنيزانم، زشتى هايتان را به خوبى ها تبديل كردم، گناهانتان را آمرزيدم و به خاطر خوشنودى ام از شما، شما را به خانه جلال وارد نمودم.
و چون به وضو و نماز عصر اقدام كننده برائت سوم را از خدا براى آنان مى گيرد كه در آن نوشته شده:
«انا الله الجليل جل ذكرى، وعظم سلطانى، عبيدى و امائى حركت ابدانكم على النار، و اسكنتكم مساكن الابرار، و دفعت عنكم برحمتى شر الاشرار:»
من خداى بزرگم، و ذكرم بزرگ است، و سلطنتم عظيم است، بندگانم و كنيزانم، بدن هايتان را بر آتش دوزخ حرام كردم، و شما را در مسكن هاى نيكان مسكن دادم، و به رحمتم شر اشرار را از شما دفع كردم.
و چون وقت مغرب شود و به وضو و نماز برخيزند برائت چهارم را براى آنان مى گيرد كه در آن نوشته شده:
«انا الله الجبار الكبير المتعال عبيدى و امائى صعد ملائكتى من عندكم بالرضا و حق على ان ارضيكم واعطيكم يوم القيامة منيتكم:»
من خداى جبران كننده بزرگ و برترم، بندگانم و كنيزانم فرشتگانم از نزد شما با خوشنودى رضا صعود كردند، بر عهده من است كه شما را خوشنود كنم، و روز قيامت همه خواسته هاى شما را به شما عطا كنم.
و هنگامى كه وقت عشا برسد و به وضو و نماز اقدام كنند برائت پنجم را از خدا براى آنان مى گيرد كه بر آن نوشته شده:
«انى انا الله لا اله غيرى ولا رب سواى عبادى وامائى فى بيوتكم تطهرتم، والى بيوتى مشيتم وفى ذكرى خضتم و حقى عرفتم و فرائضى اديتم اشهدك يا سخائيل و سائر ملائكتى انى قد رضيت عنهم.»
منحصراً خداى بر حق بر منم، معبودى جز من نيست، پروردگارى غير من وجود ندارد، بندگانم و كنيزانم در خانه هايتان وضو گرفتيد، و به سوى خانه هايم مساجد رفتيد و در يادم افتاديد، و حقم را شناختيد و واجباتم را ادا كرديداى سخائيل و ديگر فرشتگان شاهد باشيد از همه اينان راضى و خوشنود شدم. «6» حضرت صادق (ع) مى فرمايد:
«يؤتى بشيخ يوم القيامة فيدفع اليه كتابه ظاهره مما يلى الناس لا يرى الا مساوى فيطول ذلك عليه فيقول: يا رب أتامرنى الى النار فيقول الجبار جل جلاله يا شيخ انا استحيى ان اعذبك و قد كنت تصلى فى دار الدنيا، اذهبوا بعبدى الى الجنة:» «7»
پيرمردى را در قيامت مى آورند، پرونده اش را به دستش مى دهند، ظاهر پرونده امورى است كه مردم آن را دنبال مى كنند و جز گناهان و بدى ها در آن ديده نمى شود، كار بر او طولانى مى شود، مى گويد خدا مرا به رفتن به دوزخ فرمان مى دهى؟ خداى جبار مى گويد: پيرمرد من حيا مى كنم تو را عذاب كنم در حالى كه در دنيا نماز مى خواندى، فرشتگانم بنده مرا به بهشت ببريد.
عبدالعظيم حسنى از حضرت عسگرى روايت مى كند كه خدا با موسى بن عمران سخن گفت، موسى پرسيد معبودا پاداش كسى كه نمازهايش را به وقت معينش مى خواند چيست؟ حضرت حق فرمود:
«اعطيته سؤله و ابيحه جنتى:» «8»
خواسته هايش را به او عطا مى كنم، و بهشتم را براى او حلال و مباح مى نمايم.
حضرت باقر (ع) مى فرمايد:
مردى ثقفى به محضر پيامبر آمد و از آن حضرت از پاداشى كه براى خواندن نمازش مقرر شده پرسيد، حضرت فرمود:
«اذا قمت الى الصلاة وتوجهت و قرأت ام الكتاب و ما تيسر من السور ثم ركعت فاتممت ركوعها وسجودها وتشهدت وسلمت غفر كل ذنب فيما بينك وبين الصلاة التى قدمتها الى الصلاه المؤخره فهذا لك فى صلاتك:» «9»
هنگامى كه براى نماز برخاستى، و روى به قبله آوردى و سوره فاتحه و به دنبالش هر سوره اى كه ميسر بود خواندى، آنگاه به ركوع و سجود در آمدى و آن را تمام كردى و تشهد و سلام را به جاى آوردى هر گناهى كه ميان تو و نماز ادا شده تا نماز بعدى قرار دارد آمرزيده مى شود، اين است پاداش تو به خاطر نمازى كه خواندى.
حضرت صادق (ع) مى فرمايد:
«يؤتى بعبد يوم القيامة ليست له حسنة فيقال له: اذكروا تذكر هل لك من حسنة قال فيتذكر فيقول: يا رب ما بى حسنة الا ان فلاناً عبدك المؤمن مّريى فطلبت منه ماء فاعطانى ماء فتوضات به و صليت لك قال: فيقول الرب تبارك و تعالى: قد غفرت لك ادخلوا عبدى الجنة:» «10»
شخصى را در قيامت مى آورند كه براى او حسنه اى نيست، به او مى گويند ياد كن يا به خاطر آر كه آيا حسنه اى براى تو هست؟ پس به خاطر مى آورد و مى گويد پروردگارم براى من حسنه اى نيست مگر اين كه فلان بنده مؤمنت روزى بر من گذشت، من از او درخواست آب كردم، او هم به من آب داد، من با آن آب وضو گرفتم و براى تو نماز خواندم، خدا مى فرمايد تو را آمرزيدم، اى فرشتگان بنده ام را وارد بهشت كنيد.
«عن النبى (عليهما السلام) قال: ان احب الاعمال الى الله عزوجل الصلاة والبر والجهاد:» «11»
از رسول خدا روايت شده: يقيناً محبوب ترين اعمال به سوى خدا، نماز و نيكى و جهاد است.
حضرت رضا (ع) از پدرانش از رسول خدا روايت مى كند كه پيامبر فرمود:
«من ادى فريضة فله عند الله دعوة مستجابة:» «12»
كسى كه واجبى را انجام دهد، براى او نزد خدا دعاى مستجاب مقرر است.
حضرت صادق (ع) فرمود:
«اما والله انكم لعلى دين الله و ملائكته فاعينونا على ذلك بورع و اجتهاد، عليكم بالصلاة و العبادة، عليكم بالورع:» «31»
آگاه باشيد به خدا سوگند شما شيعه بر دين خدا و فرشتگانش هستيد، پس ما را بر حفظ اين دين به پاكدامنى و كوشش مثبت كمك كنيد، بر شما باد به نماز و عبادت، بر شما باد به پاكدامنى.
حضرت رضا (ع) از پدرانش از اميرالمؤمنين (ع) روايت مى كند كه حضرت فرمود:
«اوصيكم بالصلاة و حفظها فانها خيرالعمل و هى عمود دينكم:» «14»
شما را به نماز و مواظبت و حفظ آن سفارش مى كنم، زيرا نماز بهترين عمل و ستون و پايه دين شماست.
از رسول خدا روايت شده:
«حبب الى من دنياكم: النساء و الطيب و جعل قرة عينى فى الصلاه:» «15»
از دنياى شما سه چيز محبوب من است: زنان، بوى خوش، و دل خوشى ام را در نماز قرار داده اند.
در توضيح اين روايت گفته شده كه مراد پيامبر اين است كه سه لذت مشروع محبوب من است، ازدواج، بوى خوش، نماز يا نماز نمازگزار ازدواج كرده و نماز نمازگزارى كه عطر استعمال نموده نمازى افضل از نماز ديگران است.
ادريس قمى مى گويد از حضرت صادق (ع) پرسيدم:
الْباقِياتُ الصَّالِحاتُ* كه در قرآن آمده چيست؟ حضرت فرمود:
«هى الصلاة فحافظوا عليها:» «16»
الْباقِياتُ الصَّالِحاتُ* نماز است، بر نماز محافظت كنيد.
پيامبر فرمود:
«اول ما ينظر فى عمل العبد فى يوم القيامة فى صلاته فان قبلت نظر فى غيرها و ان لم تقبل لم ينظر فى عمله بشيئى:» «17»
به اول چيزى كه از اعمال عبد در قيامت نظر مى شود نماز اوست، اگر پذيرفته شود به ديگر اعمالش نظر مى شود، اگر پذيرفته نشود به چيزى از عملش نمى نگرند.
از حضرت صادق (ع) روايت شده:
«صلاة فريضة خير من عشرين حجة و حجة خير من بيت مملو ذهباً يتصدق منه حتى يفنى او حتى لا يبقى منه شيئى:» «18»
يك نماز واجب از بيست حج بهتر است و يك حج بهتر است از خانه اى كه پر از طلا باشد، از آن صدقه دهند تا پايان يابد يا چيزى از آن نماند.
از حضرت باقر (ع) روايت شده:
«لا تتهاون بصلاتك فان النبى (عليهما السلام) قال عند موته: ليس منى من استخف بصلاته، ليس منى من شرب مسكراً لا يرد على الحوض لا و الله:» «19»
نمازت را سبك مشمار، زيرا رسول خدا هنگام مرگش فرمود: هر كس نماز را سبك بشمارد از من نيست، هر كس شراب بنوشد از من نيست، به خدا قسم كنار حوض كوثر بر من وارد نمى شود.
حضرت صادق (ع) فرمود:
«ان شفاعتنا لا تنال مستخفا بالصلاة:» «20»
بى ترديد شفاعت ما به كسى كه نماز را سبك بشمارد نمى رسد.
از پيامبر اسلام روايت شده است:
«لا تضيّعو صلاتكم فان من ضيع صلاته حشر مع قارون و هامان و كان حقا على الله ان يدخله النار مع المنافقين:» «21»
نمازتان را ضايع مكنيد، زيرا كسى كه نمازش را ضايع كند با قارون و هامان محشور مى شود، و بر خداست كه او را با منافقان وارد دوزخ كند.
حضرت صادق (ع) مى فرمايد:
«اول ما يحاسب به العبد الصلاة فان قبلت قبل سائر عمله و اذا ردت رد عليه سائر عمله:» «22»
اول چيزى كه عبد را به آن محاسبه مى كنند نماز است، اگر پذيرفته شود ديگر اعمال او پذيرفته مى شود، و اگر مردود گردد ديگر اعمالش نيز مردود خواهد شد.
«عن ابى عبدالله (ع) قال: ان تارك الصلاة كافر:» «23»
از حضرت صادق (ع) روايت است: بى ترديد بى نماز كافر است.
حضرت صادق از پدرش امام باقر از جابر از رسول خدا روايت مى كند:
«ما بين الكفر و الايمان الا ترك الصلاة:» «24»
ميان كفر و ايمان جز ترك نماز چيزى نيست.
روايت بسيار مهمى از رسول خدا درباره بى نماز نقل شده كه دانستنش براى همه لازم است:
هر كس نماز را ترك كند خداى متعال او را به پانزده عقوبت مبتلا كند، شش عقوبت در دنيا، و سه عقوبت نزديك مرگ، و سه عقوبت در قبر و سه عقوبت در قيامت:
اما شش عقوبت در دنيا:
1. بى آبرو شود.
2. بركت از مالش برود.
3. عمر و ثروتش زياد نگردد.
4. خوبى هايش قبول حق نشود.
5. دعايش به اجابت نرسد.
6. مشمول دعاى صالحان نگردد.
اما سه عقوبت نزديك مرگ:
1. سكرات مرگ بر او سخت شود.
2. گرسنه از دنيا برود.
3. تشنگى هرگز از او برطرف نگردد.
اما سه عقوبت در قبر:
1. با درد و غم قرين باشد.
2. در تاريكى محض بسر برد.
3. تا قيامت در عذاب باشد.
اما سه عقوبت در قيامت:
1. حساب بر او دشوار شود.
2. خدا دشمن وى گردد، و به او نظر رحمت نكند، و او را عذاب دردناك رسد.
3. از قبر چون حيوان وارد قيامت شود و سپس با ذلت و خوارى رهسپار دوزخ گردد.
در كتاب پر ارزش اسرار نماز علامه شيخ عبدالحسين تهرانى اين روايات از مصادر عصمت و طهارت نقل شده است:
«الصلاة نورالمؤمن، الصلاة نور، افضل الاعمال بعد الايمان الصلاة، الصلاة كفارات للخطاء، الصلاة معراج امتى، علم الايمان الصلاة:» «25»
نماز نور مؤمن است، نماز نور است، برترين عمل پس از ايمان نماز است، نماز كفاره گناهان است، نماز معراج امت من است، نشانه ايمان نماز است.
براى اين كه به بخشى از معانى و حقايق و اسرار نماز واقف شويد در جلد اول اين تفسير به شرح و توضيح سوره مباركه حمد كه از اركان نماز است مراجعه كنيد.
من علاقه داشتم بيش از اين به روايات نماز و نكات بسيار مهمى كه در آن روايت است بپردازم، ولى به نظرم رسيد كه شرح و توضيح نماز اثرى در چند جلد نياز دارد، به اين خاطر به همين مقدار كه اشاره شد و براى درك عظمت نماز كافى است قناعت مى كنم.
پی نوشت ها:
______________________________
(1)- كافى ج 1، ص 24.
(2)- اسراء الصلاه تهرانى 36.
(3)- وسائل ج 3، ص 12.
(4)- وسائل ج 3، ص 12.
(5)- وسائل ج 3، ص 12.
(6)- امالى صدوق، 41- 42. بحار، ج 82، ص 203.
(7)- خصال، ج 2، ص 115.
(8)- بحار، ج 82، ص 204، ح 5.
(9)- امالى صدوق، 125.
(10)- خصال، ج 1، ص 15.
(12)- بحار، ج 82، ص 206، ح 10.
(12)- عيون اخبار الرضا، ج 2، ص 28.
(13)- امالى طوسى، ج 1، ص 31.
(14)- بحار، ج 82، ص 209، ح 20.
(15)- بحار، ج 82، ص 211.
(16)- تفسير عياشى ج 2، ص 327.
(17)- بحارج 82، ص 227، ج 53.
(18)- كافى ج 3، ص 265.- تهذيب، ج 1، ص 203
(19)- وسائل ج 3، ص 15.
(20)- بحار ج 82، ص 235، ج 63.
(21)- وسائل ج 3، ص 19.
(22)- وسائل ج 3، ص 22.
(23)- وسائل ج 3، ص 29.
(24)- وسائل ج 3، ص 29.
(25)- اسرار الصلاه تهرانى، 24- 29.
منبع : پایگاه عرفان