از شگفتى هاى خباثت باطن و آلودگى درون برخى از عالم نمايان اين است كه با علم به حق و آگاهى از حقيقت، به خاطر به دست آوردن اندكى از مال دنيا يا حفظ رياست شيطانى و صندلى ابليسى حق را از مردم بپوشانند و به كتمان آن برخيزند و از بيان و اعلامش خوددارى كنند و با اين برنامه ظالمانه مردم را در گمراهى و ضلالت نگه دارند.
عالمان يهود حق را كه نبوت پيامبر اسلام بود از طريق آيات تورات و بشارت هاى انجيل مى شناختند و نيز به حقانيت قرآن آگاهى كامل داشتند ولى محض شكم و شهوت و چند روز رياست بر مردم حق را پنهان داشتند و به اين خاطر در گمراهى ماندند و ديگران را هم در گمراهى و ضلالت پا برجا نمودند
قرآن مجيد پيامبرشناسى آنان را بدين گونه بيان مى كند:
يَعْرِفُونَهُ كَما يَعْرِفُونَ أَبْناءَهُمْ:
پيامبر اسلام را بر اساس اوصاف و ويژگى هايش كه در تورات و انجيل خوانده اند مى شناسند به صورتى كه فرزندان خود را مى شناسند.
شگفتا! عالمان يهود پيامبر اسلام را آنگونه كه بايد مى شناختند ولى بر اثر حسادت و خباثت باطن و روح مادى گرى و تمايل به شهوات آزاد حق را از ملت خود و جامعه يهود پنهان كردند.
قرآن مجيد نيز به قرآن شناسى آنان اشاره كرده مى فرمايد:
فَلَمَّا جاءَهُمْ ما عَرَفُوا كَفَرُوا بِهِ فَلَعْنَةُ اللَّهِ عَلَى الْكافِرِينَ:
هنگامى كه قرآن (كه پيش از نزولش آن را با پيشگوئى هاى تورات) مى شناختند به سوى آنان آمد به آن كافر شدند، پس لعنت خدا بر كافران باد.
اين نابكاران خبيث و خائنان آلوده دامن، اگر از خدا مى ترسيدند و از حضرتش پروا داشتند، يقيناً به دو گناه بسيار خطرناك مشتبه كردن حق به باطل و كتمان حق دست نمى زدند، ولى به جاى اين كه از خدا بترسند، از اين كه محروم از مال و منال و ثروت باده آورده شوند و رياست و حكومتشان بر يهود از دست برود ترسيدند و بى پروائى از خدا نشان دادند، لذا دچار آميخته كردن حق به باطل و كتمان حق شدند و خود و جامعه يهود را به خسران ابدى و عذاب دائمى و ذلت و خوارى دچار كردند.
آنان كه خائف از خدا هستند و روح پرهيزكارى بر آنان حاكم است و اسير شكم و شهوت نيستند و هر كارى را با لحاظ كردن مراقبت خدا و قيامت انجام مى دهند، هرگز از بيان حق و اعلام مردود بودن باطل و آشكار كردن حق در هر شرايطى كه باشند امتناع نمى ورزند و اگر در اين زمينه احساس خطر و حتى از دست رفتن جان شيرين كنند، هراسى به خود راه نداده و با كمال اشتياق حاضرند جان را در راه محبوب به قيمت بيان حق فدا كنند و شربت گواراى شهادت را كه در مذاقشان شيرين تر از آن در همه هستى وجود ندارد بچشند.
من لازم مى دانم در زمينه بيان حق و آشكار كردن آن به وسيله اولياء الهى به ويژه در برابر ستمگران چند نمونه ذكر كنم باشد كه حركت الهى آنان سرمشق ما قرار گيرد و ما هم چون آنان گر چه بخاطر بيان حق در مضيقه و مشكل قرار گيريم، يا نهايتاً به شرف با عظمت شهادت كه خدا به حق خاصان درگاهش نصيب ما نمايد نائل گرديم و از اين راه به خير دنيا و آخرت برسيم.
منبع : پایگاه عرفان